تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!بخش5

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش پنجم)
#جلسه_327

💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!

❇️ رد شخصیت و هویت مستقل داشتن جامعه

3️⃣ رد اینکه: جامعه نیرو و قهر جمعی کنترل کننده افراد است

✅ تقریر: در زندگی اجتماعی، فرد همیشه خود را با فشار و نیرویی مواجه می‌یابد که ناظر و مهار‌کنندۀ اوست و چارچوبی نسبتاً پایدار و محدود‌کننده برای کردار او فراهم می‌کند. این قدرت آمر و قاهر، خود را، علی‌رغم میل فرد، بر وی تحمیل می‌کند. … عکس‌العمل‌هایی که جامعه در‌برابر تخلفات فرد نشان می‌دهد، ولو بسیار ناچیزو در حدّ خندیدن و مسخره کردن باشد، آثار و عواقب نامطلوب و سوئی خواهد داشت که دیر یا زود ارادۀ فرد را درهم می‌شکند و او را به همرنگی با جماعت، سوق می‌دهد. … این نیرو و فشار و قهر و جبر انکارناشدنی از‌آنِ چه موجودی است؟ واضح است که چون هیچ‌یک از افراد انسانی دارای چنین سلطه و اجباری نیست، پس نمی‌توان آن را جز به «جامعه» منسوب داشت؛
❌ رد: اولاً: نیرو و فشار مورد بحث، هرگز به‌حدی نمی‌رسد که فرد مسلوب‌الاختیار گردد و نتوان وی را صاحب ارادۀ آزاد دانست. ثانیاً: هرکسی در زندگی اجتماعی، کما‌بیش با نیرو و فشاری رو‌به‌رو می‌شود و به‌همین‌سبب، کارهایی را علی‌رغم میل باطنی خود انجام می‌دهد، ولی سخن بر سر این ا‌ست که این نیرو و فشار از کجا نشئت می‌‌گیرد.
واقع این است که قدرت مزبور از‌آنِ موجود هیولا‌مانند، به‌نام «جامعه»، نیست. کسی که در‌صدد مخالفت عملی با قوانین یا افکار عمومی است، در‌حقیقت، به جنگ آرا و نظریات، احساسات و عواطف، و امیال و اهواء قاطبۀ اعضای جامعه می‌رود و چون هیچ‌کس آن‌قدر قوی نیست که گروهی از اشخاص ضعیف‌تر، نتوانند بر او فایق آیند، شخص ناسازگار و تک‌رو، در بیشتر موارد، دیر یا زود به مسیری که سایرین می‌پسندند، خواه راه حق باشد و خواه راه باطل، بازگردانده می‌شود.
پس مبارزه، درواقع بین فرد و «جامعه» نیست، بلکه میان فرد و سایر افراد (یا اکثریت افراد) است.
صلاح‌اندیشی و آینده‌نگری خود فرد است که وی را از پوییدن راه خلاف باز‌می‌دارد، نه نیروی قاهر و جبّار «جامعه».

4️⃣ رد اینکه: مقاومت در مقابل تغییرات اجتماعی کار هویتی به نام جامعه است

✅ تقریر: نشانه مهم هر شی‌ء عینی خارجی، این است که با حکم و اراده نمی‌توان آن را تغییر داد. … مقصود این است که برای دگرگون ساختن آن، خواستن کافی نیست و باید کوشش کما‌بیش رنج‌آوری به خرج داد تا بر مقاومتش فایق آمد. … «جامعه» هم دارای چنین خاصیتی است، یعنی ارادۀ ما موجب تغییری در آن نمی‌شود، بلکه برعکس، جامعه است که سبب تغییر ارادۀ ما می‌گردد.
❌ رد: اولاً: زندگی اجتماعی هرگز چنان نیست که فرد را بی‌اختیار سازد. ثانیاً: درست است که پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان به صرف اراده و با سهولت دگرگون کرد، ولی عدم تبعیت آنها از ارادۀ فرد، فقط دال بر این است که به اراده‌های سایر افراد جامعه نیز بستگی دارند، نه اینکه نشان‌‌دهنده این باشد که چیزی به‌نام «جامعه» وجود دارد که تابع ارادۀ فرد نیست و در‌برابر آن، مقاومت می‌ورزد.
❇️ نتیجه گیری نهایی:
🔺 خلاصه آنکه هیچ‌یک از این چهار دلیل، و ادلۀ کم‌اهمیت‌ترِ دیگری که بر اصالت جامعه اقامه شده است، وافی به مقصود نیست. آنچه همه این قسم استدلالات اثبات می‌کند، تأثیر‌و‌تأثر و فعل‌وانفعالِ متقابلِ افرادِ اجتماع است که البته مورد شک و انکار کسی نیست. تأثیر و نفوذ افراد اجتماع در یک فرد انسانی نیز هر‌چند عمیق و همه‌جانبه باشد، حقیقی دانستن ترکیب انسان‌ها را تجویز نخواهد کرد؛ چنان‌که همکاری و تعاون افراد هم دال بر پدید آمدن موجودی حقیقی، به‌نام «جامعه»، که آثار مخصوص به خود داشته باشد، نتواند بود.

🔷 در انتها نیز یک فصل به نقد جامعه‌گرایی از نظرگاه قرآنی اختصاص می دهند و اثبات می کنند که از نظرگاه قرآنی نیز جامعه، اصالت ندارد، و تمسک و تشبث جامعه‌گرایان مسلمان به آیات شریفۀ قرآن، نادرست و غیر‌موجه است.
.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها