میل به آزادی آنگاه که فریاد وجودِ فقری و ربطی انسان است نمی تواند رهایی از بندگی معنا شود

برای انسانی که همه ی هستی و مایه ی وجودی اش أنس و کشش و ربط وجودی به خداوند است

تمام خواسته های فطری اش همچون آزادی خواهی، ترجمه و ظهورِ ربط و عشق و بند به خداوند بودن است.

بنابراین شعار فطری آزادی اگر بمعنای آزادی از بندگی خدا تصویر بشود این یعنی میلِ برآمده از فطرِت در بندِ خدا بودنِ انسان را به جنگ فطرت و هستیِ ربطی و فقریِ خودِ انسان بردن….

مثل تفنگی که خودش را هدف بگیرد…

و یا مثل حیوان گرسنه ای که خودش را شروع به خوردن کند…

و یا دستی که خودش را شروع به بریدن کند.

و این سرمنشأ بزرگترین إسارتها و دردها و به بن بست رسیدنها و یأس ها و به پوچی رسیدن هاست، یأسی که باندازه ی فطرت و وجود انسان عمیق و ریشه دار است.

بله شیطان همواره در أطرافِ (و نه وسط راه) صراط مستقیم فطرت نشسته است تا خواسته های فطری بشر را منحرف کند، نشسته است تا آدرس غلط بدهد و إلا فریاد آزادی خواهی بشر همان ناله ی ظهور کرده از وجود فقری اش است که در قید و بندِ معشوق بودن و بلکه عینِ ربط و قید و کشش بودن به خالق را فریاد میزند.

قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ

ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها