نوشته‌ها

آنچه که در تعریف آزاداندیشی ندیده ایم؟!

از آنجا که آزاداندیشی، گفتمانی از جنس رقم زدن یک ذائقه است و می توان این گونه تصویر کرد که بعد از محقق شدن این گفتمان، عملا جامعه نخبگانی و به تبع آن، مردم، ذائقه ای پیدا کرده اند که اساسا هر تقابل آرایی که بوی فهمیدن و اندیشیدن و کشف حقیقت میرود برایشان مقدس و قابل پیگیری خواهد بود. در این اتمسفر فرهنگی، هیچگاه نفاق توانایی عرض اندام پیدا نخواهد کرد حتی اگر بنای به دیده شدن از سمت مردم داشته باشد می بایست کاملا در راستای روشن شدن حقیقت گام بردارد و الا از دایره انتخاب مردم حذف خواهد شد.

شکل گیری این اتمسفر فرهنگی به وسیله گفتمان سازی قطعا یک عبادت بزرگ است اما باید این موضوع را نیز مورد توجه قرار داد که وجه سلبی این گفتمان می بایست در تعریف خودش دیده شود لذا به نظر می آید در تعریف آزاداندیشی می بایست نقطه های تضاد روشن شود و به تعبیری تعرف الاشیاء به اضدادها راهبردی در کنار پی بردن به ماهیت شناسی ایجابی آن قلمداد گردد.

یکی از وجوه سلبی که می توان در تعریف آزاداندیشی به آن اشاره کرد، کنار زدن تمام جریان هایی است که اندیشیدن در جامعه را نفی می کند، چه اینکه این جریان ها حامل یک دعوت باشند و یا حتی اقداماتی در حوزه های تربیتی و … تعریف کنند.

جریان شناسی شکل گیری نظم نوین جهانی2، افول آمریکا، سردمدار نظام سرمایه داری عصرحاضر

کلان ترین لایه تغییرات قابل رؤیت و قابل روایت، تغیییر و تبدلات تمدنی است. حرکت تمدنی از غرب به شرق، اگر بخواهد درست معنا گردد باید در همین افق دیده شود و الا موجب خطای محاسباتی خواهد شد.

تمدن از یک عقلانیت نرم تغذیه می کند لذا وقتی یک حرکت تمدنی از غرب به شرق شکل می گیرد و نظم نوینی در حال شکل گیری باشد باید بتوان این تغییر عقلانیت را نشان داد.

جریان دیگری در تحلیل شکل گیری نظم نوین جهانی، افول آمریکا آن هم از حیث سرمایه داری عصر حاضر مورد توجه قرار می دهند و این اتفاق را ناشی از شکل گیری یک نظم نوین می دانند. حال آنکه این تغییرات اقتصادی یک حادثه راهبردی است و نباید این حادثه راهبردی را نشان از این تغییر تمدنی دانست.

جریان شناسی شکل گیری نظم نوین جهانی1، آمریکا قدرت اول تمدن غرب

امروزه سطح های متعددی از تحلیل شکل گیری نظم نوین جهانی مطرح می شود که میتوان بین این تحلیل از پایگاه های فکری مختلف دسته بندی کرد، یکی از این پایگاه های فکری رصد آمریکا نه در نقطه شیطان بزرگ بلکه به عنوان ابرقدرتمند دنیای امروز و نوک پیکان مدرنیته، این پایگاه فکری نقطه های قدرتمندی آمریکا را از آنجا که کاهش یافته شاهدی بر شکل گیری نظم جدید می داند:

آقای محمد پورغلامی از نویسندگان دفتر رهبری در طی یادداشتی مطرح می کند:

«توماس فریدمن» تحلیل‌گر ارشد «نیویورک تایمز» درباره‌ی کاهش قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا به‌صراحت می‌نویسد:

«ما دیگر حتی به اندازه‌ی یک بند انگشت توان مداخله‌ی نظامی در بحران‌هایی مانند سوریه نداریم. البته می‌توانیم پول و سلاح بدهیم اما مداخله‌ی مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید به تنهایی اما با حمایت ما عمل کنند. آمریکا وارد دوره‌ای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت اللحم پنسیلوانیا» برای ما مهم‌تر از بیت اللحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری می‌پردازند و بیش از هر دوره‌ای می پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه‌ی جهان چه می‌کنند؟… ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همه‌ی ترکش‌های جنگ به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمی‌خواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند.»(1)

 

(1):  روزنامه کیهان، شماره ۲۰۸۰۴ به تاریخ ۲/۴/۹۳

عاقله فرهنگ در نظام محاسباتی جهان کفر، مطالعه موردی پدیده سلبریتی

اگر بپذیریم که برای شناخت ماهیت پدیده ها و مفاهیم می توان از قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» استفاده کرد، یکی از نقاطی که در شناخت عاقله فرهنگ میتوان تاثیرات خوبی در این ادراک داشته باشد، بررسی این عاقله در نظام محاسباتی جهان کفر است.

در فضای اغتشاشات اخیر به مباحثی در یادداشت های اخیر اشاره شد و نگارنده سعی بر این داشت که بتواند جدای از اینکه لایه این حادثه را مورد تحلیل قرار دهد به دسترسی های تمدنی آن نیز اشاره کند. مضافا اینکه نشان داده شد که تقابل تمدنی با روایتی که مطرح گردید اساسا از پایگاه مکتبی جبهه انقلاب امکان شکل دادن تمامی نسبت ها و برقراری همه دسترسی های لایه تمدنی در حوادث خود را ندارد لذا تنها می توان حادثه را با تقویت گفتمانی و هویتی تئوریزه کرد و عملا گسل تمدنی ایجاد شده را پررنگ کرده و بستر رقم خوردن حوادث دیگر تمدنی را ایجاد کرد.

توضیح داده شد که در حوادث اخیر یکی از نقاطی که بیانگر افول و شکست تمدن غرب است، شیفت رهبری از پایگاه نخبگانی و معنایی به هدایت و رهبری به وسیله پدیده ای به نام سلبریتی است.

تعریفی از سلبریتی که در کمبریج مطرح شده بود سه مولفه حیاتی داشت 1- شهرت(The Fame) 2- سرگرمی(The Entertainment) 3- تجارت(The business)

همان طور که گذشت اساسا شهرت و خودنمایی یک امر فطری است که هر انسانی نیاز به دیده شدن دارد اما اینکه این دیده شدن از چه پایگاهی رقم می خورد، مسئله ای است که دو رویکرد به شهرت را مشخص کرده و عملا یکی را الهی و مقدس دیده و تا مرحله عنوانی چون شهادت بالا میبرد و دیگری می تواند یکی از رکن های استکبار را رقم بزند.

در بحث سرگرمی، تمدن غرب قائل است سلبریتی هر سرگرمی نیست لذا اساسا با هنر و حتی طنز و بازی متفاوت است، اصلی ترین تفاوتی را که برای Entertainment ذکر می کنند بی معنایی و بدون نشر نشر یک اندیشه، لذت محوری و خودنمایی بی اهمیت ذکر کرده اند. حال اگر این ویژگی ها را در فاکتور Business یعنی تجارت و سود دهی و سرمایه سالاری ضرب کنیم، متوجه خواهیم شد که با پدیده ای بسیار خطرناک رو به رو شده ایم زیرا که این پدیده همه منافذ آگاهی انسان را مسدود کرده و اجازه هیچ نوع یقظه را نمی خواهد دهد.

عملا رهبری عملیات های تمدن غرب در این عصر با پدیده ای لذت محور، بی محتوا و کاملا پرانگیزه به جهت دیده شدن و خودنمایی بدون مرز، به حرکت افتاده است.

سبک زندگی‌ای که این رهبران نیز به مخاطبان خود پیشنهاد می کنند کاملا بر همین مؤلفه ها استوارندو نهایتا اینگونه سبک زندگی به عنوان ارزشمندی تلقی شده و زیست آگاهی محور و آگاهی بخش یک ناهنجاری معنا می گردد که باید با او مقابله کرد و تا حذف فیزیکی او پیش رفت. در نتیجه همین سبک زندگی پیشنهادی است که می بینیم اساسا شعارهای نسل معترض به سمت فحاشی جنسی کشیده شده، کنش گری او با خشن ترین نزاع رقم خورده و هیچ منبع آگاهی بخشی را به رسمیت نشناخته و به هیچ قاعده ای در ظهور و بروز اجتماعی اش به رسمیت نمی شناسد.

