آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_273 (بخش 1)
#جلسه_352
💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)
1️⃣ تقریر نظر شهید مطهری
شهید مطهری در کتاب #ده_گفتار یک گفتار را به بحث امر به معروف و نهی از منکر اختصاص می دهند، [1] ایشان بعد از بیان اینکه آیات و روایاتی که در این باب وجود دارد اینقدر شدید است که به قول شهید ثانی کمر آدم را می شکند، اشاره ای به مسائلی که فقها در این باب مطرح می کنند می نمایند مسائلی مثل: «معنای منکر و معروف، عینی یا کفایی بودن وجوب ایندو، شروط و مراتب ا.م و ن.م» بعد از آن تاریخچه ای از ا.م و ن.م بیان می کنند و در نهایت تحلیل خودشان را ارائه می دهند.
در تاریخچه اشاره به به #نهاد_حسبه در تاریخ اسلام می کنند که نهادی بوده که پایه دینی داشته و از شئون حکومت بوده، و وظیفه ا.م و ن.م را بر عهده داشته است. و در جمعبندی حسبه می فرمایند: «هرچند حسبه و احتساب از آن نظر كه وابسته به دستگاه حكومت و خلافت بوده نمىتوانسته كاملًا اسلامى باشد، اما نظر به اينكه خواسته مردم در مورد اجراى احكام و مقررات اسلامى آن را به وجود آورده بود، نسبتاً دايره مفيد و ثمربخشى بوده است و حتى كتابهاى بسيار خوب و نفيس در موضوع حسبه و وظايف محتسب نوشته شده است.» [ص194] و البته می فرمایند که نهاد حسبه عامل بی مسئولیتی مردم نیز نبوده و مردم خود را در قبال ا.م و ن.م موظف می دانستند.
بعد وارد تحلیل خودشان می شوند:
در تحلیل خودشان ابتدا آیات و روایاتی که اهمیت این #واجب_فراموش_شده را بیان می کنند می آورند؛ آیه 71 سوره توبه که در آن «لازمه ايمان حقيقى و واقعى رابطه وِداد و علاقه به سرنوشت يكديگر است. و لازمه اين محبت و علاقه امر به معروف و نهى از منكر است.» [ص196] سپس این حدیث معروف از آقا امام باقر علیه السلام را می آورند که ««بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الْامْرُ». و اظهار تأسف می کنند که وضع امروز ما نسبت به گذشته در این مسئله خیلی بدتر است. علت بی تفاوتی مردم در مقابل این واجب را نیز محدود شدن فکر مردم در زمینه دینی بودن امور است، و آن گستردگی که مثلاً نهاد حسبه برای امر دینی در نظر داشت را امروزه دینی نمی دانند. و البته از وضعی که ا.م و ن.م در معاصر پیدا کرده و خود همین عاملی برای انزجار مردم شده است گلایه مند هستند، بیان شهید آیت را می آورند که این اصل را #اصل_فراموش_شده می دانند و علت آن را این می دانند که «اين خود ما بوديم كه اين اصل را به صورتى درآورديم كه مردم را بيزار كرديم و اين اصل را فراموشانديم. در گذشته نزديك يك عده مردم ماجراجو و شرور بالطبع كه مىخواستند ماجراجويى كنند و حساب خردههاى خود را با ديگران صاف كنند، اين اصل مقدس را دستاويز قرار مىدادند، چند صباحى در گوشه مدرسه زندگى مىكردند و براى خود عبايى و ردايى و عمامه و نعلينى و ريش و هيكلى مىساختند و بعد به جان مردم مىافتادند. چه جرمها و جنايتها كه به اين نام نشد! و چه منكرات شنيع كه به نام نهى از منكر واقع نشد!» [ص199]
در نهایت ایشان با بیان دوگانه #پند_یا_بند و مؤثر دانستن هر دو، ولی راه منحصر در این دو نمی دانند و راه پیشنهادی خودشان که تأکید ویژه ای نیز بر آن دارند را بیان می کنند.
این راه را هم با توجه به سه مرحله انکار به قلب و لسان و ید، راه #اخلاص_و_عمل می دانند و می فرمایند:
«ما معمولًا از مرحله قلب به جاى آنكه اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاى بيجا مىفهميم؛ و از مرحله زبان به جاى آنكه بيانهاى روشن كننده و منطقى بفهميم كه قرآن مىفرمايد: ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ، موعظهها و پندهاى تحكمآميز مىفهميم؛ و از مرحله يد و عمل هم به جاى اينكه تبليغ عملى و حسن عمل و همچنين تدابير عملى بفهميم، تنها اين مطلب را فهميدهايم كه بايد اعمال زور كرد.» [ص201]