نوشته‌ها

تعریف من از آزاداندیشی در شش پرده

پرده اول : هر مفهومی حد دارد ! حتی بی حدی !
هر چیزی فارغ از اینکه مجرد باشدیا مادی، حقیقی باشد یا اعتباری، ذهنی باشد یا عینی، برای اینکه همان چیز باشد، ناچار از این است که چیزهای دیگری نباشد و فقط همین چیزی باشد که هست. به این حالت تعین، بودن، بودگی یا ماهیت میگوییم.
به عنوان مثال میتوانیم انگشت خود را وسط یک مداد بگذاریم و آرام آرام انگشت را به سمت نوک مداد جابجا کنیم، به یک نقطه میرسیم که دیگر انگشت ما روی مداد نیست و روی میز قرار گرفته. اگر بخواهیم بگوییم اینجا هنوز مداد است، دیگر هستی و تعین مداد را زیر سوال برده ایم ! پس مداد برای مداد بودن، ناچار است از اینکه میز نباشد.
مفاهیم اعتباری نیز همینگونه به نظر میرسند. ما ذهن خود را میتوانیم روی مصادیق شجاعت حرکت بدهیم، مطمئنا به جای میرسیم که دیگر مصداق شجاعت نیست. یا تهور است و یا جبن ! پس مفاهیم اعتباری هم برای حفظ تعین و معنای خودشان مجبورند که یکسری مفاهیم دیگر نباشند !
این مسئله بر مفهومی مثل آزادی هم باید صادق باشد.آزادی اگرچه معنای باز و رهایی دارد اما بالاخره یک جایی باید باشد که بتوانیم آن را غیر آزادی بدانیم، تا بدینوسیله آزادی تعین و معنای خاص خودش را پیدا کند و بشود درباره آن سخن گفت !
حتی مفهوم بینهایت بودن را اگر بخواهیم اینگونه مورد بررسی قرار بدهیم، باز هم یک نقطه هایی هست که ویژگی بی نهایت بودن بر او صدق نمیکند. و همین نقاط هستند که مفهوم بی نهایت بودن را تعین و هویت میبخشند.
از همین باب است که منطقیون تعریف صائب از یک موجود را ، حدّ آن موجود می نامند.

پرده دوم : آزادی ، اندیشه
آزادی مفهومی است که حدش بی حدی است. یعنی هرجایی که حرف از قید و محدودیت و جلوگیری به میان بیاید، آنجا همان حد و مرز آزادی است. این همان معنای صراح و ساده آزادی است که معمولا مورد استقبال محافل لیبرال و … قرار میگیرد.
اما باید به این نکته توجه داشت که آزادی به تنهایی هیچ معنایی ندارد و همیشه باید به مفهوم دیگری اضافه شود.
به نظر نگارنده، آزادی به هر قیدی که اضافه شود، به نوعی توسط همان قید میخورد !
آزادی فردی، آزادی اجتماعی نیست. آزادی بیان، آزادی فعالیت سیاسی به هر نحوی نیست. آزادی پوشش، آزادی رفتارهای مجرمانه نیست و هزاران مثال دیگری که در این باب میتوان زد.

اندیشه را نیز در اینجا به معنای پویشی فکری برای دست یافتن به حقیقت ( اعم از عملی و نظری ) معنا میکنیم.

پرده سوم : آزادی اندیشه
“آزادی اندیشه” صفتی برای اندیشه است.
اندیشه ای که ویژگی آزادی را داشته باشد ، پویشی فکری برای رسیدن به حقیقت است( اندیشه) که در این مسیر هیچ قیدی را قبول نمیکند.( آزادی )
“اندیشه آزاد” نیز عبارت از حاصل آن اتصاف میباشد و همان بار معنایی را تحمل میکند.

پرده چهارم : آزاداندیشی
به نظر میرسد آزاداندیشی متفاوت از اندیشه آزاد یا آزادی اندیشه باشد.
اینجا آزادی با همان معنای رهایی و بی قیدی، قید خورده است به مضاف خودش، یعنی اندیشه !
اندیشه هم که به معنای پویشی فکری برای دستیابی به حقیقت (عملی یا نظری ) بود.

با توجه به همه مقدمات مطرح شده، نگارنده آزاداندیشه را به معنای زیر میداند :
رهایی، آزادی و بی قیدی انسان ( آزادی ) + قید اندیشه، یعنی در جستجوی حقیقت ( عملی یا نظری ) بودن
نزدیک ترین اصطلاح در مفاهیم قرآنی به آزاداندیشی به این معنا ، واژه حنیف است ! به معنای کسی که به دنبال حقیقت است و به جز حقیقت از همه چیز آزاد است.
متضاد حنیف هم میشود کافر ! یعنی کسی که به دنبال حقیقت نیست و آن را میپوشاند. این هم به آن معنا نیست که او آزاد است حتی از حقیقت ! آزادی از حقیقت یعنی در بند غیر حقیقت افتادن ! یعنی رقیت وهم !

پرده پنجم : لا اله الا الله
اله کسی است که انسان واله و شیدای اوست. به طوری که اختیار خود را در مدار اختیار او قرار میدهد. خواست او را بر خودش مقدم میکند. بنده او میشود و افعال و احوال و اندیشه اش در مسیر او تعریف میشود.
آزادی و رهایی مطلق قطعا با پدیده ای به نام اله سازگاری ندارد. معنا ندارد که من آزاد باشم و در عین حال موجود دیگری به عنوان اله برای خودم در نظر بگیرم و ذهن و فعل و روح خود را در اختیار او قرار بدهم.
لا اله دقیقا به همین معناست. لا اله یعنی ازادی مطلق !

الله تبارک و تعالی همان حقیقت همه عالم است. همان ذات واجب الوجودی واقعی است که قابلیت نفی ندارد. ( ر.ک برهان صدیقین علامه )
همان است که بلحاظ وجودی و همچنین بر اساس آیه نفخت فیه من روحی با انسان سنخیت دارد و اله غریبه نیست !
الا الله یعنی الا کمال حقیقت یعنی خداوند متعال !
اینکه آزادی مطلق انسان به جستجوی حقیقت قید بخورد ( فارغ از اینکه چقدر به حقیقت نزدیک شود یا برسد ) معنایش آزاداندیشی است !

پرده ششم : نفی عبودیت غیر خدا
با این تفصیلات آزاداندیشی مساوی با نفی عبودیت غیر خدا خواهد بود.
این نفی میتواند جلوه های متعددی در ساحات متعدد زندگی بشری پیدا کند که در مقاله شریفه روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، به خوبی مورد اشاره قرار گرفته است.
حالا اگر برای نفی عبودیت و بند اسارت نظامات اقتصادی بشری ، به جستجوی نظام الهی در اقتصاد حرکت کنیم، مصداق آزاداندیشی خواهیم بود. اگر برای نفی حاکمیت غیر حق و برای آزادی انسان ها از آن، سلاح به دست بگیریم و ده ها نفر از لشکر باطل را به قتل برسانیم هم مصداق ازاداندیشی خواهیم بود.
همانطور که در یادداشت “آزاداندیشی به منزله کیف نفسانی” مورد اشاره قرار گرفته آزاداندیشی نه یک فعل، بلکه یک حال است که در بسیاری از افعال میتوان بروز آن را مشاهده نمود.

شادی روح سالک طریق توحید، مرحوم سید مصطفی مدرس صلوات

آنچه که در تعریف آزاداندیشی ندیده ایم؟!

از آنجا که آزاداندیشی، گفتمانی از جنس رقم زدن یک ذائقه است و می توان این گونه تصویر کرد که بعد از محقق شدن این گفتمان، عملا جامعه نخبگانی و به تبع آن، مردم، ذائقه ای پیدا کرده اند که اساسا هر تقابل آرایی که بوی فهمیدن و اندیشیدن و کشف حقیقت میرود برایشان مقدس و قابل پیگیری خواهد بود. در این اتمسفر فرهنگی، هیچگاه نفاق توانایی عرض اندام پیدا نخواهد کرد حتی اگر بنای به دیده شدن از سمت مردم داشته باشد می بایست کاملا در راستای روشن شدن حقیقت گام بردارد و الا از دایره انتخاب مردم حذف خواهد شد.

