نوشته‌ها

خطر بزرگ کردن مفهوم گفتگوی دینی به عنوان منبعی برای کلام انقلابی

در یادداشتی به معنای منبع بودن گفتگوی دینی برای تولید مفاد کلامی، در کلام انقلابی پرداختیم، در آنجا گفتیم که گفتگوی دینی به دلیل اهمیت تجربه دینی و سخن دار بودن تجربه زندگی دینی، می تواند در یک فرایندی به عنوان منبع تولید مفاد گفتمانی در کلام انقلابی تلقی شود، ولی قطعا باید این فرایند از صافی یک فهم معتبر و از زاویه یک شخصیت مورد تأیید توسط دستگاه اعتبار سنجی دینی یعنی متکلم کلام انقلابی، بگذرد و الا به صورت مطلق نمی توان سخنان تولیدی بر اثر تجربه دینی را مورد تأیید قرار داد.

به خصوص اگر گفتگوی دینی بخواهد دامن زده شود که یکی از بهترین روش ها برای توسعه زندگی دینی و توسعه و گسترش اعتقادات دینی پشتیبانی کننده از زیست دینی جامعه است؛ آن وقت باید مراقب باشیم که با تکیه بر سخن صحیح اینکه مردم نیز می توانند با تجربه دینی خود سخن دینی تولید کنند، به اینجا منجر نشود که جامعه احساس کند که هر نوع تجربه دینی را می تواند به عنوان یک سخن صحیح و معتبر به محیط عرضه کند.

اگر گفتگوی دینی را اینقدر ضریب بدهیم که به عنوان یک منبع مستقل مطرح شود، بسیار زمینه این را دارد که دین و اعتقادات دینی را عرفی کند. حرف های بسیار سطحی که توسط تجربه دینی انسان های سطحی تولید می شود به عنوان یک سخن معیار و صحیح عرضه شود و معلوم نیست که عاقبت چنین فرایندی به سکولار شدن جامعه ختم نشود.

واقعیت این است که گفتگوی دینی که ناشی از تجربه زندگی دینی است در عین ارزشمندی باید در یک فرایند اعتبار سنجی مورد تأیید و توسط شخصیت های معتبر که مجتهدین کلام انقلابی هستند مورد سنجش و ارزیابی دقیق قرار بگیرد و بعد از تأیید این دستگاه کلامی بتواند به عنوان یک سخن معتبر به محیط عرضه شود.

اما لازمه این سخن این نیست که برای گفتگوی دینی محدودیت های زیادی ایجاد شود، بلکه باید دائماً یک رصد دقیق از وضعیت ذهنی و فکری جامعه شکل بگیرد و دائماً سخنان حاصل از تجربه دینی مردم که در گفتگوهای دینی رد و بدل می شود، گرفته شود و علاوه بر اینکه می تواند بسیار الهام بخش باشد و در بعضی موارد هم خود آن سخن یک تولی صحیح بوده باشد؛ ولی به سرعت مورد سنجش و ارزیابی قرار بگیرد و از همان مسیر گفتگوی دینی راهی برای هک و اصلاح و ارتقا و یا عرضه گسترده آن در صورت صحت به محیط اجتماعی در نظر گرفت.

گفتگوی دینی به صورت مطلق و بدون قید نمی تواند منبعی برای تولید مفاد اعتقادی زندگی دینی باشد، زیرا که سخن تولید شده ناشی از تجربه دینی از حجیت برخوردار نیست و نمی توان به آن تکیه کرد؛ مگر اینکه از یک فیلتر و صافی مورد تأیید عبور کرده باشد.

 

#یادداشت_345

گفتگوی دینی منبعی برای کلام انقلابی

بدون شک یکی از نقدهای به کلام مرسوم این است که به جای پشتیبانی از زیست اعتقادی جامعه، به توصیف عقاید حقه و نهایتاً پاسخ به شبهات معاندین پرداخته است، یعنی به جای تعریف یک حرکت رو به جلو دائماً در موضع انفعال ایستاده است.

این نقد اساسی به کلام مرسوم باعث شده که بگوییم این کلام نیست بلکه معارف دین است و باید کلامی داشت که واقعاً کلام باشد و وارد زندگی دینی جامعه شوند و از آن پشتیبانی اعتقادی کند. یکی از عناصر مهم در این معنای کلام دامن زدن به گفتگوی دینی است. اگر بخواهیم زندگی دینی توسط یک اندیشه کلامی فعال پشتیبانی شود، باید زمینه ای فعال در اختیار اندیشمند متکلم شما قرار بگیرد و بهترین زمینه این است که به گفتگوی دینی در جامعه دامن زده شود و این بهترین شیوه برای بالا آمدن دغدغه اعتقادات لازم برای صحنه های مختلف اجتماعی است و بهترین بستر را در اختیار قرار می دهد تا اعتقادات انضمامی به حیات اجتماعی مردم زمینه توسعه عمومی پیدا کند.

اما واقع این است که گفتگوی دینی بیش از ابزار برای فراهم کردن زمینه توسعه پشتیبانی اعتقادی از زندگی دینی مردم است، در مبنای مردم سالاری دینی، مردم صرفاً مخاطب دین نیستند بلکه اگر بناست کلام تغذیه اعتقادی زیست دینی مردم را تأمین کند، خود جامعه ایمانی عمل کننده به دین الهی، تولیدات اعتقادی پشتیبانی کننده حیات دینی خود را نیز تا حدی حتی تولید می کند یا بهتر است بگوییم، اگر بناست متکلمی به نام متکلم کلام انقلابی داشته باشیم یکی از منابع تولید مفاد اعتقادی انضمامی به زیست دینی مردم، خود زیست دینی مردم است. منبعی که هم الهام بخش است و برای متکلم ایده ایجاد می کند و هم حرفهایی برای گفتن دارد که باید با عرضه به منابع اصیل دینی اگر آن سخن تولید شده ناشی از تجربه زندگی دینی توسط دین تأیید میشد و یا به عبارت بهتر رد نمی شد، خود آن تولید به عنوان مفادی برای پشتیبانی اعتقادی از زیست دینی به لیست مفاد مورد تأیید کلام انقلابی اضافه می شود.

اگر مفاد کلامی کلام انقلابی یک مفاد انضمامی به زیست دینی جامعه ای است که در یک حیات گسترده اجتماعی در افق تمدنی یا به عبارتی زندگی انقلابی، قرار دارد؛ آن وقت باید گفت که منبعی مهم برای به دست آوردن این مفاد متن زندگی دینی این جامعه است که هم ناشی از تجربه زندگی دینی است و هم ناشی از گفتگوی دینی است که بین صاحبان این تجربه شکل می گیرد.

این گفتگو هم باعث می شود که مفاد گفتمانی به صورت گسترده ای پخش شود و عملا خود راهی برای گفتمان سازی است و هم به دلیل اینکه تجربه یکی از منابع تولید دانش است خود این تجربه ها که در گفتگو ها به اشتراک گذاشته می شود، می تواند توسط یک شخص معتبر به نام متکلم کلام انقلابی سنجیده شود و برخی از این ها که ناب و صحیح هستند به عنوان مفاد تجربه شده دوباره به جامعه برگردانده شود و این بار یک اعتبار کلامی هم پشت آن است و باعث می شود ضریب بیشتری بخورد، بعلاوه اینکه خود همین تجربه شده بودن باعث می شود که امکان توسعه بیشتری پیدا کند.

 

 

#یادداشت_344

رابطه کلام انقلابی با دیگر علوم دینی

در نگاه اولیه بسیار واضح است که علوم دینی مقدم بر کلام انقلابی است و متکلم از این علوم استفاده می‌کند و از آن‌ها تاثیر می‌پزیرد. امّا مسئله این است که تنها بهره می‌برد و تاثیر می‌پذیرد یا اینکه صرفا تاثیرپذیری نیست بلکه تاثیرگذار بر علوم هم هست؟

تاثیر علم کلام انقلابی بر مدیریت دانش انکار ناپذیر است و به عبارتی حتی می‌توان گفت که سرنوشت علوم دینی را تغییر می‌دهد. شاید بهتر باشد که رابطه و نسبت میان علم کلام انقلابی و دیگر علوم دینی را یک رابطه‌ی حلقوی دانست؛ یک ارتباط حلقوی که تاثیر و تاثّر در آن وجود دارد و به عبارت دیگر یک رابطه تکاملی است. به این معنا که هر مرحله و پویش و پخت و پز کلامی، دیگر علوم دینی را هم تغییر خواهد داد و مسیر‌ آن علوم را تغییر خواهد داد.
اگرچه ممکن است این تغییر در روند دانش‌ها، صرفا تکاملی نباشد و گاها مایه افول هم بشود ولی آنچه از کلام انقلابی مدنظر است، به معنای مطلوب آن است که در واقع باعث افول دانش نمی‌شود، بلکه تنها ممکن است قسمت‌هایی از دانش که متورم شده است، را درمان کند و در ظاهر این افول به نظر برسد وگرنه در واقع یک رشد و تکامل رقم خورده است.

لزوم تنها دو مولفه در تعریف کلام انقلابی

در تعریف کلام انقلابی مولفه‌های زیر لازم است:

اولین مولفه در خصوص حشر و نشر این دانش است. مراوده این دانش با اندیشه است. به عبارت دیگر کلام انقلابی مسئولیت پخت و پز اندیشه را برعهده دارد، آن هم اندیشه دینی جامعه. کارهایی از جنس تولید اندیشه، ویرایش و اصلاح، پویایی و روح دمیدن در اندیشه دینی جامعه. و همچنین لازمه کار با اندیشه دینی جامعه، اتصال داشتن با ذهن جامعه است.

تا به اینجا به قسمت کلام پرداخته شده است اما بخش دوم که عبارت است از انقلابی، در واقع مقید کنند جامعه هدف است؛ در واقع این اندیشه‌ای که متکلم به آن می‌پردازد، قرار است پشتیبان کدام حیات باشد؟ در این بخش مشخص می‌شود که این اندیشه قرار است پشتیبان حیات انقلابی باشد. البته حیات انقلابی گستره‌ای به گستردگی عبودیت دارد.

به نظر می‌رسد همین دو مولفه برای تعریف کلام انقلابی که از دو بخش همین عبارت گرفته شده است، برای تعریف این دانش کافی باشد.

✨تعریف کلام انقلابی2

در یادداشت قبل کلام انقلابی را به «علم به قواعد و مسائلی است که به وسیلۀ آنها می توان با بهره گیری از تمامی دانش های اسلامی و ظرفیت ذهن مردم، اندیشه پشتیبانی کننده از حیات انقلابی (در عصر انقلاب اسلامی) را تولید کرد و ذهن مردم را سامان داد.» تعریف کردیم.

?در تعریف اشاره شده است که کلام انقلابی «علم به قواعد» است. قواعدی که متکلم با فراگیری آنها میتواند از داشته های اسلامی خود اندیشه پشتیبانی کننده از حیات انقلابی مردم را استخراج کند. لکن سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا کلام علم به قواعد استخراج اندیشه حیات انقلابی از دانش های حوزوی است؟ به عبارت دیگر آیا کلام علمی است که این مهارت را به متکلم آموزش میدهد و مثل علم «اصول فقه» است یا اینکه کلام فرآیند تولید این اندیشه و خود اندیشه است و مثل علم «فقه» است. تعریف به گونه ای ارائه شده که کلام را اصول فقه در نظر گرفته و اگر کلام مثل فقه است باید این بخش از تعریف اصلاح گردد.

?در تعریف روش کلام انقلابی «بهره گیری از تمامی دانش های اسلامی و ظرفیت ذهن مردم» ذکر شده است که منظور از عبارت «ظرفیت ذهن مردم» عنایت ویژه متکل به اندیشه مردم است. در دانش کلام انقلابی تولیدات ذهنی مومنین از ارزش و اعتبار برخوردار است و متکلم میتواند به کمک مردم اندیشه دینی تولید کند. لذا این بخش از تعریف به این مهم، به عنوان یکی از امتیازات ویژه کلام انقلابی نسبت به سایر علوم حوزوی اشاره دارد.

?در قسمت نهایی تعریف آمده است « ذهن مردم را سامان داد» که ناظر این نکته است که متکلم علاوه بر تولید اندیشه پشتیبان باید دغدغه ذهن مردم و رسیدگی و نظم بخشی به اذهان ایشان را داشته باشد. متکلم باید ذهن جامعه را مدیریت کند و برای انتقال محتوا و اندیشه به جامعه برنامه ریزی نماید. لذا این قید ناظر به این وظیفه اضافه شده و می توان اشکال نمود که درست است متکلم این وظایف را بر عهده دارد لکن لازم نیست به همه شئون متکلم در تعریف علم کلام انقلابی اشاره شود و می توان آنها در ذیل مباحث علم مطرح کرد.

✨تعریف کلام انقلابی

گفته می شود که تعریف به حد تام و دستیابی به جنس و فصل عملا غیر ممکن و یا بسیار دشوار است. لذا تعریف علوم معمولا از طریق یکی از امور «موضوع، غایت و روش بحث» انجام می‌گیرد و جامع‌ترین تعریف آن است که مشتمل بر همه این جهات باشد. لذا در مقام ارائه تعریفی مطلوب از «کلام انقلابی» باید تعریفی ارائه دهیم که به وسیله یکی از این امور و یا همه آنها، شناخت مناسبی از این مفهوم به مخاطب القا کند.

در کلام انقلابی موضوع،غایت و روش به صورت زیر است:
موضوع: اندیشه پشتیبانی کننده از حیات انقلابی مردم
رسالت و غایت: رسیدگی به ذهن مردم به منظور پشتیبانی از حیات انقلابی
روش: استفاده از تمام علوم اسلامی و فهم دینی مردم

لذا با توجه به سه امر فوق می توان تعریف ذیل را به عنوان یکی از تعاریف مطلوب کلام انقلابی ارائه نمود:

«کلام انقلابی، علم به قواعد و مسائلی است که به وسیلۀ آنها می توان با بهره گیری از تمامی دانش های اسلامی و ظرفیت ذهن مردم، اندیشه پشتیبانی کننده از حیات انقلابی (در عصر انقلاب اسلامی) را تولید کرد و ذهن مردم را سامان داد.»

مسلما قیود این تعریف به طور جدا گانه نیازمند توضیح است. که در یادداشت دیگری تقدیم میشود.

احساس نیاز به کلام

برای آن که میزان نیاز و احتیاج به کلام انقلابی را درک کنیم و ضرورت به وجود آمدن آن را بهتر لمس کنیم، کافی است کمی از حوادث اطراف خود را به تماشا بنشینیم؛ آنچه در پیرامون جامعه ما در حال رخ دادن است و پس از آن تحلیل‌هایی که برای این رخداد‌ها در کف جامعه وجود دارد، به خصوص طیف مذهبی و همچنین طیف حزب اللهی و انقلابی، تمام این تحلیل‌ها اماره‌ و نشانه‌هایی است از سطح اندیشه دینی جامعه.

کوچک‌ترین نمونه آن همین سرود سلام فرمانده است؛ با وجود فراگیری آن و خصوصیات انقلابی و دینی آن، با وجود ارتباط عمیقی که با دل کودکان و حتی نوجوانان گرفته است، باز هم هنگامی که قرار است در مسجد جمکران این سرود خوانده شود، فشار‌ می‌آورند که نباید در مسجد موسیقی پخش شود !!
این فشارها اگر پشتیبانی اندیشه‌ای از جانب مردم نداشته باشد، قطعا توانایی موثر واقع شدن را ندارد و از طرفی خلا اندیشه‌ای برای مقابله با این طرز فکر  که پشت اینگونه فشارها است، باعث منفعل عمل شدن است.

چرا کلام؟

عنوان یک علم تصوراتی را به اذهان طلاب حوزه علمیه متبادر می کند. به عنوان مثال وقتی گفته می شود فقه، متبادر به ذهن دانش فقه با تعریف مصطلح و مشهور است. حتی گاهی این تعریف متبادر، صحیح ترین تعریف نیز، نیست!
اگر ما پشتیبانی از ذهن جامعه را مد نظر داریم، شاید در وهله اول چنین به نظر برسد که انتخاب عنوان کلام برای چنین اقدامی موجب شود ذائقه های حوزوی بیشتر با ما همراهی کنند، ولی در واقع اینقدر فاصله کلام مصطلح با کلام انقلابی زیاد است، که خود این موضوع مشکلاتی بر سر تفاهم بر معنای مراد از کلام ایجاد می کند.
در دوره مجازی کلام انقلابی به کرّات بر اثر این اشتراک لفظی گرفتار شدیم؛ چه کسانی که به دنبال علم کلام موجود (دانش جدلی اثبات عقاید دینی و پاسخ به شبهات) بودند و وقتی پسوند «انقلابی» را برای علم کلام دیدند، علاقه مند شدند پس از شرکت در این دوره بتوانند با علم کلام، انقلاب را (به معانی عام) اثبات کنند و شبهات را پاسخ بدهند ‌و لذا، در دوره ثبت نام کردند. توصیف این گروه، از مباحث دوره مجازی بیشتر این بود که مباحث، ساده و سطحی است. از طرف دیگر، کسانی که کلام انقلابی را، به معنای گفتار انقلابی فهمیده بودند و اصلا بنا نداشتند با مباحث عمقی مواجه شوند و لذا، بخش زیادی از مباحث را متوجه نمی شدند.
به هر حال، عنوان کلام برای این مباحث، چالش جدی ایجاد می کند؛ اما سوال اصلی اینست که چرا این عنوان برای این پویش انتخاب شده است؟ و اینکه آیا مزیت های آن، آنقدر زیاد است، که ارزش مواجه شدن با چالش ها و مشکلاتی که ایجاد می کند را، داشته باشد؟

دین، سیاست و جامعه؛ در کشاکش گزارش و ویرایش

? سوگ‌نامه‌ی دین، سیاست و جامعه؛ از گزارش تا ویرایش

نسبت سیاست و مذهب را هم در الهیات و علوم سیاسی می‌کاوند (مانند آنچه میلاد دخانچی در #پسااسلامیسم پرداخته) و هم در علوم و الهیات اجتماعی (همچون #ساکن_خیابان_ایران).

اولی بیشتر به سیاسی‌شدن مذهب و داعیه‌داری آن نسبت به کسب قدرت و اداره‌ی جامعه بر اساس مذهب و چالش‌های این پدیده می‌پردازد، دومی (جامعه‌شناسی دین) اما اگر هم به نسبت سیاست و مذهب بپردازد، به‌عنوان یک عامل اثرگذار در تغییر باورها و آداب و آیین‌های مذهبی – که بخشی از زیست اجتماعی است – روی می‌آورد.

#مظاهری با #سکونت در خیابان ایران #گزارش ی از روند تغییرات دین‌داری و مناسک آیینی و چالش‌های آن در جامعه می‌دهد و با این توجه که #انقلاب_اسلامی مؤثرترین حادثه در نیم‌قرن اخیر در جامعه‌ی مذهبی ایران بوده، طبیعتا این گزارش جامعه‌شناسانه اشاراتی نیز به نسبت #مذهب با #سیاست خواهد داشت.

حسام هم #ساکن خیابان ایران است و این زیست میدانی‌اش وی را از دورنگاری‌های انتزاعی بازداشته، و هم در مقام دیده‌بان و #گزارش‌گر نشسته، نه #ویرایش‌گر و مصلح اجتماعی؛ می‌گوید که دخالت و تصدی‌گری نهاد دولت در امور دینی در چهل‌سال اخیر، برخی تغییرات و بعضا آسیب‌ها را در عرصه‌ی دین‌داری جامعه رقم زده که نقض غرض (دین‌مدارکردن جامعه) است.

لازم نیست حتما از “اسلام سیاسی” عبور کرده یا به لزوم “جدایی دین از سیاست” رسیده باشیم تا بتوان چالش‌ها و آسیب‌های پیوند “دین” با “سیاست و نهاد دولت” را رویت کرد؛ دست‌کم خوانش شیعی از نهاد حاکمیت نه با الگوی دولت مدرن هم‌خوانی دارد و نه با تجربه‌ی اموی و عباسی از خلافت اسلامی می‌خواند.

از نظرگاه #جامعه‌شناختی نیز همین‌که شیعه – هم‌نظر با جریان کلامی معتزله – معتقد به حُسن و قبح ذاتی افعال و پدیده‌های انسانی است و هم‌چون جبرگرایی اشعری همه را به اراده‌ی الهی حواله نمی‌دهد تا از بار اختیار بشر بکاهد، این زمینه و ظرفیت را فراهم می‌کند تا بتوان با روایت‌های جامعه‌شناسانه از فرهنگ دینی جامعه هم‌دلی نشان داد، چه اینکه جامعه‌شناسی نیز می‌خواهد با صرف نظر از خواست الهی و خاستگاه قدسی پدیده‌های اجتماعی به‌ویژه آیین و مناسک دینی، نقش عوامل مختلف انسانی را در آن‌ها بکاود و #گزارش دهد.

#خلاصه مهم آن است که #مخرج_مشترک گزارش‌های گوناگون از مسائل زیست دینی امروز در جامعه‌ی ایرانی را بیابیم و محور گفت‌وگو و تفاهم و تعامل – به‌ویژه میان حوزه و دانشگاه – قرار دهیم تا هرگونه #ویرایشی در صفحه‌ی فکر و فرهنگ دینی و صحنه‌ی سیاسی-اجتماعی، از رهگذر #ارادۀ_جمعی رقم بخورد؛ وگرنه همواره اسیر گرداب تهاجم یا مرداب تعصب خواهیم بود.

 

امید فشندی
14010307

✨ابزار رصد ذهن مردم

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سوالاتی که در مباحث کلام انقلابی مطرح شده است این است که متکلم با چه ابزاری می خواهد ذهن مردم را رصد کند.
به نظر می رسد پاسخ به این سوال نیز باید در فضای تخصصی علم کلام به صورت بومی تولید شود و کلام انقلابی ابزار های رصد مخصوص خود را معرفی کند والا پاسخ های مرسوم علوم انسانی نمیتواند به درستی به مدد متکلم بیاید. لذا می بینیم که علوم انسانی از مشاهده صحیح و به تبع تحلیل مطابق با واقع از حوادث جامعه ایران، مثل انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، تشییع حاج قاسم، سرود سلام فرمانده و….، عاجر است.

اگر «کلام انقلابی» را اندیشه دینی مردم خواندیم و «علم کلام» را علمی که موضوع آن کلام انقلابی و اندیشه دینی مردم است معرفی کردیم، یکی از موضوعاتی که در این علم باید مورد بررسی قرار گیرد بحث چگونگی رصد اندیشه دینی مردم است. علم کلام علاوه بر اینکه مفاد اندیشه دینی مردم را ارائه میکند، باید خود مفهوم «اندیشه» و سپس «اندیشه دینی» را به درستی مورد بررسی قرار دهد و آن را با تمام زوایای پیدا و پنهان آن معرفی کند. همچنین باید به بررسی «روش های رصد این اندیشه، سیر تغییر آن، چگونگی تقویت آن و…..» نیز بپردازد.

لذا بخشی از مباحث علم کلام، چگونگی کار بر اندیشه دینی مردم را مورد بررسی قرار میدهد و پاسخ هایی بومی و برآمده از تراث اسلامی را تقدیم میکند که احتمالا با روش های علوم انسانی غربی تفاوت زیادی خواهد داشت.

به عنوان مثال مقام معظم رهبری در سخنرانی 19 دی ماه 1400 فرمودند:
«..حالا گاهی اوقات انسان میبیند مثلاً فرض کنید یک نظرسنجی‌هایی را درباره‌ی نظرات مردم ابراز میکنند، [امّا] اینها حقیقت ملّت ایران را نشان نمیدهد؛ حقیقت ملّت ایران را جریان تشییع شهید سلیمانی نشان میدهد؛ اینها است که نشان میدهد ملّت ایران چه حال و هوایی دارند، چه روز و روزگاری را میگذرانند، احساساتشان چیست، باطنشان چیست؛ یعنی یک عرصه‌ای به عظمت و پهنای کشور ایران و ملّت ایران لازم است که بتواند حقیقت این ملّت را و باطن این ملّت را نشان بدهد. این نظرسنجی‌هایی که حالا بعضی باغرض یا بی‌غرض در گوشه و کنار انجام میدهند، نمیتواند ملاک باشد.
خوشبختانه امروز فکر جوانهای حزب‌اللهی مؤمن در کشور گسترده است. ما خوشبختانه امروز همراه هستیم با فکر انقلابی و مؤمن، فکر زاینده، فکر پیش‌رونده از سوی جمع کثیری از جوانها»

این سخن جای تفکر بسیار دارد که چرا نظر سنجی نمی تواند معیار صحیحی برای رصد افکار مردم باشد؟ چه چیز هایی نشان دهنده ی وضعیت فکری مردم است؟ مثلا کنسرت خواننده هایی مانند تتلو نمی تواند مورد استناد قرار گیرد؟ تشییع شهید سلیمانی چه خصوصیتی دارد؟ و…..

پاسخ به این دست سوالات میتواند لایه هایی از ابزارهای رصد ذهن مردم را مشخص کند و از آن مهم تر چگونگی تحلیل حوادث اجتماعی را مشخص کند.

ابزار رصد ذهن جامعه

رصد ذهن جامعه از ارکان کلام است. اگر قرار است کلام از حیات دینی مردم پشتیبانی کند و به باور‌های دینی رسیدگی کند و از آن‌ها پشتیبانی کند، به وضوح روشن است که بررسی باور‌ها آنان و رصد اعتقادات جامعه از واجبات کار کلامی است. کلام بدون این رصد اصلا نمی‌تواند هویت خود را حفظ کند؛ اگر قرار است طعامی فکری و اندیشه‌ای برای جامعه‌ای تولید کند، لازم است که مزاج فکری و اندیشه‌ای آن جامعه را بشناسد و آن را رصد کرده باشد تا بتواند طعامی متناسب پخت و پز کند.

پس رصد ذهن جامعه و دستیابی به اندیشه‌های دینی جامعه از ملزومات کار کلامی است؛ حال سوال و ابهام در این قسمت است که ابزار متکلم برای این رصد چیست؟ متکلم چگونه می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی داشته باشد؟ آیا متکلم می‌تواند به آمار‌ها و داده‌هایی که به خاطر تحلیل‌های مختلف، اختلافات وسیعی دارند، اعتماد کند؟ آیا متکلم خود باید مشغول جمع‌آوری آمار شود؟ اصلا با آمارگیری می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی پیدا کند؟ آیا متکلم باید از دانش جامعه‌شناسی برخوردار باشد؟

یکی از ابزار‌هایی که برای این منظور برای متکلم بسیار سودمند است «گفتگو» است. البته بهتر است از تعبیر ابزار استفاده نشود و زمینه و عامل نامیده شود. وقتی گفتگو در جامعه رواج پیدا کند و کسی از ابراز اندیشه‌ی درونی خود به خصوص اندیشه دینی خود ابایی نداشته باشد، گفتگو پیرامون اندیشه دینی به یک امر زنده در جامعه تبدیل شود، این متکلم است که از این رواج گفتگو بیشترین بهره را می‌برد و به راحتی و بدون دردسر به ذهن جامعه و اندیشه دینی جامعه دسترسی پیدا می‌کند.

رواج گفتگو‌های دینی در بین مردم ارتقای ویژه‌ای به کلام خواهد زد که به راحتی این رشد در کلام پدید نخواهد آمد و شاید بتوان گفت از وظایف یک متکلم این است که به این رواج دامن بزند و بستر‌های آن را فراهم کند.

رهبران نهضت متوجه نیاز نظری آن بودند

برای غنای اقدامات اصلاحی و پیشبرد امور مهم و تاریخ انقلاب، نیاز است با تمرکز و دقت بالا روی نیاز‌های نظری این نهضت مطالعه شود. و با غنای آبشخور‌های معرفتی، غنای در اقدام پدید بیاید. این نیاز‌های نظری قابل تقسیم به چند لایه معرفتی است.

لازم است در تاریخ کمی به عقب برگردیم تا ببین در جریانات انقلاب اسلامی تا چه حدی به این نیاز نظری نهضت انقلاب توجه شده بود؟ آیا اصلا این چنین نیازی مدنظر رهبران فکر و اجتماعی آن دوران بوده است؟ آیا به این وجه از انقلاب هم توجه می‌شد؟

برای این کار لازم است بر تاریخ به خصوص تاریخ شفاهی و نقل خاطرات تمرکز کرد. یک شاهد که شاید بتواند در این راستا کمک کننده باشد، بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ است.

ایشان در این دیدار از دو عامل اثر گذاری حوزه در جامعه نام می‌برند؛ مرجعیت و طلاب.
ایشان می‌فرماید: «اگر طلّاب نبودند این حرکت این‌طور گسترش پیدا نمیکرد. طلبه‌ها از جاهای مختلف، از شهرهای مختلف و نقاط مختلف کشور جمع میشوند، بعد در ایّام تعطیلات یا غیر تعطیلات متفرّق میشوند و میروند در جلسات منبر، جلسات سخنرانی، جلسات هفتگی، جلسات دینی، این فکر را منتشر میکنند در سطح مردم؛ این خیلی مهم است.»
و همچنین در ادامه طلاب را به زنبور‌های عسل تشبیه می‌کنند که حرف امام را منتشر می‌کردند. و باعث نفوذ انقلاب تا فلان ده شده بودند.
در ادامه می‌فرمایند: «امام رهبر بود، اگر امام نبود بدون شک این اتّفاق اصلاً نمی‌افتاد؛ امّا ابزار امام چه بود؟ آن وسیله‌ای که فکر امام را، خواسته‌ی امام را، آن نیّت امام را تحقّق بخشید، عملیّاتی کرد، اجرایی کرد، حوزه‌ی علمیّه بود، طلّاب بودند»

شاید بتوان از این نقل خاطرات و بیانات به این نتیجه رسید که به نیاز‌های نظری نهضت توجه ویژه‌ای می‌شده است و حتی شاید بتوان گفت طلابی که حضرت آقا به آن‌ها و نقش‌ها اشاره دارند، ایفاگر نقش متکلم بودند.

توسعه منابع معرفت، نیازمند تبیین است

در جزوه‌ی فلسفه کلام انقلابی، در ذیل عنوان منابع معرفت در اسلام، تجربه‌های قلبی و ادراکات عقلی، فهم و ادراک دینی تلقی شده است.

این مبنا نیاز به توضیح بسیار بیشتری دارد و نمی‌توان تنها با چند کلمه از آن گذشت؛ منظور بیان استدلالت و اثبات این مبنا نیست، بلکه نیاز است آنچه اراده  شده است بیشتر توضیح داده شود. به عنوان نمونه آیا این معرفت جدید را هم عرض وحی قرار می‌دهید؟ و یا نه آن را هم عرض نقل (کتاب و سنت) قرار می‌دهید؟ هر یک از این دو لوازم خود را دارد. و یا مثلا این که در ارزش‌گذاری‌ها چگونه باید عمل کرد؟ در تعارض این دو سنخ ادراک، ادراک از عقلی و قلبی در کنار ادراک مرسوم دینی، چه باید کرد؟ آیا تجربه عقلی و قلبی خود را باید کنار بگذاریم؟ و یا ادراک مرسوم دینی‌مان را ویرایش بزنیم؟

✨قید «انقلابی» در «کلام انقلابی»

بسم الله الرحمن الرحیم

در جلسه کلاس در مورد قید « انقلابی» در « کلام انقلابی» مباحثه ای درگرفت. بعض رفقا معتقد بودن که انقلابی به معنای سیاسی است و کلام انقلابی کلامی است که منحصر در مسائل اسلام سیاسی، یعنی حکومت و سیاست است و به سایر مسائل اسلامی کاری ندارد.

لکن ذکر دو نکته لازم است:
?اولا:
قید سیاسی در ترکیب «اسلام سیاسی» قید توضیحی است نه احترازی. قید «سیاسی» بعض مسائل اسلام را خارج نمیکند بلکه رویکردی خاص در نگاه به اسلام را معرفی می کند. لذا اسلام سیاسی یک بخش خاص از اسلام نیست بلکه قرائتی خاص از کل اسلام است. بنابر این وقتی گفته می شود « اسلام سیاسی» منظور این نیست که مسائل سیاسی اسلام را بررسی کن و باقی مسائل را فرو گذار. بلکه منظور این است که به کل اسلام با عینک سیاسی نگاه کن.

?ثانیا
قید انقلابی در ترکیب « کلام انقلابی» اشاره به آن دارد که میخواهیم به مسئله های ذهنی مومنین در جامعه انقلابی امروز پاسخ دهیم. یعنی رسیدگی به ذهن مومنینی که انقلاب کرده و اکنون در جامعه انقلابی مشغول زندگی و ساختن دنیا و آخرت خود هستند. به عبارت دیگر کلام انقلابی به اندیشه دینی مردم انقلابی رسیدگی میکند و در واقع مسائل انقلاب را پاسخ میگوید. مسائل این اندیشه انقلابی به هیچ وجه منحصر در حیطه ی خاصی از زندگی انسان و یا حیطه خاصی از اسلام باقی نمی ماند. همانطور که اسلام دین همه جانبه است،‌ اندیشه انقلابی نیز همه جانبه است و همه ساحت های حیات انسانی را شامل میشود.

چرا کلام تمدنی نه؟!

برای فهم کلام انقلابی، فهمیدن تفاوت بدیل‌های نزدیک به آن می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد. یکی از بدیل‌های نزدیک به کلام انقلابی، کلام تمدنی است.

بعد از اینکه عنوان کلام انقلابی را خوب توضیح می‌دهیم و آن را به صورت زیر تعریف می‌کنیم:

«کلام را نباید بخش معارفی دین ـ در کنار فقه و اخلاق ـ که به توصیف هستی می‌پردازد شمرد،  همچنین نباید آن را دانشی دانست که صرفاً به دفاع از اعتقادات دینی می‌پردازد. کلام علم پشتیبانی از زندگی دینی است، برای زیست دینی باید طعام و خوراک اعتقادی متناسب آن آماده شود که هر آن در سوخت و ساز حیات به کار می آید. متکلم به یک پدیده اجتماعی به نام «اندیشه دینی مردم»(عقاید امّت) نگاه می کند، می‌داند که این ذهن جمعی هویت جمعی آن ها را شکل می‌دهد، پس اقدام به ذهن‌پروری می کند. در واقع کار کلام پخت و پز عقاید دینی است، لذا متکلم معمار اجتماعی در ساحت معرفت است. به همین علت اساساً کلام یک هویت بین بخشی دارد و از حوزه‌های مختلف دانشی تغذیه می‌کند و از تجربیات اجتماعی نیز بهره می‌گیرد تا بهترین طعام را برای تغذیه اعتقادی جامعه فراهم کند. در نتیجه می‌توان گفت کلام بیشتر یک هویت اندیشه‌‌ای دارد تا هویت دانشی.

حال اگر زندگی اجتماعی در حد و اندازه‌های یک انقلاب بالا آمد، به تغذیه‌ اعتقادی متناسب با این زیست مترقی احتیاج خواهد داشت. زندگی انقلابی یک زندگی مترقی است، انقلاب از عالی‌ترین دردهای بشر تغذیه کرده است، انقلابی بودن یعنی شیعگی در افق تمدنی، انقلابی بودن یعنی یک بندگی گسترده الهی، انقلابی بودن یعنی برای معماری یک تمدن نوین الهی آستین بالا زدن، لذا این زندگی طوفانی نیاز به پشتیبانی کلامی متناسب با خودش را دارد؛ و اگر علم کلام پشتیبان زندگی انقلابی قرار گرفت به آن «کلام انقلابی» می گوییم. کلام انقلابی نوعی کلام جدید است که مسألۀ مهمش تغذیۀ زیست بلند ارج انقلابی است.»

این مسئله مطرح می‌شود که با توجه به تعریفی که از انقلابی به عنوان قیدی که برای کلام آورده شده، و وجه تمایز آن را زندگی در افق تمدنی دانستید، چرا عنوان کار را کلام تمدنی نمی‌گذارید؟ انقلابی در اذهان به یک معنایی استعمال می‌شود که این تصویر را می‌سازد که صرفاً می‌خواهید مباحث کلامی مرتبط با مباحث مبارزه را مطرح بفرمایید. حال که محتوای شما کلامی است که می‌خواهد از شیعگی در افق تمدنی پشتیبانی کند، بهتر است که مسما را نیز با این عنوان همراه کنید.

برای بررسی این پیشنهاد باید گفت، اینکه کلام انقلابی بگوییم یا نه، بسیار وابسته به تصویری است که ما از انقلاب داریم،

واقع این است که افق انقلاب اسلامی صرفاً در یک افق تمدنی نیست که بخواهیم کلام پشتیبانی کننده از این زیست مترقی را کلام تمدنی بنامیم، اگر مهم‌ترین و برجسته‌ترین افق‌های حیات اسلامی را 1. افق توحیدی 2. افق تربیتی 3. افق فرهنگی 4. افق تمدنی و 5. افق حکومتی بدانیم، انقلاب اسلامی از همه این اوج‌ها برخوردار است و حیات انسانی را بهره مند از همه‌ی این اوج‌ها می‌خواهد؛

انقلاب اسلامی در افق توحیدی است یعنی آمده است تا بسط توحید در جان‌ها و جوامع را رقم بزند، توحید را از جنس عمل می‌بیند که باید در جان انسان‌ها محقق شود، آن هم توحیدی که عبودیت همه انداد بی‌مقدار الهی را نفی می‌کند.

در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسانها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند. هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه‏اى كه شخص‏پرستيها و شخصيت‏پرستيها، نفع‏پرستيها و لذت‏پرستيها و هر نوع پرستش محكوم مى‏شود و فقط انسانها دعوت مى‏شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسانها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند. [1]

اساساً اصل و اساس سخن جدیدی که انقلاب اسلامی مطرح کرده است، توحید است.

انقلاب اسلامى حرف نويى را به ميان آورد؛ حرف نويى كه مى‏توانست در دنياى افكار عمومى، بخصوص در دنياى اسلام، براى خود جا باز كند. قسمت اعظم اين حرفِ نو توحيد بود؛ با معناى عميق و دقيق و همه‏جانبه‏ى آن. توحيد يعنى حاكميت ارزشهاى الهى بر جامعه و نفى حكومتهاى طاغوتى، استبدادى، فاسد و طغيان‏گر بر ارزشهاى انسانى و اصيل. بنابراين توحيد ستون فقرات و ركن اساسى شعار اسلامى و پيام انقلاب اسلامى بود.[2]

همچنین انقلاب اسلامی در افق تربیتی است، و برای رقم زدن عبودیت گسترده الهی به میدان آمده است، و اساساً هدف خلقت انسان همین عبودیت است. امام خمینی ره این انقلاب را یک یقظه و بیداری معنوی می‌دیدند که در آحاد جامعه ما ایجاد شده است و هدف آن تعالی روحی انسان و تقویت معنویت افراد جامعه است.