حال اگر اینگونه بنگریم که به وجود آمدن چنین پدیده ای کاملا اتفاقی است، یک نوع تعامل را برای درگیری رقم می زند و اگر اینگونه بنگریم که تمدن غرب به این نتیجه رسیده که نیازمند حضور جریانی لذت گرا، بی اندیشه و به دنبال دیده شدنی بدون مرز است تا بتواند حضور و زنده بودن تمدنی خود را حفظ کرده و اجازه ندهد سخن نویی به انسان برسد و او را از تحیر خارج کند، عملا باید تعاملی با یک لجنه ای رقم زده شود که این تشخیص را داده و با تولید گفتمان و هویت سازی برای این پدیده تمامی دسترسی ها و ساختارها و ظهور و بروزهای دیگرش را با او به تنظیم در می آورد.

در رویکرد دوم آن لجنه ای که در این مقام از طراحی عملیات قرار گرفته قطعا از سطحی از نخبگی، شناخت صحنه دقیق و پروضوح، تسلط به ایدئولوژی های بومی خودش، توانایی های تحلیلی منحصر به فرد برخوردار است که بدون رقم زدن عدل این نقطه فکر کردن به درگیری با او یک شوخی بیش نخواهد بود.

ماهیت شناسی سلبریتی، نقطه اثرگذاری تمدن غرب در عصرحاضر

در یادداشت های گذشته در بحث لایه های حوادث اجتماعی، توضیح داده شد که هر پدیده ای را باید متناسب لایه ای که در آن قرار می گیرد تحلیل کرد و جابه‌جایی نظرگاه در هر یک از این لایه ها قطعا تحلیلی ناقص، غیر مطابق با واقع و نارسا را خروجی می دهد.

از طرف دیگر توضیح داده شد که هر پدیده ای زاییده یک تمدن است و باید متناسب در هر لایه ای که قرار می گیرد، زمینه تمدنی آن پدیده و دسترسی هایی که آن تمدن برایش ایجاد می کند را در نظر گرفت و ضریب دهی آن را تحت یک تمدن ترجمه کرد و نشان داد.

یکی از پدیده های زاییده‌ی عصر حاضر تمدن غرب، حادثه ای راهبردی به نام «سلبریتی» است. شاید از آن جهت که «سلبریتی» معمولا به صورت یک پدیده ای هم چون سوپر استارهای سینما در ذهن حاضر شده است، برای جامعه شناسانی که اساسا حساسیتی بر روی تحرکات تمدن غرب ندارد، توجه ویژه ای ایجاد نکرده است که بخواهند این پدیده را قدری ماهیت شناسی کنند.

در تعریف سلبریتی، دیکشنری کمبریج انگلیس اینگونه آورده است:

«کسی که مشهور است و خاص بودنی در تجارت های با تم سرگرمی دارد»

البته تعریف های متعددی از سلبریتی شده است اما بهترین تعریفی که جامعیت و مانعیت خوبی دارد همین تعریفی است که کمبریج ارائه کرده است. این تعریف به خوبی بیان می دارد که اولا باید بپذیریم که صرف مشهور بودن موجب شکل گیری پدیده سلبریتی نمی شود. زیرا که غرب برای شهرت کلمه ای دارد به نام «famous» و این کلمه با «celebrity» متفاوت است به تعبیری دیگر غرب تفاوت بین شهرت و سلبره شدن را قائل است و رابطه این دو پدیده عموم و خصوص مطلق است یعنی همه سلبریتی ها مشهور هستند اما هر مشهوری لزوما سلبریتی نیست.

شهرت حوزه های متعددی دارد ، شهرتها اساسا یک خاص بودن را در خود دارند که این خاص بودن باید معنا گردد تا قبل از به وجود آمدن پدیده سلبریتی شهرت ها با زحمت، تلاش و حتی می توان گفت به زبان عامیانه با جان کندن رقم می خورند لذا می بینیم که یک ورزشکار مشهور به دلیل زحمت زیادی که در حوزه ورزشی خود می کشد و شهرت پیدا می کند یا یک بازیگر سینمایی به همین نحو و حوزه های دیگر نیز همین گونه است.این گونه شهرت در دل خود و فرای از توانایی منحصر به فردی که با زحمت و تلاش موجب دیده شدن شده است، یک پیام و معنایی را به مخاطب خود(افرادی که او را مورد توجه و دیدن قرار دادند و اساسا به دلیل همین دیده شدن صدق مشهور بودن می کند) منتقل می کند، به فرض مثال یک ورزشکار مشهور که خاص بودنش فلان مهارت ورزشی در حد اعلی می باشد به مخاطبان خود پیام پیروزی، امید و قدرت که با زحمت و سختی همراه است را منتقل می کند. البته هر کدام از این مفاهیم نیز جدا از اینکه تحت سیطره یک تمدن معنا می شود، پیوست های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… یک تمدن را هم به همراه دارد.

اگر همین شهرت را به جایی برسانیم که از پیام تهی گردد، و صرف دیده شدن موضوعیت پیدا کند، شهرت باید خاص بودنش را از نقطه ای تامین کند که این منبع همان، شهوت دیده شدن است. لذا در پدیده سلبریتی این شهوت با نمایش غیرواقعی خود را بالا آورده و توجه اذهان را به خود جذب خواهد کرد.

این یادداشت ادامه دارد…

پیشرفت اسلامی مسئله ای در میدان «جهاد» است

در یادداشت قبل توضیح داده شد که اساسا دو رویکرد برای مواجهه با مسائل وجود دارد و تاکید بر این شد که رویکرد مجاهدانه، لوازم و تمرکزهای متناسب خود را می طلبد.

رهبر انقلاب میدان جهاد را اینگونه به تصویر می کشند:

«میدان جهاد، میدان خیلی وسیعی است؛ یعنی شاید ده برابرِ این مقداری که شما حالا پیش رفته‌اید، میتوانید پیش بروید؛ جهاد ‌این ‌جوری است.‌ جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود ‌دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند.»

توضیح داده شد که مواجهه با مسئله بسیار مهم است که از جنس چه نوع تمدنی باشد، واقعا اگر تمدن اسلامی حرفی نو را به صحنه می کشاند و زیست مترقی دیگری رقم می زند لذا باید نسبت خودش را در مواجهه با مسائل روشن کند از این رو شاید بتوان این بحث رهبری را در همین نقطه دانست:

«اسلام به ما وعده داده است که پیروزی متعلّق است به مؤمنِ مجاهد؛ اگر ایمان نباشد، نصرت به‌طور کامل به دست نمی‌آید؛ اگر ایمان باشد امّا مجاهدت و تلاش نباشد، نتیجه به دست نمی‌آید۱۳۹۶/۱۲/۱۰»

حال باید پرسید که پروژه امروز جامعه ایمانی چیست؟ واقعا یک جامعه ایمانی که به سمت شکل دادن تمدن اسلامی حرکت می کند و در گام دوم حرکت خود نظامش را تثبیت کرده و غرضی دارد، آن غرض چیست.

اگر قائل باشیم که انقلاب اسلامی ایران در مرحله ای است که «پیشرفت ایران اسلامی» حرف روی میز اوست و باید به آن به عنوان ناموسی ترین موضوع به آن بنگرد و اتفاقا همین پروژه است که باعث شده تمامی استکبار را به درگیری خود بکشاند لذا این پیشرفت جز با «جهاد» محقق نخواهد شد.

به تعبیر بهتر پیشرفت اسلامی زمانی محقق خواهد شد که زندگی مومنانه در مجاهدت ضرب گردد و الا زندگی مومنانه با اینکه با نصرت الهی همراه است اما در به ثمر رساندن متاع دنیایی خود که همان کارکرد عینی اوست، موفق نخواهد و شکست می خورد:

«‌این‌جور نیست که اگر در راه خدا مجاهدت کنید، فقط خدای متعال بهشت به شما بدهد! نه، فقط ثواب آخرت نیست، ثواب دنیا ‌هم هست. ثواب دنیا چیست؟ ثواب دنیا عزّت است، اقتدار است، پیشرفت است.‌۱۳۹۶/۰۹/۰۱»

«راه پیشرفت ایران اسلامی، احیاء روحیّه‌ی انقلابی و احیاء روحیّه‌ی مجاهدت است . مجاهدت، میدانهای فراوانی دارد؛ البتّه همه‌ی میدانهای مجاهدت هم خطر دارد.۱۳۹۵/۰۴/۰۵»

 

مهسا امینی، تصویری از پشتیبانی تمدنی از حادثه خرد اجتماعی

آنچه که در داستان مهسا امینی رقم خورد در دو یادداشت گذشته توضیح داده شد که از حیث لایه حوادث در طبقه حوادث خرد اجتماعی تعریف می شود اما باید توجه کرد که یالهای تمدنی این موضوع تماما وصل است و از آنها پشتیبانی می طلبد و نکته دیگر اینکه طرف مقابل یک تمدن تکامل یافته نیست و تازه شروع به رقم زدن یک تمدن کرده است. حال اگر بخواهیم قدری در افق بالاتر یعنی از زاویه تمدنی که این حادثه را زاییده است به این موضوع بنگریم باید گفت که هر تمدنی عصرهای مختلفی دارد و ما در تمدن مدرن در عرصت شهرت طلبی هستیم و فناوری این عصر پدیده ای به نام سلبریتیزم است
لذا پاسخ این پدیده در سطح تمدنی درگیری با یک ساحت فرهنگی و فطری است .
یعنی نمی توان گفت انسان فطرتا به دنبال دیده شدن نیست و اتفاقا به همین جهت است که در مقابل کسب شهرت روایات سنگینی داریم
اما شارع هیچ گاه برخورد سرکوبی نمی کند از طرفی به مردم می گوید لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق و از طرف دیگر به فاعل عمل می گوید هر چه در گمنامی حرکت کنی و اخلاص به خرج دهی خداوند تو را عزت می دهد و بزرگ می کند و در این مرحله باید به معادله «و لله عزة جمیعا» پایبند باشی.
سلبریتیزم یک پدیده خرد اجتماعی زاییده عصر شهرت طلبی تمدن مدرن است و فناوری اش را بر پایه راهبرد طاغوتی و غیرتوحیدی بنا کرده که اتفاقا عزت را در عبودیت غیرخدا می داند.

اما در ساحت اجتماعی و راهبردی باید توجه داشت این عصر شهرت باید بتواند از تمام ظهورات تمدنی اش استفاده کند لذا در این نقطه که هویت های اجتماعی اش را سرمایه سالارانه تشکیل داده است نباید توقع داشت این عصر را بدون اهرم سرمایه سالارانه جلو ببرد.
هویت زن در عصر شهرت طلبی اهرم سرمایه سالاری می شود؛
سلبریتی در این عصر اهرم سرمایه سالاری می شود،
و هر دو زاییده یک عصر از تمدن هستند که پشتوانه اجتماعی اش سرمایه سالاری است.

اتحاد در کنش‌گری، روایتی از کنش‌گری مؤثر امام موسی صدر

رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در تاریخ 1401/07/22 فرمودند:

اتّحاد، نداشتن تفرقه، خلاص شدن از شرّ وسوسه‌های دشمن، وسوسه‌های آمریکا، وسوسه‌های صهیونیست‌ها، وسوسه‌های کمپانی‌ها؛ [خلاص شدن] از شرّ وسوسه‌های اینها که گاهی این وسوسه‌ها از زبان خودی‌ها شنیده میشود. می‌بینیم در دنیای اسلام، کسانی از داخل دنیای اسلام همان حرف آنها را تکرار میکنند، همانها را میگویند؛ از شرّ اینها خلاص بشویم با اتّحاد، با نفی تفرقه، با انسجام داخلی؛ این شرطش است. اگر این شرط را بتوانیم عملی بکنیم، بلاشک خواهیم توانست امّت اسلامی را در جایگاه رفیعی در دنیای آینده و شکل آینده‌ی جغرافیای سیاسیِ جهان قرار بدهیم.
آیا این ممکن است؟ بعضی هستند که در همه‌ی مسائل مهم، مبادره‌ی آنها و واکنشِ اوّلیِ آنها نفی و انکار و ناامیدی است: «ای آقا! نمیشود، فایده ندارد». ما قبول نداریم این را؛ ما میگوییم این ممکن است؛ اتّفاق و اتّحاد بین ملّتهای اسلامی ممکن است، منتها کار لازم دارد، عمل لازم دارد. عرض کردم، ما حالا از سیاستمداران و زمامداران و حکمرانان کشورهای اسلامی هم ناامید نیستیم، امّا بیشترین امیدمان به خواصّ دنیای اسلام است؛ یعنی همین طوری که گفتیم، به علمای دین، به روشنفکران، به اساتید دانشگاه، به جوانان روشن‌بین، به فرزانگان، به ادبا، به شعرا، به نویسندگان، به گردانندگان مطبوعات؛ امید ما به اینها است؛ اینها [باید] احساس استقلال بکنند، احساس مسئولیّت بکنند، احساس وظیفه کنند. وقتی خواص در یک راهی وارد شدند، افکار عمومی را به آن سمت حرکت میدهند؛ وقتی افکار عمومی در یک کشوری شکل گرفت، سیاستهای اداره‌ی کشور هم به طور قهری به آن سمت حرکت میکند، ناچارند، ناگزیرند. بنابراین، این کاری است ممکن؛ این ممکن است، منتها بدون عمل نمیشود. بدون عمل، هیچ چیزی در دنیا،  نه دستاوردهای دنیایی، نه دستاوردهای اخروی و الهی امکان ندارد: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعىٰ؛باید سعی کرد، باید عمل کرد؛ [اگر] عمل بکنیم، ممکن است.

در این باره به خاطره ای از امام موسی صدر رحمه الله علیه برخوردم که در سال 1345 وقتی مطلع می شوند که امام خمینی دستگیر شده اند، در سفرهای دوره ای که تعریف کرده بودند شروع می کنند با شخصیت ها و مطبوعات مهم بین المللی، فعالان ژنو و هامبورگ و پاریس و بن و دیگر شهرها ارتباط گرفته و قضیه دستگیری امام خمینی را مطرح می کنند و شرح می دهند. این اقدام و کنش گری امام موسی صدر به عنوان عالم دین و یک روشنفکری که از یک کشور دیگر اسلامی شروع می شود و وفاق و اتحاد خود را به عالم دیگر اسلامی با عمل محقق می کند باعث می شود که با همین اقدام خرد آزادی امام خمینی در ایران رقم بخورد تا جایی که آیت الله خوئی می فرمایند:

سفرهای دوره ای امام موسی صدر نقش اصلی در آزادی امام خمینی از زندان داشت

به نظر می آید طرح استراتژیک وحدت علما و فضلای جهان اسلام هنوز روشن نیست و آن طور که بایست باور به حرکت های خرد همه آنها بر موضوعات مشخص جدی گرفته نشده است اما اندک فعالیت امام موسی صدر شاهدی است بر اینکه اتحاد در حوزه کنش گری اتفاقات بزرگی را می تواند رقم بزند.

روایت درگیری، تبیینی برون گفتمانی از ورود به ایده فرهنگی مادر

اساسا این که چرا به سمت شنیده شدن یک ایده فرهنگی مادر باید حرکت کرد را می توان از چندین منظر مورد بحث قرار داد که یکی از این منظرها، تبیینی است که استاد فلاح در فصل فرهنگ قرار داده اند. ایشان در امتداد تحلیل تمدنیِ حادثه ای به نام انقلاب اسلامی، ایده ای اصلاحی را به جهت شکل گیری دولت انقلابی به عنوان گام دوم انقلاب، مطرح می فرمایند.

در این تقریر افق ایده پردازی کاملا یک افق تمدنی است و تمامی تحلیل ها، پیشنهادات و توصیفات نیز در همین افق معنا می گردند. اما به جهت یک قرائت درون گفتمانی شاید کسانی که خودشان در این موقف نشسته و مورد خطاب بحث قرار می گیرند، متوجه نباشند که اساسا چرا باید در یک افق تمدنی بازه‌ی زمانی فعلی انقلاب اسلامی را مورد ارزیابی قرار داده و نهایتا پیشنهاد ایده اصلاحی دهیم؛ به همین جهت منظر دیگری که از یادداشت قبل پیش گرفته ام، تبیینی برون گفتمانی است که به تعبیری می توان تحت عنوان «روایت درگیری»، قرار داد.

تمدن به معنای تمام پارامترهای دنیایی حیات بشر است، در این افق و لایه، هرآنچه که حیات دنیای بشر را تحت تاثیر خودش قرار می دهد متصل به پارامترهای عمیقی است و قطعا یک عقلانیتی که توانایی اینگونه اداره و  نسخه دهی را داشته باشد، به هیچ عنوان عقلانیت کمی نیست و بدون شک جدی، پر پیچ و خم، پر متغیر و بسیار سخت‌تحلیل است. در نتیجه وقتی دم از تمدن هایی مانند تمدن غرب می زنیم باید بدانیم که این واژه صرفا یک واژه ای نیست که به یک بازه زمانی بلند مدت اشاره داشته باشد، بلکه در این معنا، بسیار مفاهیم عمیقی نهفته است که همه آنها از یک عقلانیت پرعقبه و سنگین تغذیه می کنند؛ البته همه این تعاریف در یک لایه نرم قرار گرفته اند لذا رفتن برای درک این لایه قطعا کار آسانی نیست و هر عقلانیتی توانایی درک و تحلیل آن را ندارد.

اگر در دایره عقلانیتی که منشأ و پشتیبانی کننده یک تمدن است خلل یا خلأیی اتفاق بیافتد قطعا حیات زندگی بشر دیر یا زود به جهت آنکه خودش را به این نقطه از تمدن میرساند که متوجه خلل خواهد شد، شروع به کنار زده شدن به وجود می آید. در این فضا بحث از تقابل تمدن ها، یا درگیری تمدن ها و یا به تعبیر بهتر جنگ تمدنی به میان می آید.

مرحله دولت سازی انقلابی، مرحله ای است که توانایی جهت دهی به بشریت برای یک درگیری تمدنی را پیش گرفته پس در این مرحله نباید توقع داشت که در یک حرکت پرپیچ و خم و به شدت سنگین، ایده حرکت و تحول و اصلاح، ایده ای باشد که درخور این نوع تحرکات نباشد.

ایده فرهنگی مادر در یک نگاه برون گفتمانی، به این معنا که نخواهیم صرفا در امتداد حرکت انقلاب اسلامی و از این حیث که لوازم این امتداد چیست، بحث کنیم، به شدت باید مورد مداقه و کاملا با پشتوانه عقل تمدنی مطرح شده و توانایی و شأن جا به جایی و تحرک و اصلاحی در آن حد داشته باشد.

(این یادداشت ادامه دارد…)

 

ایده فرهنگی مادر در کنار حوادث خرد اجتماعی و سیاسی- مهسا امینی

گاهی نگاه به حوادث از این منظر است که این حادثه در چه لایه ای رقم خورده است و متناسب لایه ای که در آن قرار گرفته باید آن را تحلیل کرد، اما منظر دیگر حوادث، مشاهده آنها از زاویه عقبه شکل دهنده آن حادثه است تا بتوان متناسب با آن کنش یا واکنش داشت و یا حتی تحلیل کرد.

به فرض مثال حادثه مهسا امینی به عنوان یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی، که از آن جهت که یک حادثه است بسیار در چشم می آید و ممکن است دلهایی را بلرزاند اما متناسب با دامنه های تأثیر مهم تر این موضوع وزن بالایی پیدا نمی کند. اما اگر بخواهیم پاسخی برای این گونه حادثه های اجتماعی سیاسی به گونه ای ریشه ای دنبال کنیم و بیابیم می بایست این حادثه را از منظر عقبه آن مورد نظر قرار بگیرد.

در همین حادثه باید توجه کرد این موضوع یک حادثه خرد سیاسی اجتماعی اما زاییده تمدن غرب است، باید با دقت به این گزاره توجه کرد که زاییده یک تمدنی است که تکامل یافته و تمامی یالهای تمدنی خود را پهن کرده و بسط داده است لذا وقتی حادثه ای را رقم می زند قطعا اتصالاتش به صحنه ی مدیریت تمدنی او وصل است. لذاست که می بینیم اولا مطرح می شود که تمامی دستگیر شدگان مربوط به این آشوب میانگین سنی 15 سال دارند. این یعنی نسلی که پا به هنجار شکنی گذاشته و غالبا از جنس مونث جامعه است تحت یک تربیت خاص توانسته است به این صحنه بیاید. اگر گریزی به صحنه تربیتی این نسل بزنیم متوجه خواهیم بود که بستر رشد این نسل در سه سال گذشته یعنی از 11 الی 12 سالگی تا کنون تحت سکوهای جدیدی چون تیک تاک بوده است نه اینستاگرام و توئیتر، سکویی که اساسا جهت نمایش و بازیگری تحت عنوان «چالش» تا به امروز فعالیت داشته و تقریبا میانگین سنی حضور در این سکوها همین رنج سنی می باشد و غالب پیام هایی که در اینستاگرام یا فضاهای دیگر وایرال می شود تولید شده از همان جا می باشد.

نکته دیگر این که چالش هایی که در چند سال اخیر برای این نسل به اجرا گذاشته شد به واسطه اینفلوئنسرها یا میکرو اینفلوئنسرها بود که حتی شاید مانند «ندا یاسی ها» ایرانی هم نبودند اما بودند هم چون امیر تتلو ها که توانستند در بازه ای سه ساله بیشترین مدیریت تربیتی را برای این نسل رقم بزند. چالش های جنسی از قبیل «من حامله ام، من باردارم» و بسیار چالش دیگر که شأن این متن فراتر از نام بردن از آنها است.

از طرفی دیگر کرونا و حضور آموزشی اجباری این نسل در فضای مجازی نوع دیگری از تثبیت هویتی بازیگری برای این نسل در سه سال توانست به اقدامات قبلی بیافزاید یعنی جدای از حوزه تربیت، حوزه آموزشی نیز به کمک تکمیل این پازل آمده است.

بماند اینکه حوزه اقتصاد و رمرز ارزها و متاورس ورود دیگری برای مدیریت این نسل باز کرده است یعنی شاید تا دیروز این نسل نمی توانست از فعالیت های فاسد و هرزه اش کسب درآمدی داشته باشد اما امروز همان بازی ها و چرخ زدن ها و بازیگری ها می تواند او را به عنوان یک ابرسرمایه دار ردیف سنی خودش بالا بیاورد.

قابل توجه است که میانگین سنی 15 سال امروز یعنی متولدین 1386 که تحت تربیت معلمانی در آموزش و پرورش بوده اند که این معلمان نیز کوچک ترین شان متولد 1377  هستند تا به قبل که حدودا میتوان گفت تا متولدین 1370. به عبارتی دیگر، متولدین دهه 80 تا سه سال دیگر وارد حوزه تعلیم و تربیت به واسطه افزایش ورودی های دانشگاه های تربیت مدرس و تسهیلات خوب جهت استخدام و حمایت مالی از آنها میشوند وهمین نسل ولنگار کاملا رشد و تربیت نسل بعدی را به دست می گیرد.

لذا مطمئن باشیم که تا سه سال دیگر دهه نودی ها تحت تربیت معلمانی قرار گرفته که همین امروز در خیابان ها چرخیدند و رکیک ترین الفاظ را به عنوان اعتراض و مطالبه مطرح کردند و خواستاری عریانی محض شدند که این ظهورها و بروزها با نگاه به عقبه تمدنی شان اصلا جای تعجب ندارد زیرا که تمام لایه های این تمدن در رقم زدن این حادثه شریک شده و پشتیبانی می کنند به این صورت که از سالها قبل تمامی سلبریتی ها و ورزشکاران و هر آنچه که ممکن است به این حادثه کمک کرده و اثری بگذارد با مقوله ای آماده شده اند. اتفاقاتی چون ورود زنان به ورزشگاه، تجاوزهای به بازیگران، حضور فیلمهای خاص در جشنواره های خارجی و…

این گونه عقبه ای برای یک حادثه نشان می دهد که موضوع بی حجابی مطرح در فضای فرهنگی و امنیتی امروز نباید پاسخی بی عقبه یا متصل به تمدن مقابل داشته باشد و تا در فضای فرهنگی  یک عقبه مستحکم و عمیق برآمده از اندیشه تمدن اسلامی، تشکیل نگردد عملا یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی تمامی حیثیت شما را به عنوان یک اندیشه تمدنی لکه دار میکند.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر در قله ای در مبارزه ایستاده است که بتواند این عقبه ها را برای هر گونه مقابله ای از تمدنی و راهبردی گرفته تا تمام تکانه های خرد اجتماعی سیاسی را پاسخ گو باشد.

نظر دکتر هراری مورخ اسرائیلی درباره دنیای پساکرونا

یووال نواح هراری 44 ساله زاده اسرائیل و تحصیلکرده آکسفورد، نویسنده کتاب‌های پرفروش «انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر فردا»، «۲۱ درس برای قرن ۲۱» و مقاله‌های تفکربرانگیزی مانند «خدا نمرده، برکنار شده» و «حقیقت سکولار» است.

