اقتضای مبانی سکولار و ضد خانواده و ضد زندگی، تکثیر نهادهای فطرتاً درهم تنیده مثل نهاد آموزش و زندگی و یا علم و صنعت
اقتضای مبانی سکولارِ نظام اداره ی غربی در حوزه ی نهادسازی، تفکیک و تکثیر نهادهایی ست که در واقعیت عالم و در نظام أحسن الهی، در هم تنیده اند.
تازه بعد از این تکفکیک های نابجا مسأله ی غرب این میشود که چگونه این نهادها را بهم ربط دهد….
نمونه های زیادی برای این أمر میتوان ذکر کرد. نمونه هایی همچون تفکیک میان نهاد آموزش و خانواده و زندگی، و یا تفکیک میان نهاد دانش و نهاد صنعت، که نتیجه اش زائیده شدن مسأله و معظلی بنام پیوند میان دانشگاه و صنعت میشود.
در حالیکه در واقع و بدون سیطره ی نظام دانشگاهی، صنعت و علمِ مورد نیازِ آن صنعت محفوف و در هم تنیده اند و غالب کسانی که از علم بهره ی واقعی را میبرند کسانی هستند که در دل کار ، خلأ علمی را احساس میکنند و با رجوع به منابع علمی نیاز خود را رفع میکنند و کار خود را ارتقاء میدهند…
وقتی بخش علم آموزی از بخش صنعت و تولید جدا میشود طبیعتا برای خودش عالمی می سازد پر از انتزاعیات و غور کردنهای بی فایده و عمر تلف کُن، که بهترین أیام رشد فکری و اخلاقی و شالوده ریزی اقتصادی و تشکیل خانواده را از جوانها می گیرد.
در طراحی نظام آموزش دینی باید آموزه های ناب اهل بیت علیهم السلام مثل “أعوذ بالله من علم لا ینفع” جلوی چشمان مان باشد…
و باید از هر گونه اتلاف عمر و وقت انسانها پرهیز نمود و جریان یادگیری و آموزش علم را بصورت زندگی محور و با بالاترین میزان بازدهی و شادابی و برای بلندترین هدف نظام عالم یعنی رشد و تعالی و قرب الهی بکار بست….