 

قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُكُمْ بِوٰاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا … ﴿سبإ، 46﴾

نه تنها هدف انقلاب که هدف ارسال رسل را نیز در همین نکته می‌دیده‌‌اند:

هدف اصلی پیغمبر یک چیز است. …. انبیا می‌آیند تا انسان را از بدی از پستی از جهالت‌ها و از رذیلت‌های اخلاقی  از پوشیده ماندن این استعداد درونی خلاص کنند. …. این هدف همان هدفی است که انبیاء برای آن مبعوث و به سوی جامعه بشری فرستاده شده‌اند.[3]

انقلاب اسلامی در افق تربیتی است و دغدغۀ تهذیب، تعالی و رشد انسان و رسیدن او به قله‌های شکوفایی فطرت را هدف گرفته است. بر این اساس تربیت در مکتب انبیا، بیدار ساختن فطرت انسانها بر مبنای آگاهی‌بخشی است تا انسان از سر اختیار و آگاهی حرکت کند و به تعالی دست یابد.

همچنین انقلاب اسلامی در افق فرهنگی است، فرهنگ همان تربیت است در اندازه‌های اجتماعی، در اینجا دنبال «تربیت جامعه» هستیم. انقلاب اسلامی برای جامعه هویتی قائل است و مقوله فرهنگ را برای تربیت و به کمال رساندن فرد و جامعه دارای اثر جدی می‌داند.

انقلاب اسلامی در افق تمدنی نیز هست، یعنی دنبال اینکه فرهنگ را در چهره سخت و کلان خود به فضازی زیست انسان بکشاند، نیز هست. در تمدن تمام اهداف، مبانی و اصول یک جامعه به عرصه بیرونی و شکل دادن چهره بیرونی و سخت جامعه بر مبنای آن کشیده می‌شود. در اینجا تلاش می‌شود مؤلفه‌های تربیتی در افقی اجتماعی محقق شوند، به عبارتی مولفه‌های فرهنگی به ساحت معماری اجتماع وارد می‌شوند.

بعلاوه اینکه انقلاب اسلامی در افق حکومتی نیز هست، این بافت فاخری که گفته شد بدون عنصر حکومت ناتمام و ناکافی است، بلکه گاه می‌تواند به ضد اسلام بدل شود. اقامه دین و حاکمیت الهی هدف بزرگ و مهم همه ادیان الهی است و مبارزات انبیاء و اولیای الهی همه در این راستا بوده است. لذا افق تمدنی به عنوان خروجیِ تعیّن‌بخش، و چهره قاهر عملیاتی انقلاب اسلامی وجود دارد، یعنی به گرفتن قدرت و معماری قدرت توجه جدی وجود دارد.

 

پس وقتی که می‌گوییم کلام انقلابی متوجه این غناها و بلکه توجهات افزون‌تری که در مفهوم انقلابی وجود دارد هستیم، و نمی‌خواهیم خود را محدود به زاویه تمدنی کنیم؛ لذا عنوان «کلام انقلابی» نسبت به «کلام تمدنی» عنوان بهتری برای این پویشی است که ما در پیش گرفته‌ایم.

 

[1]. صحیفه امام ج 5 ص 81 ، مصاحبه با روزنامه «السفير»، 2 آذر 1357

[2].  بيانات در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان زنجان، سال‏1382

[3]. خامنه‌ای(مقام معظم رهبری)، علی، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص 379

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_316

قید انقلابی در کلام

حیات انقلابی متفاوت از حیات مومنانه‌ی معمول است. اگر کلام قرار است پشتیبان حیات دینی باشد، هنگامی که این حیات دینی بر آمده از انقلاب اسلامی است، می‌توان قید انقلابی را به آن افزود. وقتی کلام در مقام برطرف کردن عطش بر آمده از حیات دینی انقلاب اسلامی باشد، متصف به قید انقلابی می‌شود.

حیات انقلابی یعنی حیاتی که مومنین در آن قیام کرده‌اند؛ قیام برای ساختن تمدن اسلامی و حیات آن‌ها در ساحت تمدنی است، این حیات نیاز به پشتیبانی اندیشه‌ای دارد؛ نیاز است اندیشه‌ها در مورد هستی، خدا، پیامبر، دین، تاریخ، انسان، جامعه، مبداء، معاد، و … ویرایش بخورد که یک قیام و یک حرکت را پیشتیبانی کند؛ یک حرکت جهادی و انقلابی. این پشتیبانی هم در پیدایش این حرکت و قیام نیاز است و هم در ثبات و پویایی. این پشتیبانی اندیشه‌ای وظیفه کلام انقلابی است.

وجه ممیز کلام انقلابی از اصطلاحات بدیل

اغلب اصطلاحات بدیل کلام ناظر به فضای دانشی است و در تعریف‌های آن‌ها هم نگاه به بعد دانشی کلام است، بر خلاف کلام انقلابی که در لایه اندیشه‌ای است و اساسا به خاطر نارسایی اندیشه‌‌ای پدید آمده است. یک عطش اندیشه‌ای در جامعه احساس شده است که ناظر به آن کلام انقلابی تعریف می‌شود.
اصطلاحات بدیل کلام معمولا در این همان افق دانشی کلام مرسوم بسته شده‌اند. در فضای دانشی کلام مرسوم به دنبال این هستند که همان توصیفات عالم را یا به عمل نزدیک کند یا انتظام ببخشد و یا خوانش‌نو از آن ارائه کند و یا در نهایت نسبت توصیفات عالم را با مسائل جدید روشن کند. ولی وجه ممیز جدی کلام انقلابی در این است که کلام انقلابی در افق اندیشه بسته شده است.

کلام انقلابی در تلاش است مباحث را به ساحت اندیشه بکشاند. متکلم در کلام انقلابی نمی‌تواند بی‌قید نسبت به جامعه باشد، به هر حال او در حال پخت و پز یک طعام معرفتی و اندیشه‌ای برای جامعه است و باید تغذیه جامعه از این اندیشه را مدنظر داشته باشد و بدون در نظر گرفتن ذائقه و سلیقه جامعه نمی‌توان برای آن طعام فراهم کند.

