خیلی علاقه به لمعیدن نداشتم!
#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_320
#علم_مقدس
📝خیلی علاقه به لمعیدن نداشتم! کتاب را خودم می خواندم ولی می خواستم ببینم یک استاد اخلاق چطور دروس حوزوی را درس می دهد.
همان اولین جلسه با 20 دقیقه تأخیر حاضر شدند و فرمودند کلا تا آخر سال، روال همین است.
طبق عادت همیشگی شان کلاس را با صلوات بر ائمه ی اطهار و لعن بر دشمنانشان و دعای سلامتی امام زمان عج آغاز کردند.
بعد قرآن را باز کردند و گفتند اول کلام خالق، بعد کلام مخلوق؛ 20 دقیقه ای هم تفسیر گفتند.
لا به لای تفسیر گفتنشان هم کرامات اولیای الهی را تعریف می کردند. می گفتند ما که اهل این کرامات نیستیم ولی حداقل یاد این ها را زنده نگه داریم تا آیندگان وجود چنین آدم هایی را انکار نکنند.
ده دقیقه به پایان کلاس هم شروع به خواندن متن کردند و قدری توضیح دادند و کلاس تمام شد.
این برنامه ی جلسه ی اول بود و أیضا تمام جلسات ما تا آخر سال…
کلاس ما یک درس اخلاقی بود که کنارش لمعه هم خوانده می شد.
جالب این بود که انگار همان ده یا بیست دقیقه ای که به تدریس کتاب می پرداختند، انگار برکت می کرد و به اندازه ی یک ساعت کلاس های دیگر مطلب داشت.
خلاصه با اینکه در ظاهر به مطالب کتاب بی اعتنایی می شد و عمده ی وقت کلاس به موعظه می گذشت، اما شرکت کنندگان در کلاس واقعا لمعه یاد می گرفتند، شاید با کیفیت تر از کلاس های دیگر…
🗨این ها که برای ما، طلاب آخرالزمان افسانه است…
ولی می گویم تا حداقل آیندگان وجود همچنین سنتی را در حوزه انکار نکنند.
بله، اساتید ما نقل می کردند که در گذشته هایی نچندان دور، اساتیدی در حوزه مشغول به تدریس بودند که از یادگیری علوم حوزوی توقع تزکیه و تهذیب داشتند.
توقع داشتند، خدای جلسه ی بعد با خدای جلسه ی قبل تفاوت داشته باشد.
توقع داشتند، یک قدم که در جهت تعلیم برداشته می شود، قبل از آن ده قدم بلکه صد قدم در جهت تهذیب برداشته شده باشد.
توقع داشتند، حتی اگر استعداد درک مفاهیم علمی نیست، استعداد تقوا باشد.
از طلبه ها توقع داشتند…. که ستون باشند، که پناه باشند، که دستگیر باشند، که راهنما باشند….
الان حتی خود ما طلبه ها هم از همدیگر توقع زیادی نداریم و مدتی است که در مصافحه ها جای شمشیر امام زمان عج را می بوسیم، شاید این آخرین نشانه ای باشد که از او برای ما باقی مانده است…
.