تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!بخش1
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش اول)
#جلسه_327
💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!
ایشان در کتاب «جامعه و تاریخ از نگاه قرآن» به صورت مفصل به این بحث می پردازند، در این کتاب طی دوازده بخش به مطالب زیر می پردازند:
1️⃣ بخش اول: مدخل (سه بحث علوم اجتماعی – جامعه شناسی و مفهوم را می پردازند)
2️⃣ بخش دوم: اصالت فرد یا جامعه (ابتدا به مفاهیم مورد نیاز در این بخش مثل وحدت، اتحاد، ترکیب و اصالت می پردازند، سپس بحث ها کسانی که تلاش کردن هویت مستقل برای جامعه ترسیم کنند را طرح می کند و همه آن ها را رد می کند)
❇️ اصل بحث مورد نظر ما در همین دو بخش مطرح می شود که در ادامه تقریری از آن تقدیم می گردد.
3️⃣ بخش سوم: قانونمندی جامعه
4️⃣ بخش چهارم: تأثیر جامعه در فرد
5️⃣ بخش پنجم: تأثیر فرد در جامعه
6️⃣ بخش ششم: تفاوتها و تأثیر آنها در زندگی اجتماعی
7️⃣ بخش هفتم: نهادهای اجتماعی
8️⃣ بخش هشتم: دگرگونیهای اجتماعی
9️⃣ بخش نهم: تعادل، بحران و انقلاب اجتماعی
🔟 بخش دهم: رهبری
1️⃣1️⃣ بخش یازدهم: جامعه آرمانی
2️⃣1️⃣ بخش دوازدهم: سنتهای الهی در تدبیـر جوامع
❇️ در مورد اینکه آیا جامعه هویت واحد و مستقلی دارد یا نه مطالب زیر را می فرمایند:
❇️ مفهوم جامعه
🔺لفظ «جامعه»، اسم فاعل مؤنث از مصدر «جمع»، بهمعنای گرد کردن، گرد(هم) آوردن، فراهم کردن یا آوردن، و برهم افزودن است و بنابراین بهمعنای گردآورنده، فراهمکننده یا آورنده، برهمافزاینده، و دربرگیرنده خواهد بود.
🔺 جامعه عرفاً بهمعنای «گروه» و علیالخصوص «گروهی از انسانها» بهکار میرود، خواه آن گروه از مردم که در یک روستا یا دهکده یا شهر یا استان یا کشور یا قاره و خواه همه انسانهایی که برروی زمین بهسر میبرند.
🔺 به طور خلاصه: در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم «وجه جامع» و «جهت وحدتی» اعتبار کرد اطلاق لفظ «جامعه» بر آن گروه رواست،
🔺دانشمندان علوم اجتماعی و جامعهشناسان برای این واژه معنایی دیگر اراده میکنند که نه چنان گسترده است که جمیع آدمیان را که برروی این کره زیستهاند و میزیند و خواهند زیست دربرگیرد و نه چنان محدود که گروه مردان متأهل یک ده کوچک را نیز بتوان «جامعه» نامید. متأسفانه، این معنای متوسط، بههیچروی، معین و معلوم نیست؛ یعنی هنوز تعریفی لفظی از «جامعه» ارائه نشده است که مورد قبول و محل اعتنای همه یا اکثر جامعهشناسان باشد.
🔺 برخی بر نژاد و رنگ یا زبان یا اسباب و علل دیگری تأکید ورزیدهاند؛ اما غالباً به هیچیک از این امور بهعنوان شرط تحقق جامعه نمینگرند، بلکه قبلاز هرچیز، بر «تقسیم کار و توزیع فرآوردۀ آن» پا میفشارند. بر وفق این رأی، انسانهایی که پراکنده نباشند بلکه گرد هم آمده باشند و در فعالیتهایی که برای اداره و تدبیر زندگیشان ضرورت دارد تشریک مساعی کنند و از عواید و منافع آن کارها همهشان برخوردار شوند، جامعه واحدی را میسازند. بنابراین «جامعه واحد» مجموعهای است از انسانهایی که باهم زندگی میکنند، کارهایشان مستقل و مجزای از یکدیگر نیست، بلکه تحت یک نظام «تقسیم کار» باهم مرتبط است،
🔺 از اینروست که بیشتر جامعهشناسان، برای تعیین حدود یک جامعه، حکومت واحد و استقلال سیاسی را بهعنوان ضابطهای پذیرفتهاند.
🔹 البته بر این عقیده، که «جامعه» را تقریباً مترادف با «کشور» میگیرد، نیز خردههایی میتوان گرفت؛ ازجمله اینکه «استقلال سیاسی» امری است نسبی، و بنابراین نمیتواند ملاک قطعی تمایز جوامع باشد.
کشورهایی که از اقمار سیاسی یکی از ابرقدرتها هستند
کشورهایی که دارای دولتهای فدرالاند
درجۀ استقلالی که هر گروه از انسانها با برخورداری از آن بهصورت «جامعه» واحد و مجزا درخواهد آمد چیست؟
🔹 بااینهمه، ضابطۀ حکومت واحد و استقلال سیاسی برای وحدت و تشخص یک جامعه باارزش و معتبر تلقی میشود،
🔹 ملازمهای میان قبول این ضابطه و اثبات وجود برای جامعه نیست؛ یعنی ضابطۀ مذکور قابل انطباق بر مجموعهای از آدمیان که وحدت اعتباری دارند هم هست. ازاینرو، نباید پنداشت که اگر بپذیریم هر اجتماعی از انسانها که واجد حکومت واحد و استقلال سیاسی باشد، «جامعه»ای را میسازد، از بحث درباره حقیقی یا اعتباری بودن وحدت جامعه بینیازیم.
.