یووال نواح هراری این روزها در مقاله‌ای که در نشریه تایم منتشر کرد و نیز در مصاحبه با کریستین امانپور در شبکه سی‌ان‌ان و همچنین در گفت‌وگو با برنامه «واقعیت» در شبکه دوم تلویزیون اسرائیل تأکید کرد که در مبارزه با کرونا، بشریت با فقدان رهبری روبه‌روست و تنها راه غلبه بر بحران‌های مشابه، لزوم حل واقعی آلام مردم جهان است؛ حال آن‌ که بسیاری از سیاستمداران، حتی در اوج بحران کرونا، در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند.
به نظر می‌رسد دنیا در ماجرای ویروس کرونا با یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر خود روبه‌روست. حتی مادربزرگ ۹۸ ساله من که جنگ جهانی را دیده، تجربه مشابه ویروس کرونا را ندارد. تا پیش از این، من تاریخ را از لابه‌لای اوراق می‌خواندم، اما اکنون خودم با آن روبه‌رو هستم. این امر وحشت مرا می‌افزاید. سخن از رویدادی است که پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شگرفی دارد. این عواقب تا سال‌های طولانی، حتی بعد از سپری شدن خود ویروس، بر زندگی بشر اثرگذار خواهد بود.
مهم‌تر از ضرباتی که ویروس وارد کرده، از این پس، نحوه عملکرد و همکاری بشریت با یکدیگر اهمیت دارد، نه خود ویروس. آن‌ چه می‌تواند ویروس را به یک فاجعه جهانی بزرگ‌تر تبدیل کند این پرسش است که آیا این بحران، دشمنی میان انسان‌ها و کشورها و همکاری نکردن‌شان با هم را بیشتر خواهد کرد یا نه؟
مطمئناً کرونا نسل بشر را منقرض نخواهد کرد، اما اگر در نتیجه بحران کرونا سیستم‌هایی تقویت شوند که با بستن دستبند بیومتریک و راه‌های دیگر شهروندان را ۲۴ ساعت شبانه‌روز تعقیب کنند و دنیایی داشته باشیم که کشورها دیگر به هم اعتماد نکنند و تجارت جهانی نیز فرو بپاشد، درست است که هنوز اکثر مردم زنده خواهند ماند، اما دنیای خوبی نخواهد بود.

سویه اومیکرون کروناویروس

در اول این هفته شاهد این خبر بودیم که «اولین گزارش دانشمندان آفریقایی منتشر شد که در آن گفته شده است این سویه(اومیکرون) به سرعت در حال جایگزین کردن گونه جهش‌یافته دلتاست و آن چه که بخصوص نگرانی‌آور است این است که اومیکرون ظاهرا می‌تواند از سد دفاعی پادتن‌ها در بدن بهبودیافتگان کرونا بگذرد.
سویه جدید اومیکرون توسط دانشمندان در آفریقای جنوبی اواخر ماه نوامبر کشف شد. از آن زمان تاکنون این سویه در ده‌ها کشور از جمله آلمان مشاهده شده است.»

حال بعضی از صحبت ها و گمانه هایی که راجع به انتشار این سویه از سوی مخالفین با پروتکل های سازمان جهانی بهداشت مطرح میشود این است که رئیس جمهور آفریقای جنوبی در مسئله کرونا قدری دقیق تر ورود کرده و چون از نخبگان و دانشمندان جهان سوال پرسیده که دلیل علمی پروتکل ها را توضیح دهند و هم چنین قانون واکسیناسیون را اجباری نکرده و اتفاقا با اجباری شدنش مخالفت کرده است این بازی را با او شروع کرده اند:

در فیلم زیر رئیس جمهور افریقای جنوبی سیریل رامافوزا رسما اعلام می کند که واکسیناسیون اجباری را قبول ندارد و هیچ کس حق اجباری کردن این موضوع را نداشته

بعد از پخش شدن خبر ورود سویه جدید کرونا نسبت به آفریقای جنوبی تصمیماتی جهانی گرفته شد که یکی از ان تصمیمات لغو پروازها به انجا و ممنوعیت تردد به افریقای جنوبی بود و این تصمیم واکنش این رئیس جمهور را برانگیخت که در خلال ان دوباره به تصمیمات سازمان جهانی بهداشت اعتراض کرد:
سیریل رامافوزا، رئیس‌جمهوری آفریقای‌جنوبی در اعتراضی شدیدالحن به ممنوعیت مسافرتی وضع شده علیه این کشور به علت سویه جدید ویروس کرونا – اومیکرون – از آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا خواسته که این ممنوعیت را فورا لغو کنند.

آقای رامافوزا این سخنان را روز یکشنبه، ۲۸ نوامبر، عنوان کرد و گفت از این تصمیم غرب «عمیقا متاسف و ناراضی» است و گفته این اقدام را بسیار «تبعیض‌آمیز» می‌داند چرا که به گفته او مبنای علمی مستحکمی برای موثر بودن ممنوعیت سفر در جلوگیری از شیوع ویروس‌ها یافت وجود ندارد.

جنگ آب اسرائیل

بنابر گزارش نهاد پایش حقوق بشر اروپا ـ مدیترانه مستقر در ژنو، محاصره طولانی مدت از طرف اسرائیل باعث «وخامت جدی» کیفیت آب در غزه شده و به آلودگی ۹۷ درصد منابع آبی انجامیده است. به گفته این سازمان مردم‌نهاد، بحران حاد کمبود برق نیز بر وخامت اوضاع افزوده و فعالیت چاه‌های آب و تصفیه‌خانه‌های فاضلاب را مختل نموده است. این امر موجب شده تا حدود ۸۰ درصد فاضلاب تصفیه نشده غزه به دریا بریزد و ۲۰ درصد باقیمانده نیز به درون آب‌های زیرزمینی نفوذ کند.

سازمان مزبور افزوده که داده‌های اخیر نشان می‌دهند یک چهارم بیماری‌های شایع در غزه ناشی از آلودگی آب هستند و ۱۲ درصد مرگ‌ومیر کودکان و اطفال در اثر بیماری‌های روده‌ای مرتبط با آب آلوده اتفاق می‌افتد.

محمد شهاده رئیس برنامه‌ها و ارتباطات سازمان مردم‌نهاد مزبور اوایل ماه جاری در بیانیه‌ای شفاهی در چهل و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در این باره اظهار داشت: «یک جمعیت غیرنظامی از تولد تا مرگ در زاغه‌ای مسموم حبس است و مسمومیت کودکان و عزیزان خود را در اثر آبی که می‌نوشند و احتمالاً خاکی که در آن کشت می‌کنند، برای همیشه به نظاره می‌نشیند، بدون آنکه هرگونه دورنمای تغییر قابل مشاهده باشد.»

در نتیجه آلودگی آب، کشاورزان و زمین‌داران در اکثر مناطق این سرزمین ساحلی محصور مجبورند در ازای هر مخزن ۱۰۰۰ لیتری آب برای آبیاری حدود دو شِکِل اسرائیل (تقریباً ۶۰/۰ دلار) پول بپردازند.
از زمان آغاز محاصره غزه به دست اسرائیل، بحران آب مرتباً رو به وخامت گذاشته و این بحران در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید. در سال ۲۰۲۰، صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) تخمین زد که تنها ۱۰ درصد جمعیت در این سرزمین تحت محاصره به آب آشامیدنی تمیز و سالم دسترسی مستقیم دارد و حدود یک میلیون از ساکنان ــ حدود نیمی از کل جمعیت ــ آب ندارند و به آنها آبرسانی نمی‌شود. سطوح بالای شوری آب در چند منطقه از نوار غزه موجب شده تا صدها هزار خانوار مجبور به خرید آب برای آشامیدن و استحمام شوند.

در حالی که میزان شوری آب دریا ۳۰۰۰۰ بخش در میلیون (پی‌پی‌ام) است، میزان شوری آب خانگی در برخی مناطق غزه تا یک سوم این رقم می‌رسد. بنابر گفته احمد صافی کارشناس فلسطینی حوزه آب و علوم زیست‌محیطی، این مقدار برابر با ۱۰ گرم نمک در هر لیتر آب است که یک رقم بسیار بالا محسوب می‌شود.

گزارش ارزیابی میدانی وضعیت بهداشت در فلسطین اشغالی که در سال ۲۰۱۶ توسط سازمان جهانی بهداشت منتشر گردید، نشان داد که بیش از یک چهارم بیماری‌ها در نوار غزه به آلودگی آب مربوط می‌شود و آلودگی آب همچنین علت اصلی مرگ‌ومیر کودکان است.

اتحادیه اروپا و یونیسف در سال ۲۰۱۷ احداث یک کارخانه شیرین‌سازی آب دریا در غزه با هزینه ۱۰ میلیون یورو را تأمین مالی کردند تا دسترسی هزاران نفر از ساکنین به آب آشامیدنی را امکان‌پذیر سازند. اما با توجه به بحران برق موجود، این کارخانه نمی‌تواند با ظرفیت کامل فعالیت کند.

با این حال، به خاطر کمبود سوخت، تصفیه‌خانه‌های فاضلاب با ظرفیت کمتر از حد معمول فعالیت می‌کنند و اداره آب مجبور شده فاضلاب آلوده و تا حدودی تصفیه شده را به دریا بریزد.

در جریان حملات متوالی ارتش اسرائیل به نوار غزه از سال ۲۰۰۸ به بعد، قوای اسرائیل زیرساخت‌های آبی و بهداشتی را بارها هدف قرار داده‌اند، از جمله مناطقی که چاه‌های آب و خطوط لوله در آنجا واقع شده‌اند و تأسیسات بهداشتی و ساختمان‌های شهرداری که کارشان تخلیه و تصفیه فاضلاب است.

در جدیدترین حمله در ماه مه، اسرائیل دست به یک عملیات نظامی ۱۱ روزه در نوار غزه زد و زیرساخت‌های غیرنظامی مهم را مستقیماً هدف قرار داد که این امر با خسارات بلند مدت همراه بود.

ارزیابی فوری خسارات و نیازها که در پی حمله توسط بانک جهانی انجام گرفت، نشان داد که نوار غزه ۳۸۰ میلیون دلار خسارات فیزیکی و ۱۹۰ میلیون دلار زیان اقتصادی متحمل شده و حق دسترسی ساکنان به آب سالم مستقیماً از این امر متأثر گردیده است.

دکتر دیوید مارتین و کرونا

دکتر دیوید مارتین (Martin)، در سخنرانی اخیر خود نکات قابل توجهی را بیان کرده:

1️⃣ویروس طبیعی Sars-Cov-2 وجود خارجی ندارد. چیزی که هست یک سلاح بیولوژیک است که در سال ۱۹۹۹ توسط تیم دکتر فائوچی طراحی شد؛ و در سال ۲۰۰۲ Patent آن به نام دانشگاه کارولینای شمالی ثبت شد.

2️⃣بیماری خاصی به نام کووید۱۹ وجود ندارد. عوارض این سلاح بیولوژیک مانند آنفلونزا است؛ و چنین بیماری‌هایی برای همیشه تاریخ وجود داشته و خواهند داشت.

3️⃣کووید۱۹ اولین بیماری تاریخ است که علایم بالینی مشخص برای آن وجود ندارد؛ و ادعا می‌شود که فرد میتواند بدون «علایم خاص بیماری» ناقل آن باشد. چنین چیزی نمیتواند درست باشد.

4️⃣واکسن کووید۱۹ هم یک سلاح بیولوژیک دیگر است.۶ سال پیش دکتر Daszak (معاون فائوچی)خیلی صریح بیان کرده که «تا وقتی که یک پندمی بیماری عفونی رخ ندهد، توجه کسی جلب نخواهد شد. در آن زمان ما باید مردم را متقاعد به لزوم واکسن برای کروناویروس کنیم. رسانه‌ها در این زمینه نقش مهمی دارند؛ و وقتی نیاز واکسن را همه حس کردند، سرمایه‌ها به سمت آن جلب خواهند شد».

5️⃣آنچه دکتر Daszak گفته اعتراف به ۵ جرم سنگین، طبق قوانین آمریکا، است. اما هیچ سیاستمداری را نخواهید یافت که اجازه دهد چنین واقعیتی در مجامع عمومی مطرح شود. این واقعیتها را ۵ سال پیش منتشر کردیم؛ اما هیچ‌کدام از شما مردم هم عکس‌العملی نشان ندادید.

6️⃣در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹ سازمان بهداشت جهانی یک گردهمایی برگزار کرد، تا برای اجرای یک مانور مقابله با پندمی عفونت دستگاه تنفسی آماده شوند.

7️⃣روز بعد از این همایش ترامپ یک دستور اجرایی، برای مقابله با پندمی آینده، صادر کرد؛ که اجازه توسعه واکسنهای DNA، mRNA، Vector Based، و «ذرات نانو که خودشان ساختارهایی را ایجاد میکنند»، را میدهد.

?پ‌ن: سال گذشته ادعا میشد که ترامپ، برای به شکست کشاندن نقشه شیاطین در استفاده از واکسن به عنوان سلاح بیولوژیک، آن فرمان را صادر کرده؛ و توسعه و توزیع واکسن‌ها را، طی طرح Warp Speed، به ارتش واگذار کرد. اما روز به روز احتمال صحت این روایت کمتر میشود. چون واکسنها در کاهش جمعیت و اعمال تلفات موفق عمل میکنند؛ و این برنامه، علیرغم همه شواهد علمی بر خلاف آن، پیش میرود. از ظاهر قضایا برمی‌آید که شیاطین ابتکار عمل را در دست دارند.

?سخنرانی کامل را در لینک زیر میتوانید بیابید.

?[1] https://rumble.com/vote83-dr.-david-martin-arming-the-public-with-important-information-nov-2021.html

تحلیلی از یکی از متدینین آمریکایی با نگاه های آخرالزمانی

بعضی از تحلیلگران (مانند جیم استون) معتقدند بارش شدید یک‌شنبه گذشته جنوب بریتیش کلمبیا، که منجر به قطع تمام راههای ارتباطی ونکوور شد، نمیتواند حادثه‌ای طبیعی باشد؛ و قاعدتاً باید نوعی دستکاری در آب و هوا، یا به اصطلاح GeoEngineering، در کار باشد.

میزان بارش به حدی بود که این پدیده جوی را «رودخانه‌ای در جو»، یا atmospheric river، نامیدند. این میزان بارش در این فصل تابحال سابقه نداشته است. سیل‌های گذشته عمدتاً در اواخر بهار، با آب شدن ناگهانی یخچالهای طبیعی رخ میداد.

اگر این حادثه به خاطر دستکاری در آب و هوا باشد، دلیل آن ایجاد قحطی مصنوعی است؛ و این یکی از سیاستهای گلوبالیستها، برای اجبار مردم جهان به قبول The Great Reset و نظم نوین جهانی آنها، است.

با هدایت کردن ابرهای کالیفرنیا به سمت شمال، هم در کالیفرنیا خشکسالی ایجاد شده، و هم بندر ونکوور از کار افتاده است.

یک‌سوم صادرات و واردات کانادا از طریق این بندر انجام میشد، که در حال حاضر متوقف شده و مشخص نیست چه زمانی دوباره راه‌اندازی خواهد شد. توقف واردات پتاس، برای کشاورزی، نیز در تولید سال بعد اختلال ایجاد خواهد کرد. به علاوه بخش عمده صادرات غلات کانادا متوقف شده؛ و حمل حدوداً ۵٪ از کل گندم مورد نیاز دنیا دیگر ممکن نیست. تأثیر این کمبود گندم را بقیه دنیا نیز حس خواهند کرد.

مأمویت قناری (Cananry Mission)

ماموریت قناری Cananry Mission یک ماموریتی است که از طرف لابی های حامی اسرائیل و صهیونیست طراحی شده که وظیفه خودرا افشا کردن اطلاعات افراد و گروه هایی می داند که ضد آمریکا، اسرائیل و یهودیان هستند.
لذا در سایت این ماموریت بخش های دانشجویان، اساتید دانشگاه ها و سازمان ها به چشم می خورد.
ضمنا باید این نکته را نیز تذکر داد که یهود ستیزی را این افراد توانسته اند به سطحی ارتقا دهند که اگر کسی قائل شود که باید در سرزمین فلسطین یک دولت واحد تشکیل شود که در ان دولت افراد با اعتقادات متفاوت مثل یهودی، مسیحی، مسلمان و حتی بی دین با حقوق برابر زندگی کنند،عملا او ضد یهود و یهودستیز نام گذاری می شود، به این دلیل که حقوق مردم یهود در فلسطین را به رسمیت نشاخته است.

 

نمایش برهنگی در اسرائیل

دهها مدل برهنه که بدن‌هایشان را رنگ سفید زده بودند در بیابانی در جنوب اسرائیل جمع شدند. این جدیدترین پروژه عکاس هنرمند آمریکایی، اسپنسر تونیک است که این روزها به دعوت وزارت گردشگری اسرائیل در این کشور به سر می برد. هدف از این پروژه عکاسی جلب توجه به کوچک شدن دریاچه بحرالمیت عنوان شده است.

اسپنسر تونیک (به انگلیسی: Spencer Tunick) (تولد ۱ ژانویه ۱۹۶۷) هنرمند آمریکایی یهودی است که به خاطر عکس‌های که از افراد برهنه به صورت دسته جمعی و به شکل هنرمندانه گرفته‌است مشهور شده‌است. شبکه تلویزیونی اچ بی او آمریکا تاکنون سه مستند دربارهٔ او تهیه کرده‌است. او در سال ۲۰۰۷ از ۱۸ هزار زن و مرد داوطلب برهنه در شهر مکزیکوسیتی در مکزیک عکس گرفت که دراین زمینه رکورد دار می‌باشد. او با همکاری گروه صلح سبز از افراد برهنه بر روی برف در کوه‌های آلپ در سوئیس عکس گرفت تا نظر مردم دربارهٔ مشکل گرم شدن زمین جلب کند.

(پیشاپیش از نمایش دادن این گونه تصاویر عذرخواهی میکنیم)

 

 

نفتالی بنت و جنگ سرد با ایران

نفتالی بنت اخیرا در مصاحبه ای گفته است که: ما در جنگ سرد با ایران هستیم. در ۳۰ سال اخیر رژیم ایران دور و اطراف ما مستقر شده تا ما را به خود مشغول کند و از عمل باز دارد.

این جمله نفتالی بنت و روند حرکتی احزاب اسرائیل ما را به این نتیجه می رساند که ورود افزایش فشار بر ایران در منطقه و هم چنین شروع یک درگیری کاملا نرم و هیبریدی ازپایگاه اسرائیل آغاز شده است
با نگاه به جریان شناسی احزاب اسرائیل که در تصویر ذیل این پست مشاهده می شود، در میابیم که شرق از پایگاه اسرائیل در حال تهدید نرم است لذا تمدن غرب به حضور اسرائیل به عنوان تنها نفوذی آنها در بلوک شرق حساب باز کرده و آنجا را پایگاه حملات به تهدیدهای قدرت قرار داده است.
نمایشگاهی که تمام ظواهر این نمایشگاه را یک نماینده اسرائیلی دنبال می کند یا ورود صنعت عکاسی بدن های لخت در اسرائیل و پیمان های صلح با کشورهای عربی همه و همه نشان از این دارد که اسرائیل پایگاه حملات نرم به قدرت شرق شده است.

معمولا در فضای جنگ سرد برای رژیمی که تمام امنیتش را مدیون سپرهای دفاعی جنگ سخت است، هیبریدی معنا می شود
لذا پالس جنگ ستارگان نشان از این دارد که استراتژی درگیری با ایران با ترکیب حرکت آمریکا و انگلیس با ما رقم خواهد خورد
یعنی قطعا جنگ های سخت نیابتی ادامه خواهد داشت و مارا رها نخواهد کرد
و در این ضمن عملیات های روانی برای ایجاد آشوب به دنبال خواهیم داشت مثل قضیه هک سامانه بنزین و هم چنین در این میان درگیری های شناختی با دال مرکزی استخفاف هم منتظرش هستیم(مانند کرونا)

 

 

کدام روایت از درگیری رژیم صهیونسیتی با فلسطین؟

از آنجا که درگیری امت مسلمان با رژیم صهیونیستی(اسرائیل)، تاریخی 70 ساله دارد، روایت های متعددی از این اتفاق در افکار عمومی منتشر است که هر کدام از این روایت ها، نتایج و تبعاتی را در پی دارد به گونه ای که ایلان پاپه معتقد است: «اسرائیلی ها موفق شدند با یاری هم‌پیمانان و متحدان خود داستانی بسیار پیچیده و چندلایه خلق کنند که از فرط پیچیدگی برای هیچ کس قابل فهم نیست و تنها خود اسرائیلی ها قادر به فهمیدن آنند» در صورتی که این موضوع یک داستان ساده است اما «جهان این داستان ساده را هم چون داستانی چندلایه و بسیار پیچیده می داند که فهم آن بسیار دشوار و حل آن بسیار دشوارتر است».

با توضیح فوق می توان به چند روایت از درگیری صهیونیست با فلسطینی ها، در اذهان جهانی اشاره کرد و هم چنین به موضع انقلاب اسلامی ایران در این روایات اشاره داشت:

اولین روایتی که از این موضوع در افکار عمومی منتشر شده است، ظلمی است که رژیم صهیونیستی به واسطه کشتارهای فجیع و کودک‌کشی ها در منطقه فلسطین رقم زده است و از این رو که این امر یکی از وحشیانه ترین ظلم های تاریخ است، افکارعمومی خصوصا قومیت عرب و هم چنین مسلمانان که با فلسطینی های ساکن در آن منطقه اشتراکات قومی یا مذهبی دارند، بیشترین دشمنی و درگیری را با رژیم صهیونیستی پیدا کرده اند.

این روایت از آن جهت ناقص است که به مرور در طول تاریخ جنایات و وحشی گری های رژیم صهیونیستی به دلایل معتعدد کم شده است(قطعا یکی از این دلایل، قوی شدن مردم فلسطین خصوصا بخش غزه و کرانه باختری است) و همین امر موجب میگردد که بعد از گذشت یک بازه زمانی طولانی و تبلیغات و تصویرسازی های متحدین اسرائیل در افکار عمومی، درگیری با اسرائیل به یک درگیری قومی با پیچیدگی های فرهنگی مربوط به آن منطقه، تقلیل یابد. در نتیجه می بینیم آن جوامعی که روایت های خود در افکار عمومی را اینگونه انتخاب کرده بودند، امروزه با چالشی جدی از سمت افکار عمومی مواجهند با عدم مشاهده آن سطح از جنایات، این سوال جدی برایشان شکل خواهد گرفت که چرا باید وارد یک درگیری و اختلاف قومی تاریخی شوند و جامعه خود را در این چالش دو سرسوخت، ذبح کنند؟!

روایت دومی را که میتوان به سطحی از روشنفکران بین المللی که در جامعه جهانی فارغ از نگاه ادیانی به آن پرداخته اند، نسبت داد، قرائتی است که امثال ایلان پاپه اسرائیلیِ ضدصهیونیست معتقد است، این روایت، درگیری رژیم صهیونیستی را یک حکایت ساده مستعمره سازی و چپاول می داند و مرادشان از مستعمره سازی و چپاول، گرفتن ظالمانه یک سرزمینی است که مالکیتش از آن عده ای بوده که غالبا مسلمان و از قوم عرب بوده اند. لذا با توجه به این که یک طرف این درگیری گروهی قرار گرفته اند که از حیث قومیت و مذهب با جمعیت قابل توجهی از جهان همسان‌اند، توانسته اند در تظلم خواهی شان آنها را نیز با خود همراه کنند و از این رو این درگیری در یک طرفش صهیونیست های یهودی قرار گرفته و در طرف دیگرش اعراب و مسلمانان.

از تبعات این نوع روایت از موضوع درگیری رژیم صهیونیستی با فلسطینی ها، این است که اولا قرائتی مادی گرایانه از یک ظلم است و برطرف شدن و جبران آن نیز نهایتا بررسی ادعای این ظلم در یک دادگاه بین المللی است که دو طرف نزاع ادله و اسناد خود را مطرح کنند و حتی می توان رسیدن به طرح های دو دولت در این منطقه نیز ناشی از همین روایت دانست که با این قرائت از مسئله، راهکاری نسبتا خوب و قابل پذیرشی به عنوان راه حل پایانی نزاع و ظلم است، اتفاقا افرادی چون ایلان پاپه، همین راهکار را متمایل است.

تبعات دیگری که می توان برای این روایت از درگیری شمرد، این است که جوامع بین المللی قطعا در دل خودشان روزانه با مشاهده ظلم های متعدد خصوصا آنهایی که برایشان از نزدیک قابل لمس تر است و اطمینان آنها را بیشتر جلب می کند، به این نتیجه می رسند که چرا از بین این همه ظلم که در نقاط متعدد این کره خاکی مشاهده می شود باید فقط به فلسطین به عنوان یکی از نقاط مورد ظلمِ جغرافیایی پرداخت و اتفاقا مسئله آن از آن جهت که قدری با فضای قومیتی و مذهبی ممزوج شده است به سادگی قابل حل نیست. لذا اگر بناست جامعه ای هشیارانه به دنبال ظلم ستیزی باشد بهتر است از آن نقطه ای شروع کند که به جامعه خودش مربوط است وتا ظلم ستیزی را درون جامعه خودش به نتیجه نرسانده نباید ادعای حل بحران های ظالمانه در نقاط دیگر جهان را داشته باشد.