✨عقیده

«قرآن مکی در تمام سیزده سال از یک موضوع سخن میگفت، منتها با شیوه های گوناگون. قرآن مکی می خواست اولین و بزرگترین و اساسی ترین قضیه یعنی قضیه عقیده را در چارچوب قاعده بنیادی آن یعنی الوهیت و عبودیت و پیوند های آن دو معالجه کند.»
معالم الطریق

سید قطب معتقد است که ورود اسلام به جامعه جاهلی و اندیشه اصلاحی اسلام بر اساس اصلاح عقیده بوده است و با اصلاح عقاید جامعه تمامی اصلاحات بعدی را نیز رقم زده است. اصلاح عقیده را نیز از زیر بنایی ترین و اساسی ترین عقیده یعنی توحید آغاز کرده است.
به علاوه اینکه سید قطب مسئله عقیده را با اوصاف « اولین» «بزرگترین» و «اساسی ترین» قضیه یاد میکند و این نشان از اهمیت «عقیده» در نظر این متفکر بزرگ جهان اسلام دارد.

این مطالب را صرفا به عنوان مویدی برای اهمیت عقیده در تفکر اصلاحی اسلام و اهمیت کار کلامی آوردم.

رابطه زندگی‌گرایی با کلام انقلابی

ایده‌ی اصلاحی جامعه در دل زندگی است. برای اصلاح جامعه زندگی خود را باید اصلاح و آباد کنیم. قیام برای اصلاح جامعه در نهاد زندگی است. نمی‌توان بدون توجه به زندگی خود به دنبال اصلاح باشیم. به تعبیری باید با یک زندگی عالی و ایده‌آل الگو برای اصلاح جامعه درست کنیم. حضرت آقا در مراسم ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۴خرداد۱۳۷۴ می‌فرمایند: «ملت ایران بداند: امروز بزرگترین تلاشها و جهادها در سطح جهان که از نظر خدای متعال در جهت تحکیم اسلام و پیام اسلام است، این است که ایرانِ اسلامی آباد و برکاتش آشکار شود. باید زندگی در این کشورْ مایه رشک ملتهای دیگر شود، تا بخواهند از آن درس بگیرند. این، عاملی است که دشمن را محکوم میکند.»

این جمله کلیدی «باید زندگی در این کشورْ مایه رشک ملتهای دیگر شود» را باید با دیده‌ی تامل نگریست. اگر این را به عنوان یک قاعده و فرمول از ایشان بپذیرم؛ در مرتبه‌ی قبل‌تر آن باید گفت زیست در جامعه حزب اللهی مایه رشک جامعه‌ی ایرانی شود. زندگی حزب اللهی آن قدر فاخر شود که آمال همه‌ی مردم ایران این چنین زندگی شود و از آن الگو بگیرند.

برای ساختن چنین زندگی نیاز شدیدی به اندیشه دینی است که پشتیبانی آن را بر عهده داشته باشد. شدیدا نیاز است که به اندیشه دینی پشتیبان حیات دینی حزب اللهی‌ها با به تعبیر بهتر انقلابی، رسیدگی شود و با این پشتیبانی‌ها به آبادانی زندگی بپردازد. برای آنکه زندگی انقلابی الگو قرار گیرد نیاز است که این زندگی آنچنان آباد شود و ثمرات و برکاتش آشکار شود که مایه رشک دیگران شود؛ برای اینچنین آبادانی قطعا به یک پشتیبانی ویژه برای اندیشه دینی این انقلابی نیاز است.

از این رو است که اهمیت کلام انقلابی چند برابر می‌شود؛ این کلام انقلابی است که وظیفه پشتیبانی از اندیشه دینی زیست انقلابی را دارد؛ اگر این کلام نتواند به خوبی پشتبانی‌های خود را انجام دهد، چگونه می‌توان توقع آبادانی زیست انقلابی را داشت؟

 

دستگاه متکلمانه

?مطلبی ممکن است حق باشد ولی برای الان جامعه نیست. برای صد سال آینده است. متکلم باید اینها را تشخیص دهد.

?متکلم باید برای وضعیت ذهنی جامعه برنامه ریزی کند و اندیشه آماده اند.

?متکلم باید در ذهن جامعه مسقر باشد و نسبت به آن قضاوت داشته باشد

?این دست گزاره هایی که در مورد کار متکلم و فعالیت متکلمانه تکرار میشود این معنا را به ذهن می آورد که کار متکلمانه به شکل فردی امکان ندارد و یا به ندرت به موفقیت می رسد.

❇️به نظر می رسد برای رصد ذهن جامعه،‌ تولید محتوا بر اساس منابع اصیل دینی، متناسب سازی این محتوا با شرایط ذهنی جامعه،‌ برنامه ریزی برای نحوه تزریق این محتوا به ذهن جامعه و…. باید یک دستگاه متکلم داشته باشیم و با کار فردی نمی توان مقصود را محقق کرد.

افرادی در طول تاریخ بوده اند که به تنهایی توانسته اند جور طیف متکلمین را بر دوش بکشند، مثل حضرت آقا در زمان رهبری که در اینجا نیز (با فرض قبول اینکه این بزرگوار به تنهایی توانسته است این کار را انجام دهند و افراد دیگر در این عملیات مقدس مدد کارشان نبوده اند) باید سنجیده شود که چند درصد موفق بوده اند و اگر یک دستگاه متکلم داشتیم و انبوهی از متکلمین متکفل این مسئولیت میشدند چه میزان درصد موفقیت افزایش می یافت؟

?مثلا از جمله فعالیت های جمعی موفق متکلمین، تجربه بازه زمانی ۱۵ خرداد ۴۲ تا بهمن ۵۷ بود که عده ای از فضلای حوزه به صورت منسجم و با جلسات و مباحثات منظم بر ذهن جامعه کار کردند و متناسب با نیاز های آن یک دور عقاید اسلامی را باز تقریر نمودند که در نهایت منجر به انقلاب شد.

? فقط برای موضوع « گره ذهنی جامعه در زمان حاضر چیست؟» باید میز مباحثه راه انداخت و ساعت ها افراد مختلف به بحث و تبادل نظر بپردازند تا بتوانند قضاوت درستی داشته باشند و بعد از آن وارد تولید محتوا برای این حل این گره ذهنی شوند، چه رسد به مجموعه عظیم کار متکلمانه!
لذا به دستگاه متکلمانه نیاز داریم.

(منظور از دستگاه در اینجا لزوما سازمان یا تشکل و… نیست. منظور جمعی است که خود را متکفل این مسئولیت می دانند)