شکل گیری این اتمسفر فرهنگی به وسیله گفتمان سازی قطعا یک عبادت بزرگ است اما باید این موضوع را نیز مورد توجه قرار داد که وجه سلبی این گفتمان می بایست در تعریف خودش دیده شود لذا به نظر می آید در تعریف آزاداندیشی می بایست نقطه های تضاد روشن شود و به تعبیری تعرف الاشیاء به اضدادها راهبردی در کنار پی بردن به ماهیت شناسی ایجابی آن قلمداد گردد.

یکی از وجوه سلبی که می توان در تعریف آزاداندیشی به آن اشاره کرد، کنار زدن تمام جریان هایی است که اندیشیدن در جامعه را نفی می کند، چه اینکه این جریان ها حامل یک دعوت باشند و یا حتی اقداماتی در حوزه های تربیتی و … تعریف کنند.

سطحی نگری به عمق وحدت استراتژیک

نقل قولی است از استاد مهدی طائب که می فرمودند که کسانی که خلفای سه گانه، را به تمسخر هایی بسیار کودکانه این شخصیت ها را در دنیای شیعه معرفی می کنند عملا جایگاه درگیری امیرالمؤمنین را در سطحی بسیار پایین و کودکانه قرار می دهند و عملا دشمنی این افراد با امیرالمؤمنین بالاتر از خود این افراد است.

وحدت حتی اگر به عنوان یک امر استراتژیک بخواهد معنا شود باید به عمق این استراتژی درست نگاه گردد. یکی از مقوله های استراتژیک در این موضوع جمعیت اهل سنت در دنیا می باشد که اکنون تقریبا 24 درصد کل جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل می دهند که از این تعداد طبق آماری قدیمی یک چهارم را شیعیان تشکیل می دهد.

طبق پیش بینی های صورت گرفته و باتوجه به وضعیت جمعیتی مسیحیان دنیا که 31 درصد کل جمعیت می باشند، تا ده سال آینده جمعیت مسلمانان به نیمی از جمعیت دنیا می رسد.

با آماری که قبل ارائه شد باید توجه داشت که اگر بر یک طرح استراتژیک با نگاه به حفظ منافع امت اسلامی و دشمن مشترک به وفاق رسیده نشود، عملا وارد یک خودسوزی سنگین خواهیم شد و تقریبا اثری از اصل اسلام نخواهد بود. لذا در حد یک راهبرد هم که بخواهیم بنگریم در طرح استراتژیک امت اسلامی خطرناک ترین موضوع را می توان تفرقه بین مذاهب و حیاتی ترین آن را وحدت نامید.

ماهیت شناسی سلبریتی، نقطه اثرگذاری تمدن غرب در عصرحاضر

در یادداشت های گذشته در بحث لایه های حوادث اجتماعی، توضیح داده شد که هر پدیده ای را باید متناسب لایه ای که در آن قرار می گیرد تحلیل کرد و جابه‌جایی نظرگاه در هر یک از این لایه ها قطعا تحلیلی ناقص، غیر مطابق با واقع و نارسا را خروجی می دهد.

از طرف دیگر توضیح داده شد که هر پدیده ای زاییده یک تمدن است و باید متناسب در هر لایه ای که قرار می گیرد، زمینه تمدنی آن پدیده و دسترسی هایی که آن تمدن برایش ایجاد می کند را در نظر گرفت و ضریب دهی آن را تحت یک تمدن ترجمه کرد و نشان داد.

یکی از پدیده های زاییده‌ی عصر حاضر تمدن غرب، حادثه ای راهبردی به نام «سلبریتی» است. شاید از آن جهت که «سلبریتی» معمولا به صورت یک پدیده ای هم چون سوپر استارهای سینما در ذهن حاضر شده است، برای جامعه شناسانی که اساسا حساسیتی بر روی تحرکات تمدن غرب ندارد، توجه ویژه ای ایجاد نکرده است که بخواهند این پدیده را قدری ماهیت شناسی کنند.

در تعریف سلبریتی، دیکشنری کمبریج انگلیس اینگونه آورده است:

«کسی که مشهور است و خاص بودنی در تجارت های با تم سرگرمی دارد»

البته تعریف های متعددی از سلبریتی شده است اما بهترین تعریفی که جامعیت و مانعیت خوبی دارد همین تعریفی است که کمبریج ارائه کرده است. این تعریف به خوبی بیان می دارد که اولا باید بپذیریم که صرف مشهور بودن موجب شکل گیری پدیده سلبریتی نمی شود. زیرا که غرب برای شهرت کلمه ای دارد به نام «famous» و این کلمه با «celebrity» متفاوت است به تعبیری دیگر غرب تفاوت بین شهرت و سلبره شدن را قائل است و رابطه این دو پدیده عموم و خصوص مطلق است یعنی همه سلبریتی ها مشهور هستند اما هر مشهوری لزوما سلبریتی نیست.

شهرت حوزه های متعددی دارد ، شهرتها اساسا یک خاص بودن را در خود دارند که این خاص بودن باید معنا گردد تا قبل از به وجود آمدن پدیده سلبریتی شهرت ها با زحمت، تلاش و حتی می توان گفت به زبان عامیانه با جان کندن رقم می خورند لذا می بینیم که یک ورزشکار مشهور به دلیل زحمت زیادی که در حوزه ورزشی خود می کشد و شهرت پیدا می کند یا یک بازیگر سینمایی به همین نحو و حوزه های دیگر نیز همین گونه است.این گونه شهرت در دل خود و فرای از توانایی منحصر به فردی که با زحمت و تلاش موجب دیده شدن شده است، یک پیام و معنایی را به مخاطب خود(افرادی که او را مورد توجه و دیدن قرار دادند و اساسا به دلیل همین دیده شدن صدق مشهور بودن می کند) منتقل می کند، به فرض مثال یک ورزشکار مشهور که خاص بودنش فلان مهارت ورزشی در حد اعلی می باشد به مخاطبان خود پیام پیروزی، امید و قدرت که با زحمت و سختی همراه است را منتقل می کند. البته هر کدام از این مفاهیم نیز جدا از اینکه تحت سیطره یک تمدن معنا می شود، پیوست های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… یک تمدن را هم به همراه دارد.

اگر همین شهرت را به جایی برسانیم که از پیام تهی گردد، و صرف دیده شدن موضوعیت پیدا کند، شهرت باید خاص بودنش را از نقطه ای تامین کند که این منبع همان، شهوت دیده شدن است. لذا در پدیده سلبریتی این شهوت با نمایش غیرواقعی خود را بالا آورده و توجه اذهان را به خود جذب خواهد کرد.

این یادداشت ادامه دارد…

پیشرفت اسلامی مسئله ای در میدان «جهاد» است

در یادداشت قبل توضیح داده شد که اساسا دو رویکرد برای مواجهه با مسائل وجود دارد و تاکید بر این شد که رویکرد مجاهدانه، لوازم و تمرکزهای متناسب خود را می طلبد.

رهبر انقلاب میدان جهاد را اینگونه به تصویر می کشند:

«میدان جهاد، میدان خیلی وسیعی است؛ یعنی شاید ده برابرِ این مقداری که شما حالا پیش رفته‌اید، میتوانید پیش بروید؛ جهاد ‌این ‌جوری است.‌ جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود ‌دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند.»

توضیح داده شد که مواجهه با مسئله بسیار مهم است که از جنس چه نوع تمدنی باشد، واقعا اگر تمدن اسلامی حرفی نو را به صحنه می کشاند و زیست مترقی دیگری رقم می زند لذا باید نسبت خودش را در مواجهه با مسائل روشن کند از این رو شاید بتوان این بحث رهبری را در همین نقطه دانست:

«اسلام به ما وعده داده است که پیروزی متعلّق است به مؤمنِ مجاهد؛ اگر ایمان نباشد، نصرت به‌طور کامل به دست نمی‌آید؛ اگر ایمان باشد امّا مجاهدت و تلاش نباشد، نتیجه به دست نمی‌آید۱۳۹۶/۱۲/۱۰»

حال باید پرسید که پروژه امروز جامعه ایمانی چیست؟ واقعا یک جامعه ایمانی که به سمت شکل دادن تمدن اسلامی حرکت می کند و در گام دوم حرکت خود نظامش را تثبیت کرده و غرضی دارد، آن غرض چیست.

اگر قائل باشیم که انقلاب اسلامی ایران در مرحله ای است که «پیشرفت ایران اسلامی» حرف روی میز اوست و باید به آن به عنوان ناموسی ترین موضوع به آن بنگرد و اتفاقا همین پروژه است که باعث شده تمامی استکبار را به درگیری خود بکشاند لذا این پیشرفت جز با «جهاد» محقق نخواهد شد.

به تعبیر بهتر پیشرفت اسلامی زمانی محقق خواهد شد که زندگی مومنانه در مجاهدت ضرب گردد و الا زندگی مومنانه با اینکه با نصرت الهی همراه است اما در به ثمر رساندن متاع دنیایی خود که همان کارکرد عینی اوست، موفق نخواهد و شکست می خورد:

«‌این‌جور نیست که اگر در راه خدا مجاهدت کنید، فقط خدای متعال بهشت به شما بدهد! نه، فقط ثواب آخرت نیست، ثواب دنیا ‌هم هست. ثواب دنیا چیست؟ ثواب دنیا عزّت است، اقتدار است، پیشرفت است.‌۱۳۹۶/۰۹/۰۱»

«راه پیشرفت ایران اسلامی، احیاء روحیّه‌ی انقلابی و احیاء روحیّه‌ی مجاهدت است . مجاهدت، میدانهای فراوانی دارد؛ البتّه همه‌ی میدانهای مجاهدت هم خطر دارد.۱۳۹۵/۰۴/۰۵»

 

فرامتن را باید درست دید! مهسا امینی، عملیات پدآفندی برای اذهان برون مرزی

از ابتدای حوادث اغتشاشات با موضوع مهسا امینی، عرض شده بود که این حادثه، یک جنگ روانی است و چون جنگ روانی ها اساسا ایجاد شوک می کنند تا به تعبیری وقت خریده شود برای یک هدف و مقصود دیگر، پس قطعا این عملیات یک عملیات پدآفندی است و نمی تواند آفندی باشد.

در دیدار رهبر انقلاب با اعضای مجمع تشخیص مصلحت فرموده بودند:

«این کاری که حالا دشمن دارد در این زمینه انجام میدهد، یک کار انفعالی است، یک کار واکنشی است، عکس‌العملی است؛ یعنی ملّت ایران در فاصله‌ی کوتاه، چند حرکت بزرگ انجام داده، که این حرکتهای بزرگ درست ۱۸۰ درجه نقطه‌ی مقابل سیاستهای استکبار جهانی است»

توضیح رهبر انقلاب نسبت به چند حرکت بزرگ که ملت ایران انجام داده است اشاره دارد به حرکت عظیم جوانان در واقعه کرونا و آخرین آن را واقعه اربعین از سمت ایران دانستند.

باید توجه کرد نقطه اصلی ضربه زننده این واقایع که با حرکت ملت ایران انجام شد، دو چیز است یک نشاط و فعالانه بودن حرکات یعنی انفعالی نبود و در دفاع از یک حرکت دشمن تعریف نمی شود و کاملا تهاجمی محسوب می گردد و دوم متدینانه است یعنی کاملا برآمده از یک حاکمیت دینی است و اگر این الگو در دنیا در حال نشر است الگویی را از ملتی منتشر می کند که حاکمیت دینی توانسته پروژه های دینی با نشاط با ملتش رقم زند.

با توضیحات فوق فرامتن حادثه مهسا امینی را اتفاقاتی از این دست که مثلا فلان قرار داد شانگهای، یا رد و بدل شدن فلان نفوذی بین دو کشور دانست در این موضوع اصلا جایز نیست زیرا که اساسا حادثه مهسا امینی یک عملیات پدآفندی برای ایجاد شوک در از بین بردن توجهات اذهان مردم دنیا بود. مردم دنیا در نگاه به عملیات های مردم ایران در نقاطی حساس شده اند و توجهشان جلب شده که همان دو قابلیتی که رهبر انقلاب ذکر کرده اند را داراست یعنی متدینانه و با نشاط بودن.

«این نشان‌دهنده‌ی چه بود؟ دو چیز را نشان میداد: یکی اینکه ملّت ایران بانشاط و زنده و سرحال است، دوّم اینکه ملّت ایران متدیّن است، به مسائل دینی و ارزشهای دینی پایبند است.»

برای این که این موضوع قدری واضح شود بهتر است که به نوع عملیات مهسا امینی دوباره نگاه شود، اولا اینکه این عملیات آن قدر که برای ظهور و بروز خارج از ایران آن یعنی بین الملل، طراحی و کارشده است برای داخل ایران آن زحماتی کشیده نشده است لذاست که می بینیم اصل اتفاق داخل ایران در چند اغتشاش به هم ریخته ضعیف خلاصه می شود که اتفاقا از طریق سلبیریتی های بین المللی ایرانی از خارج هدایت می شود؛ سطح تبلیغات دنیای بدون ایران برای مهسا امینی آن قدر بالاست که امثال خواننده های مطرح خارجی، بازیگران، ورزشکاران و حتی سلبریتی هایی که قدیمی هستند و از دایره فعالیتی شان خارج شده اند در حال حرف زدن هستند. این یعنی اگر سریع تر معنایی که به ذهن دنیا به واسطه حادثه هایی چون اربعین که از سمت ملت ایران کلید خورده است شسته نشود و فراموش نگردد، قطعا امتدادهایی برای آن رقم خواهد خورد که قطعا منجر به شکست زودتر از موعد استکبار جهانی خواهد شد.

با توضیحی که آمد قدری می توان به فرامتن حادثه اغتشاشات اخیر با نگاه به بیانات رهبر معظم انقلاب پرداخت:

«اینها شوخی نیست؛ اینها مسائلی است که بار اوّل است در دنیا دارد اتّفاق می‌افتد. یک سرودی در یک کشوری تولید بشود، بعد تکثیر بشود در چندین کشور دیگر و جوانها [آن را همخوانی کنند] که حالا من اسم کشورها را نمیخواهم بیاورم؛ اگر اسم بیاورم، قطعاً بعضی از شما که اطّلاع ندارید، تعجّب خواهید کرد. اینها اطّلاعات ما است؛ اطّلاعات دقیق و نزدیک ما است. خب، این بُروز ملّت ایران در محیط منطقه و فراتر از منطقه، آن هم به این شکل، چیزهایی است که دشمن اینها را میبیند و در قبال آن نمیخواهد ساکت بنشیند؛ [لذا] در مقابلش این کارها را انجام میدهد. می‌نشینند برنامه‌ریزی میکنند که اوّل مهر، ایران را مثلاً فرض کنید که مشغول به اغتشاش کنیم و [مانند] اینها. این یک نکته‌ی بسیار مهمّی است: حرکت دشمن حرکت انفعالی است، و ابتکار دست ملّت ایران است؛ خدا را شکر و بحمدالله. این جور حرکات است که ملّتهای دیگر را مجذوب ملّت ایران میکند،‌ مجذوب ایران میکند، مجذوب حرکت ایرانی میکند. خب، ‌این چند حرکت با فاصله‌ی کوتاه گرایش دینی مردم را نشان داد، نشاط جوانان را نشان داد و طبعاً این، ۱۸۰ درجه نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که آنها میخواهند در ایران وجود داشته باشد و اگر وجود ندارد نشان بدهند، این [جور] است. لذا می‌آیند دچار عکس‌العمل میشوند؛ عکس‌العمل‌های ناشیانه و ابلهانه‌ای که دشمن انجام میدهد.»

در یادداشت های قبل نیز بحثهایی از آبشخورهای درگیری تمدنی این حادثه نیز بحث هایی آمده است که می توان با نظر به آنان این بحث را تا حدودی تکمیل کرد:

مهسا امینی، تصویری از پشتیبانی تمدنی از حادثه خرد اجتماعی

آنچه که در داستان مهسا امینی رقم خورد در دو یادداشت گذشته توضیح داده شد که از حیث لایه حوادث در طبقه حوادث خرد اجتماعی تعریف می شود اما باید توجه کرد که یالهای تمدنی این موضوع تماما وصل است و از آنها پشتیبانی می طلبد و نکته دیگر اینکه طرف مقابل یک تمدن تکامل یافته نیست و تازه شروع به رقم زدن یک تمدن کرده است. حال اگر بخواهیم قدری در افق بالاتر یعنی از زاویه تمدنی که این حادثه را زاییده است به این موضوع بنگریم باید گفت که هر تمدنی عصرهای مختلفی دارد و ما در تمدن مدرن در عرصت شهرت طلبی هستیم و فناوری این عصر پدیده ای به نام سلبریتیزم است
لذا پاسخ این پدیده در سطح تمدنی درگیری با یک ساحت فرهنگی و فطری است .
یعنی نمی توان گفت انسان فطرتا به دنبال دیده شدن نیست و اتفاقا به همین جهت است که در مقابل کسب شهرت روایات سنگینی داریم
اما شارع هیچ گاه برخورد سرکوبی نمی کند از طرفی به مردم می گوید لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق و از طرف دیگر به فاعل عمل می گوید هر چه در گمنامی حرکت کنی و اخلاص به خرج دهی خداوند تو را عزت می دهد و بزرگ می کند و در این مرحله باید به معادله «و لله عزة جمیعا» پایبند باشی.
سلبریتیزم یک پدیده خرد اجتماعی زاییده عصر شهرت طلبی تمدن مدرن است و فناوری اش را بر پایه راهبرد طاغوتی و غیرتوحیدی بنا کرده که اتفاقا عزت را در عبودیت غیرخدا می داند.

اما در ساحت اجتماعی و راهبردی باید توجه داشت این عصر شهرت باید بتواند از تمام ظهورات تمدنی اش استفاده کند لذا در این نقطه که هویت های اجتماعی اش را سرمایه سالارانه تشکیل داده است نباید توقع داشت این عصر را بدون اهرم سرمایه سالارانه جلو ببرد.
هویت زن در عصر شهرت طلبی اهرم سرمایه سالاری می شود؛
سلبریتی در این عصر اهرم سرمایه سالاری می شود،
و هر دو زاییده یک عصر از تمدن هستند که پشتوانه اجتماعی اش سرمایه سالاری است.

ایده فرهنگی مادر در کنار حوادث خرد اجتماعی و سیاسی- مهسا امینی

گاهی نگاه به حوادث از این منظر است که این حادثه در چه لایه ای رقم خورده است و متناسب لایه ای که در آن قرار گرفته باید آن را تحلیل کرد، اما منظر دیگر حوادث، مشاهده آنها از زاویه عقبه شکل دهنده آن حادثه است تا بتوان متناسب با آن کنش یا واکنش داشت و یا حتی تحلیل کرد.

به فرض مثال حادثه مهسا امینی به عنوان یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی، که از آن جهت که یک حادثه است بسیار در چشم می آید و ممکن است دلهایی را بلرزاند اما متناسب با دامنه های تأثیر مهم تر این موضوع وزن بالایی پیدا نمی کند. اما اگر بخواهیم پاسخی برای این گونه حادثه های اجتماعی سیاسی به گونه ای ریشه ای دنبال کنیم و بیابیم می بایست این حادثه را از منظر عقبه آن مورد نظر قرار بگیرد.

در همین حادثه باید توجه کرد این موضوع یک حادثه خرد سیاسی اجتماعی اما زاییده تمدن غرب است، باید با دقت به این گزاره توجه کرد که زاییده یک تمدنی است که تکامل یافته و تمامی یالهای تمدنی خود را پهن کرده و بسط داده است لذا وقتی حادثه ای را رقم می زند قطعا اتصالاتش به صحنه ی مدیریت تمدنی او وصل است. لذاست که می بینیم اولا مطرح می شود که تمامی دستگیر شدگان مربوط به این آشوب میانگین سنی 15 سال دارند. این یعنی نسلی که پا به هنجار شکنی گذاشته و غالبا از جنس مونث جامعه است تحت یک تربیت خاص توانسته است به این صحنه بیاید. اگر گریزی به صحنه تربیتی این نسل بزنیم متوجه خواهیم بود که بستر رشد این نسل در سه سال گذشته یعنی از 11 الی 12 سالگی تا کنون تحت سکوهای جدیدی چون تیک تاک بوده است نه اینستاگرام و توئیتر، سکویی که اساسا جهت نمایش و بازیگری تحت عنوان «چالش» تا به امروز فعالیت داشته و تقریبا میانگین سنی حضور در این سکوها همین رنج سنی می باشد و غالب پیام هایی که در اینستاگرام یا فضاهای دیگر وایرال می شود تولید شده از همان جا می باشد.

نکته دیگر این که چالش هایی که در چند سال اخیر برای این نسل به اجرا گذاشته شد به واسطه اینفلوئنسرها یا میکرو اینفلوئنسرها بود که حتی شاید مانند «ندا یاسی ها» ایرانی هم نبودند اما بودند هم چون امیر تتلو ها که توانستند در بازه ای سه ساله بیشترین مدیریت تربیتی را برای این نسل رقم بزند. چالش های جنسی از قبیل «من حامله ام، من باردارم» و بسیار چالش دیگر که شأن این متن فراتر از نام بردن از آنها است.

از طرفی دیگر کرونا و حضور آموزشی اجباری این نسل در فضای مجازی نوع دیگری از تثبیت هویتی بازیگری برای این نسل در سه سال توانست به اقدامات قبلی بیافزاید یعنی جدای از حوزه تربیت، حوزه آموزشی نیز به کمک تکمیل این پازل آمده است.

بماند اینکه حوزه اقتصاد و رمرز ارزها و متاورس ورود دیگری برای مدیریت این نسل باز کرده است یعنی شاید تا دیروز این نسل نمی توانست از فعالیت های فاسد و هرزه اش کسب درآمدی داشته باشد اما امروز همان بازی ها و چرخ زدن ها و بازیگری ها می تواند او را به عنوان یک ابرسرمایه دار ردیف سنی خودش بالا بیاورد.

قابل توجه است که میانگین سنی 15 سال امروز یعنی متولدین 1386 که تحت تربیت معلمانی در آموزش و پرورش بوده اند که این معلمان نیز کوچک ترین شان متولد 1377  هستند تا به قبل که حدودا میتوان گفت تا متولدین 1370. به عبارتی دیگر، متولدین دهه 80 تا سه سال دیگر وارد حوزه تعلیم و تربیت به واسطه افزایش ورودی های دانشگاه های تربیت مدرس و تسهیلات خوب جهت استخدام و حمایت مالی از آنها میشوند وهمین نسل ولنگار کاملا رشد و تربیت نسل بعدی را به دست می گیرد.

لذا مطمئن باشیم که تا سه سال دیگر دهه نودی ها تحت تربیت معلمانی قرار گرفته که همین امروز در خیابان ها چرخیدند و رکیک ترین الفاظ را به عنوان اعتراض و مطالبه مطرح کردند و خواستاری عریانی محض شدند که این ظهورها و بروزها با نگاه به عقبه تمدنی شان اصلا جای تعجب ندارد زیرا که تمام لایه های این تمدن در رقم زدن این حادثه شریک شده و پشتیبانی می کنند به این صورت که از سالها قبل تمامی سلبریتی ها و ورزشکاران و هر آنچه که ممکن است به این حادثه کمک کرده و اثری بگذارد با مقوله ای آماده شده اند. اتفاقاتی چون ورود زنان به ورزشگاه، تجاوزهای به بازیگران، حضور فیلمهای خاص در جشنواره های خارجی و…

این گونه عقبه ای برای یک حادثه نشان می دهد که موضوع بی حجابی مطرح در فضای فرهنگی و امنیتی امروز نباید پاسخی بی عقبه یا متصل به تمدن مقابل داشته باشد و تا در فضای فرهنگی  یک عقبه مستحکم و عمیق برآمده از اندیشه تمدن اسلامی، تشکیل نگردد عملا یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی تمامی حیثیت شما را به عنوان یک اندیشه تمدنی لکه دار میکند.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر در قله ای در مبارزه ایستاده است که بتواند این عقبه ها را برای هر گونه مقابله ای از تمدنی و راهبردی گرفته تا تمام تکانه های خرد اجتماعی سیاسی را پاسخ گو باشد.

نظر دکتر هراری مورخ اسرائیلی درباره دنیای پساکرونا

یووال نواح هراری 44 ساله زاده اسرائیل و تحصیلکرده آکسفورد، نویسنده کتاب‌های پرفروش «انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر فردا»، «۲۱ درس برای قرن ۲۱» و مقاله‌های تفکربرانگیزی مانند «خدا نمرده، برکنار شده» و «حقیقت سکولار» است.

یووال نواح هراری این روزها در مقاله‌ای که در نشریه تایم منتشر کرد و نیز در مصاحبه با کریستین امانپور در شبکه سی‌ان‌ان و همچنین در گفت‌وگو با برنامه «واقعیت» در شبکه دوم تلویزیون اسرائیل تأکید کرد که در مبارزه با کرونا، بشریت با فقدان رهبری روبه‌روست و تنها راه غلبه بر بحران‌های مشابه، لزوم حل واقعی آلام مردم جهان است؛ حال آن‌ که بسیاری از سیاستمداران، حتی در اوج بحران کرونا، در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند.
به نظر می‌رسد دنیا در ماجرای ویروس کرونا با یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر خود روبه‌روست. حتی مادربزرگ ۹۸ ساله من که جنگ جهانی را دیده، تجربه مشابه ویروس کرونا را ندارد. تا پیش از این، من تاریخ را از لابه‌لای اوراق می‌خواندم، اما اکنون خودم با آن روبه‌رو هستم. این امر وحشت مرا می‌افزاید. سخن از رویدادی است که پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شگرفی دارد. این عواقب تا سال‌های طولانی، حتی بعد از سپری شدن خود ویروس، بر زندگی بشر اثرگذار خواهد بود.
مهم‌تر از ضرباتی که ویروس وارد کرده، از این پس، نحوه عملکرد و همکاری بشریت با یکدیگر اهمیت دارد، نه خود ویروس. آن‌ چه می‌تواند ویروس را به یک فاجعه جهانی بزرگ‌تر تبدیل کند این پرسش است که آیا این بحران، دشمنی میان انسان‌ها و کشورها و همکاری نکردن‌شان با هم را بیشتر خواهد کرد یا نه؟
مطمئناً کرونا نسل بشر را منقرض نخواهد کرد، اما اگر در نتیجه بحران کرونا سیستم‌هایی تقویت شوند که با بستن دستبند بیومتریک و راه‌های دیگر شهروندان را ۲۴ ساعت شبانه‌روز تعقیب کنند و دنیایی داشته باشیم که کشورها دیگر به هم اعتماد نکنند و تجارت جهانی نیز فرو بپاشد، درست است که هنوز اکثر مردم زنده خواهند ماند، اما دنیای خوبی نخواهد بود.

سویه اومیکرون کروناویروس

در اول این هفته شاهد این خبر بودیم که «اولین گزارش دانشمندان آفریقایی منتشر شد که در آن گفته شده است این سویه(اومیکرون) به سرعت در حال جایگزین کردن گونه جهش‌یافته دلتاست و آن چه که بخصوص نگرانی‌آور است این است که اومیکرون ظاهرا می‌تواند از سد دفاعی پادتن‌ها در بدن بهبودیافتگان کرونا بگذرد.
سویه جدید اومیکرون توسط دانشمندان در آفریقای جنوبی اواخر ماه نوامبر کشف شد. از آن زمان تاکنون این سویه در ده‌ها کشور از جمله آلمان مشاهده شده است.»

حال بعضی از صحبت ها و گمانه هایی که راجع به انتشار این سویه از سوی مخالفین با پروتکل های سازمان جهانی بهداشت مطرح میشود این است که رئیس جمهور آفریقای جنوبی در مسئله کرونا قدری دقیق تر ورود کرده و چون از نخبگان و دانشمندان جهان سوال پرسیده که دلیل علمی پروتکل ها را توضیح دهند و هم چنین قانون واکسیناسیون را اجباری نکرده و اتفاقا با اجباری شدنش مخالفت کرده است این بازی را با او شروع کرده اند:

در فیلم زیر رئیس جمهور افریقای جنوبی سیریل رامافوزا رسما اعلام می کند که واکسیناسیون اجباری را قبول ندارد و هیچ کس حق اجباری کردن این موضوع را نداشته

بعد از پخش شدن خبر ورود سویه جدید کرونا نسبت به آفریقای جنوبی تصمیماتی جهانی گرفته شد که یکی از ان تصمیمات لغو پروازها به انجا و ممنوعیت تردد به افریقای جنوبی بود و این تصمیم واکنش این رئیس جمهور را برانگیخت که در خلال ان دوباره به تصمیمات سازمان جهانی بهداشت اعتراض کرد:
سیریل رامافوزا، رئیس‌جمهوری آفریقای‌جنوبی در اعتراضی شدیدالحن به ممنوعیت مسافرتی وضع شده علیه این کشور به علت سویه جدید ویروس کرونا – اومیکرون – از آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا خواسته که این ممنوعیت را فورا لغو کنند.

آقای رامافوزا این سخنان را روز یکشنبه، ۲۸ نوامبر، عنوان کرد و گفت از این تصمیم غرب «عمیقا متاسف و ناراضی» است و گفته این اقدام را بسیار «تبعیض‌آمیز» می‌داند چرا که به گفته او مبنای علمی مستحکمی برای موثر بودن ممنوعیت سفر در جلوگیری از شیوع ویروس‌ها یافت وجود ندارد.

دکتر دیوید مارتین و کرونا

دکتر دیوید مارتین (Martin)، در سخنرانی اخیر خود نکات قابل توجهی را بیان کرده:

1️⃣ویروس طبیعی Sars-Cov-2 وجود خارجی ندارد. چیزی که هست یک سلاح بیولوژیک است که در سال ۱۹۹۹ توسط تیم دکتر فائوچی طراحی شد؛ و در سال ۲۰۰۲ Patent آن به نام دانشگاه کارولینای شمالی ثبت شد.

2️⃣بیماری خاصی به نام کووید۱۹ وجود ندارد. عوارض این سلاح بیولوژیک مانند آنفلونزا است؛ و چنین بیماری‌هایی برای همیشه تاریخ وجود داشته و خواهند داشت.

3️⃣کووید۱۹ اولین بیماری تاریخ است که علایم بالینی مشخص برای آن وجود ندارد؛ و ادعا می‌شود که فرد میتواند بدون «علایم خاص بیماری» ناقل آن باشد. چنین چیزی نمیتواند درست باشد.

4️⃣واکسن کووید۱۹ هم یک سلاح بیولوژیک دیگر است.۶ سال پیش دکتر Daszak (معاون فائوچی)خیلی صریح بیان کرده که «تا وقتی که یک پندمی بیماری عفونی رخ ندهد، توجه کسی جلب نخواهد شد. در آن زمان ما باید مردم را متقاعد به لزوم واکسن برای کروناویروس کنیم. رسانه‌ها در این زمینه نقش مهمی دارند؛ و وقتی نیاز واکسن را همه حس کردند، سرمایه‌ها به سمت آن جلب خواهند شد».

5️⃣آنچه دکتر Daszak گفته اعتراف به ۵ جرم سنگین، طبق قوانین آمریکا، است. اما هیچ سیاستمداری را نخواهید یافت که اجازه دهد چنین واقعیتی در مجامع عمومی مطرح شود. این واقعیتها را ۵ سال پیش منتشر کردیم؛ اما هیچ‌کدام از شما مردم هم عکس‌العملی نشان ندادید.

6️⃣در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹ سازمان بهداشت جهانی یک گردهمایی برگزار کرد، تا برای اجرای یک مانور مقابله با پندمی عفونت دستگاه تنفسی آماده شوند.

7️⃣روز بعد از این همایش ترامپ یک دستور اجرایی، برای مقابله با پندمی آینده، صادر کرد؛ که اجازه توسعه واکسنهای DNA، mRNA، Vector Based، و «ذرات نانو که خودشان ساختارهایی را ایجاد میکنند»، را میدهد.

?پ‌ن: سال گذشته ادعا میشد که ترامپ، برای به شکست کشاندن نقشه شیاطین در استفاده از واکسن به عنوان سلاح بیولوژیک، آن فرمان را صادر کرده؛ و توسعه و توزیع واکسن‌ها را، طی طرح Warp Speed، به ارتش واگذار کرد. اما روز به روز احتمال صحت این روایت کمتر میشود. چون واکسنها در کاهش جمعیت و اعمال تلفات موفق عمل میکنند؛ و این برنامه، علیرغم همه شواهد علمی بر خلاف آن، پیش میرود. از ظاهر قضایا برمی‌آید که شیاطین ابتکار عمل را در دست دارند.

?سخنرانی کامل را در لینک زیر میتوانید بیابید.

?[1] https://rumble.com/vote83-dr.-david-martin-arming-the-public-with-important-information-nov-2021.html

تحلیلی از یکی از متدینین آمریکایی با نگاه های آخرالزمانی

بعضی از تحلیلگران (مانند جیم استون) معتقدند بارش شدید یک‌شنبه گذشته جنوب بریتیش کلمبیا، که منجر به قطع تمام راههای ارتباطی ونکوور شد، نمیتواند حادثه‌ای طبیعی باشد؛ و قاعدتاً باید نوعی دستکاری در آب و هوا، یا به اصطلاح GeoEngineering، در کار باشد.

میزان بارش به حدی بود که این پدیده جوی را «رودخانه‌ای در جو»، یا atmospheric river، نامیدند. این میزان بارش در این فصل تابحال سابقه نداشته است. سیل‌های گذشته عمدتاً در اواخر بهار، با آب شدن ناگهانی یخچالهای طبیعی رخ میداد.

اگر این حادثه به خاطر دستکاری در آب و هوا باشد، دلیل آن ایجاد قحطی مصنوعی است؛ و این یکی از سیاستهای گلوبالیستها، برای اجبار مردم جهان به قبول The Great Reset و نظم نوین جهانی آنها، است.

با هدایت کردن ابرهای کالیفرنیا به سمت شمال، هم در کالیفرنیا خشکسالی ایجاد شده، و هم بندر ونکوور از کار افتاده است.

یک‌سوم صادرات و واردات کانادا از طریق این بندر انجام میشد، که در حال حاضر متوقف شده و مشخص نیست چه زمانی دوباره راه‌اندازی خواهد شد. توقف واردات پتاس، برای کشاورزی، نیز در تولید سال بعد اختلال ایجاد خواهد کرد. به علاوه بخش عمده صادرات غلات کانادا متوقف شده؛ و حمل حدوداً ۵٪ از کل گندم مورد نیاز دنیا دیگر ممکن نیست. تأثیر این کمبود گندم را بقیه دنیا نیز حس خواهند کرد.

روش سرمایه گذاری بنیادهای بین المللی در مراکز علمی

رادیکالی ای را که آن ها تولید می کنند می توان رقیق و رام کرد و به اصلاحاتی پلکانی تبدیل کرد که نمی توانند معضل ساختاری نابرابری جهانی را حل کنند. بنیادها شبکه سازی را في نفسه هدف میدانند؛ چون اولا، اصل ساخت انها نتایجی در بر دارد (یعنی به واسطه مجموعه کارکردهای «درونی» که دارند) و ثانيا، چون شبکه ها اهدافی را غیر از آنچه علنا بيان شده است محقق می کنند (یعنی کارکردهای «بیرونی» شبکه ها) شبکه های بنیادها
می توانند پرورنده و خالق آن دسته چارچوب های فکری‌ای باشند که به شبکه انسجام می‌دهد؛ بنیادها سخاوتمندانه برای خلق فضاهایی پول می دهند که انواع خاصی از دانش را تولید میکنند و بدان وجاهت می دهند شبکه ها شغل و اعتبار می آفرینند؛ آنها به دانش پژوهان، سیاستگذاران، دانشگاه ها، ژورنال ها و جامعه ها و انجمن های حرفه ای کلیدی بودجه می دهند تا دانش پژوهان را از مراکز «محوری» مادرشهری به افراد مستقر در «حومه» وصل کنند؛ شبکه ها، در چارچوب نظامی «امن» از ایده ها، منابع شغلی در اختیار متفکران می گذارند تا برخی ایده ها را تقویت کنند و به نبرد با مابقی ایده ها بروند و صرفا از طریق تولید وانتشار ایده ها و تحقیق های تجربی نگذارند «فکرهای دیگر» شکل بگیرند یا حداقل احتمال شکل گیری شان را بسیارکم کنند؛ همچنین شبکه ها، کادرهای سرآمدان هوادار ایالات متحده را شناسایی می کنند و توسعه میدهند که در زمان جنگ سرد حامی (و بهره مند از) استراتژی های مدرن سازی سرمایه دارانه بودند و امروز پشتیبان (و بهره مند از) استراتژی های جهانی سازی نئولیبرال هستند.
به علاوه، این شبکه ها «نظام های خودنگهدار» هستند؛ یعنی معمولا پس از یک دوره بهره مندی از ولی نعمتی بنیادها، می توانند دوام بخش خویش باشند (که سعی اکثر سازمان ها نیز همین است.) این دوام بخشی به خویش یکی از منافع قوام یافته ارباب رجوع کلیدی شبکه هاست. شبکه ها مولد دانش پژوهان «موجهی» هستند که با ایده ها و سیاستگذاری های «موجهی» گره خورده اند که سازمان های موجهی، مانند صندوق بین المللی پولی، بر بانک جهانی و وزارت خارجه بر آنها صحه می گذارند یا حداقل به آن‌ها می‌پردازند. آنها به حفظ وضع موجود کمک میکنند و در موارد بیشتری نیں در مقام اصلاحگران درون سیستمی عمل میکنند.

مأمویت قناری (Cananry Mission)

ماموریت قناری Cananry Mission یک ماموریتی است که از طرف لابی های حامی اسرائیل و صهیونیست طراحی شده که وظیفه خودرا افشا کردن اطلاعات افراد و گروه هایی می داند که ضد آمریکا، اسرائیل و یهودیان هستند.
لذا در سایت این ماموریت بخش های دانشجویان، اساتید دانشگاه ها و سازمان ها به چشم می خورد.
ضمنا باید این نکته را نیز تذکر داد که یهود ستیزی را این افراد توانسته اند به سطحی ارتقا دهند که اگر کسی قائل شود که باید در سرزمین فلسطین یک دولت واحد تشکیل شود که در ان دولت افراد با اعتقادات متفاوت مثل یهودی، مسیحی، مسلمان و حتی بی دین با حقوق برابر زندگی کنند،عملا او ضد یهود و یهودستیز نام گذاری می شود، به این دلیل که حقوق مردم یهود در فلسطین را به رسمیت نشاخته است.

 

نمایش برهنگی در اسرائیل

دهها مدل برهنه که بدن‌هایشان را رنگ سفید زده بودند در بیابانی در جنوب اسرائیل جمع شدند. این جدیدترین پروژه عکاس هنرمند آمریکایی، اسپنسر تونیک است که این روزها به دعوت وزارت گردشگری اسرائیل در این کشور به سر می برد. هدف از این پروژه عکاسی جلب توجه به کوچک شدن دریاچه بحرالمیت عنوان شده است.

اسپنسر تونیک (به انگلیسی: Spencer Tunick) (تولد ۱ ژانویه ۱۹۶۷) هنرمند آمریکایی یهودی است که به خاطر عکس‌های که از افراد برهنه به صورت دسته جمعی و به شکل هنرمندانه گرفته‌است مشهور شده‌است. شبکه تلویزیونی اچ بی او آمریکا تاکنون سه مستند دربارهٔ او تهیه کرده‌است. او در سال ۲۰۰۷ از ۱۸ هزار زن و مرد داوطلب برهنه در شهر مکزیکوسیتی در مکزیک عکس گرفت که دراین زمینه رکورد دار می‌باشد. او با همکاری گروه صلح سبز از افراد برهنه بر روی برف در کوه‌های آلپ در سوئیس عکس گرفت تا نظر مردم دربارهٔ مشکل گرم شدن زمین جلب کند.

(پیشاپیش از نمایش دادن این گونه تصاویر عذرخواهی میکنیم)

 

 

نفتالی بنت و جنگ سرد با ایران

نفتالی بنت اخیرا در مصاحبه ای گفته است که: ما در جنگ سرد با ایران هستیم. در ۳۰ سال اخیر رژیم ایران دور و اطراف ما مستقر شده تا ما را به خود مشغول کند و از عمل باز دارد.

این جمله نفتالی بنت و روند حرکتی احزاب اسرائیل ما را به این نتیجه می رساند که ورود افزایش فشار بر ایران در منطقه و هم چنین شروع یک درگیری کاملا نرم و هیبریدی ازپایگاه اسرائیل آغاز شده است
با نگاه به جریان شناسی احزاب اسرائیل که در تصویر ذیل این پست مشاهده می شود، در میابیم که شرق از پایگاه اسرائیل در حال تهدید نرم است لذا تمدن غرب به حضور اسرائیل به عنوان تنها نفوذی آنها در بلوک شرق حساب باز کرده و آنجا را پایگاه حملات به تهدیدهای قدرت قرار داده است.
نمایشگاهی که تمام ظواهر این نمایشگاه را یک نماینده اسرائیلی دنبال می کند یا ورود صنعت عکاسی بدن های لخت در اسرائیل و پیمان های صلح با کشورهای عربی همه و همه نشان از این دارد که اسرائیل پایگاه حملات نرم به قدرت شرق شده است.

معمولا در فضای جنگ سرد برای رژیمی که تمام امنیتش را مدیون سپرهای دفاعی جنگ سخت است، هیبریدی معنا می شود
لذا پالس جنگ ستارگان نشان از این دارد که استراتژی درگیری با ایران با ترکیب حرکت آمریکا و انگلیس با ما رقم خواهد خورد
یعنی قطعا جنگ های سخت نیابتی ادامه خواهد داشت و مارا رها نخواهد کرد
و در این ضمن عملیات های روانی برای ایجاد آشوب به دنبال خواهیم داشت مثل قضیه هک سامانه بنزین و هم چنین در این میان درگیری های شناختی با دال مرکزی استخفاف هم منتظرش هستیم(مانند کرونا)

 

 

گفتمان واحد يا باورهاي واحد

يادداشت 12 – گفتمان واحد يا باورهاي واحد

 

 

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان_شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_12

#جلسه_112

 

? فتمان_واحد يا #باورهاي_واحد

 

? بايد متوجه تفكيك اين دوگانه در بحثي كه وارد آن شده بوديم بشويم، يك موقع از گفتمان واحد سخن مي گوييم و آن را تأويل مي بريم به اينكه باورهاي جامعه به يك شكل باشد، در حالي كه معناي گفتمان واحد اين نيست كه همه باورهاي مشترك آن هم در يك سطح از عمق و دقت داشته باشند.

گفتمان را استاد فلاح در كتاب رسالت گفتمان سازي به شكل زير تعريف مي فرمايند:

«آنگاه كه يك مفهوم و معرفت سخن مقبولي به نظر برسد و به باور عمومي تبديل شود و سرمنشأ شكل‌گيري يك مطالبۀ عمومي بشود گفتمان شكل گرفته است.» 

? اگر گفتمان اين باشد امكان اشتراك گفتماني در بخشي از باورها يا باورهاي كليدي در يك جامعه اسلامي كاملا ممكن است و اساسا مگر مي شود جلوي اين همه تنوع را گرفت و اصلا مگر بايد گرفت؟ همانطور كه در يادداشت قبلي نوشته بودم اين تنوع در مقام جاري شدن دين لازم و ضروري هم هست، لذا كساني كه مي خواهند تحولات اجتماعي را مديريت كنند خصوصا رهبران اجتماعي بايد دقيقا مشخص كنند كه سويه گفتماني كه مي خواهند به جامعه بدهند چيست و بعد تلاش كنند كه جامعه را به يك وحدت گفتمان برسانند، و اينجا است كه همه تنوع ها و اختلاف سليقه ها صرف پيشبرد اين گفتمان واحد خواهد شد.

? حتي به نظر مي رسد كه مرزهاي مذهبي و حتي ديني هم مي تواند توسط گفتمان در نورديده شود، و با استفاده از ظرفيت هاي فطري انسان ها گفتمان هايي ايجاد شود كه غير از مذهب حقه شيعه و حتي غير از دين اسلام و حتي غير از اديان ابراهيمي نيز بتوانند با آن گفتمان همراهي كنند و باعث پيشبرد اهداف گفتمان شما در سطح بين المللي شوند. مثال مناسب در اينجا گفتمان مقاومت در كشورهاي اسلامي و گفتمان مبارزه با استكبار در فضاي بين المللي است.

❇️ لذا اين خوانش كه گفتمان واحد به معناي باورهاي واحد آن هم به شكل حداكثري كه همه باورها يكي باشد اصلا معناي صحيحي نيست و به نظر امكان وقوع آن حتي در زمان ظهور هم وجود نداشته باشد. مگر اينكه بگوييم در رئوس باورها مثلا توحيد و نبوت و امامت و … را قبول داشته باشند، واقعا بين انسان ها اختلاف سطح فهم و باور در همين باورهاي اصلي هم بسيار زياد است. رجوع شود به آن رواياتي كه حتي بين سلمان و ابوذر هم درجات ايمان متفاوت قائل هستند.

اختلاف سليقه ها در مقام اجرا

يادداشت 11 – اختلاف سليقه ها در مقام اجرا

 

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان_شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_11

#جلسه_111

 

? #اختلاف_سليقه_ها_در_مقام_اجرا

? در بحث وحدت گفتماني و بحث اختلاف سليقه يك موقع در تعامل با جريان هاي باطل و معارض با انديشه هاي اسلامي هستيم كه در پست قبل به آن پرداختم؛ يك موقع در تعامل با اختلاف سليقه ها در مقام جاري شدن و اجراي دين است.

? در اين مقام به نظر مي رسد نگراني هاي حالت قبل وجود ندارد؛ و به خيالي آسوده تر مي توان به اين اختلاف سليقه ها اجازه حيات و حتي تريبون و تبليغ و ياركشي داد.

? اين اختلاف سليقه ها تا زماني كه از دايره انديشه ديني بيرون نزند، و همچنين تا زماني كه جاده صاف كن انديشه هاي غير ديني نشود، به راحتي حق حيات و فعاليت خواهند يافت؛ همين چيزي كه در جمهوري اسلامي شاهد آن بوديم كه هم جريان هاي با خوانش فلسفي عرفاني از دين حيات دارند و مشغول هستند، و هم جريان هاي تفكيكي و حتي روشنفكري. هم خوانش هاي سنتي از دين مشغول حيات جدي هستند و هم خوانش هاي نو و روشنفكري.

?البته اينجا هم باز به نظر مي رسد كه بايد هيمنه قرائت رسمي تا حدي حفظ شود البته نه به معناي محدوديت جدي ايجاد كردن براي خوانش هاي ديگر، بلكه به معناي قرار دادن امكانات بيشتر در اختيار سليقه هاي رسمي. رسمي هم به معناي سليقه اي كه ولي فقيه در اجراي دين دارد.

 

? #جمعبندي

? به نظرم جمهوري اسلامي در اين مدل نمره خوبي مي گيرد، ولي در آن مدل كه به جريان هاي باطل حق حيات كنترل شده و تحت هيمنه دين بدهد شايد نمره خوبي نگيرد. شايد را هم از اين جهت عرض كردم، بيشتر اين جريان ها نخواستند كه تحت هيمنه دين حيات داشته باشند، و خيلي سريع خود را به فاز تقابلي مي كشاندند و معلوم است كه وقتي به فاز تقابلي بيفتي دمت را قيچي خواهند كرد.

خيلي طبيعي است كه يك حكومت جريان مقابل خودش كه به صورت مبنايي و ريشه اي او را قبول ندارد و از آن طرف هم دست به تقابل و تشتت اجتماعي بزند را با قدرت حذف كند.

? در طور تاريخ تشيع ما هميشه يك حيات اين شكلي تحت هيمنه حكومت هاي سني داشته ايم، هر جا هم دست به تقابل جدي زده ايم حكومت ها دم ما را چيده اند. البته واقعا تقريبا هيچ حكومتي نبوده است كه برخوردهاي عاقلانه اي مثل جمهوري اسلامي كند و تا زماني كه به فاز تقابلي نرسيده ايم برخورد سخت و جدي با ما صورت ندهد.

?برخي برخوردهاي افراطي در اوايل انقلاب (كه من قبول ندارم زياد برخورد افراطي شده باشد و معمولا اينطوري بوده كه جريان هاي رقيب دست به تقابل جدي مي زده اند و از حق حيات كنترل شده خود نمي خواستند استفاده كنند) هم كمي طبيعي بوده است، ما قرن ها حيات تحت هيمنه ديگران را داشتيم آن هم ديگراني كه اصلا حق حيات كنترل شده هم به ما نمي دادند، لذا بعد از حكومت در مواردي هم دم برخي ها را قيچي كرده باشيم، خيلي نمره منفي سنگيني محسوب نمي شود.

? اختلاف سليقه ها در مقام اجراي دين مي تواند نعمت بزرگي براي جاري شدن دين باشد و انگيزه سنگيني براي طرف هاي اين اختلاف سليقه براي كار و فعاليت بيشتر ايجاد كند.

.

نحوه تعامل با باطل

يادداشت 10 – نحوه تعامل با باطل

 

[فرستاده شده از عقيل رضانسب]

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان_شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_10

#جلسه_110

 

? #نحوه_تعامل_با_باطل

 

? جامعه اي كه هيچ باطلي در آن نباشد و مسير كاملا براي جريان حق باز باشد، تقريبا نه وجود داشته و نه دارد، فقط ان شاء الله در زمان ظهور تحقق بيابد (؟!)

بنابراين مي شود بحث را در دو مقام بحث كرد

1️ آيا وجود اختلاف مطلوب است؟

در اين بحث اگر كسي بخواهد قائل به مطلوب بودن وجود اختلافات بشود و بخواهد به لوازم آن پايبند باشد، خيلي راحت به پلوراليسم در حق مي رسد؛ به اين معنا كه حق مطلقي وجود ندارد و هر گفته اي بهره اي از حق دارد؛ و معلوم است كه اين انديشه در فضاي توحيدي انديشه مترودي است، و اساسا انديشه هاي غير توحيدي نفي و طرد 100 درصد مي شوند؛ و اساسا ادبيات حق و باطل ادبياتي است كه معلوم و واضح است كه دين اسلام مدافع و بيان كننده آن است.

خود همين مقاله هم با عنواني كه دارد (روح توحيد نفي عبوديت غير خدا) مي خواهد بگويد كه هر چه كه غير خدا باشد بايد عبوديتش نفي 100 درصد شود. چون فقط خدا است كه حق است.

2️ نحوه برخورد با اختلافات موجود در جامعه اسلامي

بحث بعدي اين است كه با اختلافات مبنايي در جامعه اسلامي چه بايد كرد؟ منظور اختلافاتي نيست كه به نحوي اختلاف سليقه در اجراي دين است، بلكه اختلافاتي از جنس همين چيزهايي كه دوستان مثال مي زدند، يعني در جامعه اسلامي يك عده ماركسيست هستند، يك عده مثل سروش قائل به نظراتي هستند كه ضديت آن ها با مباني ديني آشكار است مثلا همين پلوراليسم!

در اينجا كه به نظر مي رسد دوستان بيشتر اين قسمت منظورشان باشد، به نظر مي رسد كه مي شود قائل به يك نوع تساهل و تسامح شد! البته نه به معناي تساهل و تسامح در اصل اينكه خودمان هم شك كنيم كه آن ها حق هستند يا ما! يا طوري كه جامعه را گرفتار شبهات و ترديد ها كنيم! بلكه به معناي مدارا و رفق.

مدارا و رفق عنصري ويژه در عقايد ديني است و در روايات داريم كه المداراة نصف الايمان! يا قُفْلُ‏ الْإِيمَانِ‏ الرِّفْق!

به اين معنا كه براي شيوه و روش جامعه اسلامي چون مبتني بر رشد فكر مردم و عبور مردم از گردنه هاي شبهات و عقايد باطل است، بايد به مدافعين اين نظريه ها به صورتي كه هيمنه حكومت اسلامي حفظ شود اجازه حيات داد، تا در تعاملي كه با جريان حق و عقايد حقه مي كنند، باعث پيشرفت جامعه اسلامي و عبور آن ها از اين گردنه هاي باطل گردد.

لذا خيلي مهم است كه بايد اين حالت مهيمن بودن حفظ شود. يعني طوري نباشد كه ديگر تبليغ ماركسيست و ليبراليسم به صورت رسمي تريبون داشته باشد و اجازه ياركشي داشته باشند.

 

مسئله در اينجا اين است كه در مقام جاري شدن حق، بايد به شكلي كه حق مهيمن باشد اجازه حيات كنترل شده به جريان هاي معارض داده شود.

.

انسان اسلامي و انسان غربي

يادداشت 9 – انسان اسلامي و انسان غربي

 

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان_شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_9

#جلسه_109

 

? #انسان_غربي #انسان_اسلامي

 

1️ چون انسان غربي #هويتا انسان را غلط معنا كرده و ريشه اش در پشت كردن به خداست در پشت كردن به عالم غيب است، پس كلا انسان غربي مسير را دارد عوض مي رود، اصلا عوضي شده است؛ لذا حتي پوست كردن ميوه با چاقوي او هم عوضي است! پوست ميوه مي كند به طرف مي دهد و در رويش مي خندد براي اينكه از او بهره كشي كند و …

 

2️ همين تصرف هايي هم كه تمدن غرب در طبيعت مي كند تا جايي است كه طبيعت اجازه بدهد و اين به معناي اين است كه در نهايت انسان نمي تواند از امكانات طبيعت فراتر رود؛ شايد اين ظرفيت ها را در نقطه تعالي انسان اسلامي هم به شكلي مورد استفاده قرار دهد. يعني در نهايت شايد از شكاف هسته اي هم در تمدن اسلامي استفاده شود؛ اما انسان عوضي غربي دارد از ظرفيت هاي طبيعي به نحو عوضي استفاده مي كند و بزرگ ترين مشكل او اين است كه هماهنگ و همسو با عالم غيب نيست و لذا همه تصرفاتش در عالم ماده هم دارد با درگيري با طبيعت پيش مي رود.

 

3️ ريشه همه انحرافات در تمدن غرب در بريدگي از عالم غيب است، و ريشه همه اصلاحات در تمدن اسلامي در اتصال به عالم غيب است؛ اين تفاوت خيلي حرف كلي اي است و بايد تمام لوازم اين نگاه غيبي در سرتاسر زندگي فردي و اجتماعي انسان امتداد پيدا كند، همانطور كه تمدن غرب الان تمام امتدادهاي فردي و اجتماعي نگاه بريده از عالم غيب خودش را در سرتاسر زندگي بشر جاري كرده است.

.