تفاوت میان مطلوبیت ها و بیانات رهبری

بسیار واضح است که حضرت آقا صرفا یک سخنران نیستند، که متناسب با موضوعی که قرار است درمورد آن صحبت کنند، مطالبی را از پیش آماده می کنند و در سخنرانی های خود بیان می کنند؛ بلکه متناسب با نیازی که از جامعه می بینند و متناسب با رصدی که از ذهن جامعه دارند، صحبت می کنند.
اگر این تلقی را از بیانات ایشان مد نظر داریم، باید توجه داشته باشیم که حتی اگر یک موضوعی از نظر ایشان خیلی هم مهم باشد و اهمیت داشته باشد، وقتی چندین مرتبه در جمع های مختلف و در قالب ها و شکل های متنوع بیان می کنند و کسی بیانات ایشان را پی نمی گیرد، طبیعی است که دیگر آن موضوع را مطرح نمی کنند. چرا که ایشان معلم کلاس درس نیستند که بگویند من در هر صورت باید این مطلب را بیان کنم! چه شما در این مورد سؤالی داشته باشید، چه نداشته باشید و چه شما این مطلب را به صورت عمیق بفهمید، یا اینکه سطحی از آن بگذرید!؟
وقتی آقا به کرّات اهمیت آزاداندیشی، ضرورت پرداختن به آن، آسیب های نبود آزاداندیشی و همه آنچه باید نخبگان جامعه را به سمت آزاداندیشی سوق دهد، بیان می کنند و جوابی درخور نسبت به این مطالبه آقا از جانب نخبگان صورت نمی گیرد، کاملا طبیعی است که دیگر این موضوع را مطرح نمی کنند، ولو آنکه خیلی از نظر ایشان حائز اهمیت است!
نهایت واکنش نخبگان به آزاداندیشی نوشتن نامه ای به ایشان است، که ایشان هم از آن استقبال کردند و دیگر هیچ گاه آن نامه پیگیری نشد و اتفاقی متناسب و درخور با آن نیفتاد و دومین واکنش برگزاری کرسی های آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه است، که آنها هم، هیچ عقلی از آنها پشتیبانی نمی کند و تقریبا می توان گفت آن آثاری که باید داشته باشد را، ندارد. گرچه همین اقدامات هم، خوب و قابل تقدیر است، ولی به وزان درخواست آقا و جایگاه راهبردی آزاداندیشی نیست.

آیا کم شدن تأکید رهبری بر مقوله آزاداندیشی دلیل بر کم شدن ورزن راهبردی آن در اندیشه ایشان است؟ (2) – تحلیل علت کم شدن!

در یادداشت قبل به این پرداختیم که وزن راهبردی یک سخن را صرفاً تکرار آن تعیین نمی کند، بلکه مهمتر از تکرار تأکیدی است که به واسطه محتوای سخن ایجاد می شود، و اندیشه آزاداندیشی به خاطر محتوایی که رهبر معظم انقلاب درباره آن فرمودند وزن راهبردی بالایی پیدا می کند. هر چند که به لحاظ تأکید تکراری هم بخواهیم حساب کنیم جزو پر تکرارترین سخنان رهبری خواهد بود.

اما حال سؤال می شود که چرا رهبری در سالهای اخیر تأکید بیانی خودشان را از این مقوله برداشتند؟

یک تحلیل این است که آزاداندیشی در تقابل با جریان اصلاحات که نقطه تأکید و شعار اصلی خود را آزادی قرار داده بودند توسط رهبری مطرح شد و با ارائه یک طرح تهاجمی در این باب حربه را از دست گفتمان رقیب گرفتند و آزاداندیشی دعوتی بود که آن فضای سنگین با شعار آزادی را می توانست بشکند و موفق هم بود. لذا تاریخ مصرف این کلیدواژه بعد از حذف آن گفتمان رقیب به پایان رسیده است و سر عدم تکرار این کلیدواژه توسط رهبری نیز همین است.

اما به نظر نمی رسد این سخن صحیح باشد، اولاً خود این ادعا که فقط در تعامل با دولت اصلاحات این کلیدواژه بالا بوده است سخن کاملاً صحیحی نیست، و می بینیم که این واژه در ادبیات ایشان در طول همه این سال ها زنده است، در سال های اولیه دولت نهم این کلیدواژه یکی از پرتکرارترین ایام کاربرد خود را دارد و در زمانی که ایشان نشست های اندیشه های راهبردی را راه می اندازند و یکی از آن ها آزادی هست نیز این کلید واژه بسیار پر تکرار می شود، و در همه این سال ها تا به امروز ایشان مرتب این واژه را تکرار می کردند، یک جستجوی مختصر در بیانات ایشان این واقعیت را نشان می دهد.

مطالبه همیشگی ایشان از دو بال علمی کشور یعنی حوزه و دانشگاه همین دامن زدن به آزاداندیشی در محیط علمی خودشان بوده و هست.

ثانیاً بحثی که در یادداشت قبل داشتیم و در آن بیان شد که علت وزن راهبردی این کلیدواژه در اندیشه رهبری، محتوا و وزن بالایی است که ایشان برای پیشرفت علمی و بلکه پیشرفت همه جانبه برای این بحث قائل هستند، جایگاه همیشگی و درخشان این بحث را در اندیشه و طرح ایشان نشان می دهد.

شاید یک دلیل برای کم شدن تأکید ایشان این نکته بود که فضای نخبگانی و عمومی آماده استقبال از این دعوت در شرایط فعلی شان نبودند، لذا با وجود تأکیدات مکرر و با وجود جایگاه بالایی که این اندیشه در نظام فکری رهبری دارد، ایشان از تأکید بر آن دست کشیده اند، و دلیل عمده آن هم این است که آزاداندیشی در دستگاه فکری ایشان برای تحقق مردم سالاری دینی مطلوب است و اگر خود جامعه آماده تحویل گرفتن این ایده ارزشمند نباشد، باید با دورخیرهایی جامعه را به سمت این آماده شدن برد.

اگر امروز کسی بتواند مفاد گفتمانی مناسبی برای جا انداختن این مهم در بین نخبگان و در گام بعد در بین عموم مردم، آماده کند و عملیاتی برای پیش بردن این کلان طرح مهم رهبری که خیلی از امور مهم دیگر را به آن گره زده اند، طراحی و اجرا کند؛ قطعاً یکی از مهم ترین، ضروری ترین و با اولویت ترین قطعات طرح رهبری را به پیش برده است.

 

#یادداشت_348

14010927

آیا کم شدن تأکید رهبری بر مقوله آزاداندیشی دلیل بر کم شدن ورزن راهبردی آن در اندیشه ایشان است؟ (1) – تأکید با تکرار یا محتوا؟

ادبیات آزاداندیشی از اوایل دهه 80 در بیانات مقام معظم رهبری بسیار پر رنگ به کار رفته و به زبان ها و ادبیات های مختلفی برای راه افتادن این بحث در جامعه مورد تأکید و توضیح ایشان قرار گرفته است.

در طول دو دهه گذشته تأکید ایشان بر این مقوله فراز و فرودهایی داشته است، در نقطه اوج در همان سال 1381 است که بیشترین بیان و تأکید را ایشان بر این مطلب دارند، نقطه اوج دوم سال 84 یعنی ابتدای دولت نهم و نقطه اوج سوم سال 91 است که ایشان نشست های اندیشه راهبردی را راه اندازی کردند!

وقتی که از آزاداندیشی به عنوان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی سخن به میان می آید، برخی این فراز و فرود نقطه تأکید را دلیل بر مقطعی بودن این بحث در نظرگاه ایشان می گیرند، و می گویند که اگر این بحث همچنان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد انقلاب اسلامی باشد، باید ایشان همچنان نقطه تأکید را بر این بحث نگه می داشتند.

نکته ای که اینجا می شود بیان کرد این است که معیار اولویت راهبردی داشتن یک ایده و اندیشه در نظرگاه رهبر یک انقلاب چیست؟ آیا صرفاً با تکرار نشدن یک محتوا می توان به از اولویت افتادن آن حکم کرد؟

به نظر می رسد این نکته درست باشد که تکرار و تأکید زیاد بر یک مطلب نشان دهنده اهتمام و جدیت رهبر انقلاب بر آن مطلب است، ولی برای تشخیص وزن راهبردی یک سخن تنها راه فهمیدن تکرار و تأکید نیست. بگذریم که بعضی مواقع یک سخنی به خاطر اهمیت مقطعی که پیدا می کند و به خاطر شرایط خاصی که در آن قرار می گیریم، مورد تأکید و تکرار بیشتری قرار می گیرد، نه اینکه لزوماً آن سخن دیگر سخن یک شما در نظام فکری و طرح راهبردی شما باشد. مثلاً از تأکید بیشمار رهبری بر بحث اقتصاد در سال های اخیر، و کم شدن این نسبت در بحث های فرهنگی نمی توان این نتیجه را گرفت که اساساً در نظرگاه رهبر انقلاب اقتصاد بر فرهنگ مقدم است، و اساساً اقتصاد یک امر راهبردی تری نسبت به فرهنگ است.

یکی از نکاتی که برای تشخیص وزن راهبردی یک سخن یا اندیشه به کار می آید، غیر از تکرار، محتواهایی است که در آن موضوع بیان شده است، مثلاً اگر یک رهبر اجتماعی و اندیشمند دینی یک بار هم یک مطلبی را بگوید ولی محتوای بیان این باشد که سخن اصلی ما و حرف اصلی ما برای جهان امروز این است، این تصریح و قوت در محتوا برای راهبردی بودن آن سخن کفایت می کند ولو همین یک بار هم بیان شده باشد.

مثلاً اگر رهبر انقلاب در یک تحلیلی «چالش با نظام سلطه» را حرف اصلی جمهوری اسلامی و جایگاه مهم ما در این برهه تاریخی به لحاظ آرمانی تحلیل کنند، ولو اینکه کلید واژه دیگر توسط ایشان تکرار نشود، خود نشانگر این است که چقدر وزن راهبردی این اندیشه نزد ایشان بالاست.

«در نگاه آرمانى، جايگاه ما از لحاظ ديد تاريخى و جغرافيايى و جغرافياىِ سياسى كجاست؟ ما به‌عنوان ايرانِ جمهورى اسلامى، حرفمان در دنيا چيست؟ در جمله‌ای كوتاه، جاى ما به چالش كشيدن زشتى‏ها و سختى‏ها و دردمندى‏هايى است كه از سلطۀ زر و زور و حاكميت فساد مالى و قدرت، در دنيا و در سطح بين‏المللى به وجود آمده است؛ اين را دست كم نگيريد

چه کسی مى‏خواهد با اين‏ها مواجه شود؟ يک انسان، يک حزب و يک مجموعه نمى‏تواند. آن چيزى كه مى‏تواند در مقابل اين امواج كُشنده و كوبنده بايستد، يک هويت عظيمِ جمعىِ بين‏ المللى است.

امروز اين هويت عظيم جمعى و بين‏المللى در حال شكل گرفتن است؛ محورش هم نظام جمهورى اسلامى است. روى اين‏ها تأمل كنيد؛ اين‏ها چيزهاى قابل عبور و آسانی نيست. علت شلاق‏هايى هم كه بر پيكر تأثرناپذير جمهورى اسلامى پى‏درپى وارد مى‏كنند، همين است؛ چون ما ايستاده‏ايم؛ ايستادن اميدوارانه؛ نه ايستادن نوميدانه.» [بيانات در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكل‏هاى دانشجويى (24/07/1384).]

حال اگر رهبر معظم انقلاب پیشرفت کشور به سمت اهداف خود را به صراحت به تولید علم گره بزنند و تولید علم را نیز متوقف بر آزاداندیشی بدانند، آیا همین سخن برای وزن راهبردی داشتن این اندیشه کافی نیست؟

«آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد»(1389/8/2)

«اگر بخواهيد از لحاظ علمى پيش برويد، بايد جرأت نوآورى داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيرۀ جزمى‏گرىِ‏ تعريفهاى علمىِ القاءشده و دائمى دانستن آن‏ها خلاص شوند»(1379/12/9)

یا اگر رهبری خلاصه همه هدفهای ملت ایران را در مفهوم پیشرفت متجلی بدانند،[1] و روح پیشرفت را اراده ملی و رشد اجتماعی مردم بدانند[2] و این رشد اجتماعی را بدون آزاداندیشی غیر ممکن بدانند، آیا اثبات کننده وزن راهبردی بسیار بالای این اندیشه نزد ایشان نیست؟

«آزادی یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد»(1385/3/29)

 

پانویس:

[1] «گر بخواهیم هدف‌های ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادی خواسته‌های عمومی کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدی عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفی که اسلام برای پیشرفت می‌کند»(19/7/91)

[2] «ارادۀ ملی جان‌مایه پیشرفت همه جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم انقلاب).

 

#یاداشت_347

14010926