روایت سوم در از این درگیری، روایتی است که میان بعضی از نخبگان مسلمان رایج است که در نظرگاه آنان، اسلام دینی است که بر پایه اندیشه توحیدی بناشده و توانایی بسط تمدنی دارد، لذا وقتی یک پایگاه دینی به دنبال بسط تمدنی است باید بتواند نسبتش را با تمامی مردم جهان، فرهنگ ها، علوم و هویتها و ادیان مختلف دنیا در بازه های مختلف تاریخی روشن کند. شاید بتوان از بزرگترین این اندیشمندان در دوره معاصر امام خمینی را نام برد. ایشان معتقد است : « انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شئون جامعه سايه مى‏ افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسانها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند. هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه ‏اى كه شخص ‏پرستي ها و شخصيت‏ پرستي ها، نفع ‏پرست يها و لذت ‏پرستي ها و هر نوع پرستش محكوم مى‏شود و فقط انسانها دعوت مى‏شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسانها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند و ضوابط عوض مى‏شود، همه امتيازات لغو مى‏شود. فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است. زمامدار با پايين ترين فرد جامعه برابر است. ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى، مبناى پيمانها و يا قطع روابط است.» این گونه قرائت از اسلام اولین و بزرگترین درگیری تاریخی را همیشه از آن خود می داند و تنها طرف درگیری برایش، «مستکبرین عالم» خواهند بود. لذاست که امثال امام و استاد ایشان آیت الله شاه آبادی، قائلند که اسلام دینی است که با فطرت بشری سخن می گوید و لذا توانایی ساخت تمدنی را دارد. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللّهِ ذلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ اَلنّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿الروم‏، 30﴾ و درگیری با مستکبرین از آن دسته از ظلم ستیزی هایی است که با فطرت بشریت گره خورده و همه آنها با دفاع از مظلوم در این قامت همراهی خواهند کرد و هیچ تظلم خواهی را برتر از شکست مستکبر نخواهند دانست.

در مکتب امام خمینی، درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین صرفا یک ظلم با قرائت اول یا دوم نیست؛ با اینکه در دو قرائت ظلم کمی رقم نخورده است، بلکه یک گلوگاه درگیری مهم با اول مستکبرین عالم در برهه فعلی است. نقطه ای است که سران ظالم تمدن غرب که انسانیت انسان را به اسارت خود در آورده اند با طرح های شومی، به دنبال به استضعاف کشیدن تنها امتی هستند که دایه‌ی مقابله با مستکبرین را دارند.

از این جهت مسئله درگیری با صهیونیست در راس تمام درگیری های عدالت خواهانه عالم قرارگرفته زیرا که نجات بشریت از این نقطه آغاز می گردد. حضرت امام درباره روز قدس می فرمایند: «مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین، بلکه مستضعفین بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستکبرین و جهانخواران بایستند، و تا رهایی مظلومان از زیر ستم قدرتمندان از پای ننشینند. و مستضعفان که اکثریت قاطع جهان را تشکیل می دهند مطمئن باشند که وعده حق تعالی نزدیک است و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است.»

در مکتب امام ظلم رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین در عالم، صرفا کشتار و جنایات وحشیانه و یا غصب یک منطقه جغرافیایی نیست بلکه بالاتر از آن یک ظلم در قامت تمدنی و گلوگاه اصلی مستکبرین عالم است لذا رهبر انقلاب می فرمایند: «اگر بخواهیم استکبار را درست ترجمه کنیم، امروز با دولت متجاوز و مستکبر و یاغی و گردنکشِ آمریکا تطبیق می کند؛ البته بالاتر از امریکا، دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی است.» اگر بخواهیم از این دریچه مسئله درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین را نظاره کنیم قطعا تبعات روایت اول و دوم نخواهد داشت و این موضوع از اساسی ترین موضوعات بشری خواهد بود که اگر نادیده گرفته شود، بشریت در دست مستکبرین عالم به بدترین شکل به نابودی کشیده خواهد شد. رهبر انقلاب می فرمایند: «مهم ترین مساله امروز،مساله فلسطین است که در نیم قرن اخیر همواره مهم ترین مساله جهان اسلام و شاید مهم ترین مساله بشریت بوده است.»

اگر بپذیریم که روایت انقلاب اسلامی از درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین یک روایت تمدنی است که با موجودیت اسلام به عنوان یک مکتب تمدن ساز درگیر شده است دیگر نباید به جنایات وحشیانه این رژیم بالاصاله نگاه کرد و یا غصب یک سرزمین به یک عنوان مستقلِ ظلم در نظر گرفت، زیرا که اگر اسلام در این برهه از زمان بر این نقطه از ظلم دست گذاشته به این منظور است که شاهرگ مستکبرین عالم را در دست گرفته و با آن دست و پنجه نرم می کند، پس مهم تر از پرداختن به جنایات درون سرزمین اشغالی به طور مستقل، بی تفاوتی ابرقدرتمندان مستکبر عالم به این جنایات و یا دفاع و حمایت آنان در شکل گیری این جنایات در چشم جهانیان است.

روز قدس برای امت اسلام، نماد فریاد زدن این سطح از مظلومیت در بین جهانیان عالم است. رهبر انقلاب می فرمایند: «مسائل غزه و مصائبى که بر مردم غزه امروز دارد میگذرد – که این‌‌جور کارها سابقه هم دارد – از دو منظر باید مورد توجه قرار بگیرد: یک منظر این است که این نشان‌‌دهنده‌‌ى واقعیت رژیم صهیونیستى است؛ رژیم صهیونیستى این است؛ این به نظر من آن بخش نه‌‌چندان مهم مسئله است. لکن آنچه به‌‌نظر من از این نگاه مهم‌‌تر است، این است که توجه کنیم که امروز دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا از این فاجعه‌‌آفرینى، از این جنایت، از این خشونت غیر قابل توصیف حمایت میکنند، دفاع میکنند. به‌‌نظر من، این یک نگاه عمیق‌‌ترى به مسئله است؛ این مهم است، روى این باید تکیه کرد.»

البته شواهد و دلایل متعددی وجود دارد که چرا این درگیری در قامت یک درگیری تمدنی باید روایت گردد و سبقه تاریخی این مسئله و نوع حرکت مستکبرین برای رقم زدن این فاجعه عظیم چه طور می تواند این ادعا را پشتیبانی کند؛ که درجای خود بحث شده و رهبر انقلاب بارها و بارها این مسئله را تبیین و تاکید کرده اند.

البته باید توجه داشت که روایت سوم با اینکه یک روایت اصیل اسلامی از دریچه مکتب انقلاب اسلامی ایران است اما هنوز این نظرگاه در افکار عمومی به استقرار کافی نرسیده است و لذا از این جهت که بعد از شکل گیری انقلاب اسلامی، ایران از علمداران قطعی این مبارزه بوده است، نتوانسته در افکار عمومی دیگر مسلمانان منطقه این روایت را تقویت کند و با گذشت زمان و تغییر روشها، راهبرد و تاکتیک های مبارزاتی این رژیم نجس، بعضی از دولت های مسلمان، دچار خطای محاسباتی شده و شدت مبارزه و حمایتی که می بایست از مردم مظلوم فلسطین می داشته اند، سست گشته است.

در برهه‌ای از تاریخ به سر می بریم که نبرد نرم رژیم صهیونیستی در منطقه بیش از پیش پررنگ شده و به دنبال رقم زدن یک تحریف تاریخی عمیق، از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و لذاست که باید توجه داشت در این برهه تاریخی حساس که انقلاب اسلامی توانسته عصر جدیدی را رقم زند و مسلمانان جهان را در سطحی از بیداری قرار دهد تا بتوانند در مقابل مستکبرین عالم قد علم کنند، خستگی و عقب نشینی هیچ معنایی ندارد زیرا که پیروزی قطعی نزدیک است و همان طور که رهبر انقلاب فرمودند جوانان این دوره زوال اسرائیل را خواهند دید(ا ادامه مطلب …