اصالت ذهن، ارزش ذهن پروری!
خداوند تبارک و تعالی در کتاب ارزشمند خود قرآن کریم میفرماید:
إِلَيْهِ يَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّيِّبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ يَرْفَعُهُ ﴿فاطر، 10﴾
آن چیزی که مفسرین بزرگ در تفسیر «کلم طیب» بیان فرمودند، این است که منظور از آن «اعتقادات حقه» است، این اعتقاد و باور صحیح است که بالا میرود، و اعمال صالح باعث ترفیع این باورهای صحیح میشوند.
اعمال صالح چگونه باعث ترفیع افکار صالح میشوند؟
این سؤال موضوع این یادداشت نیست، اما معلوم است که عمل صالح باعث تقویت و تثبیت و تعمیق باور صحیح میشود، و شاید منظور از بالا بردن اعتقاد صحیح به واسطه عمل صالح نیز همین باشد.
سؤالی که اینجا مطرح است این است که مگر اعتقاد صحیح یک امر ذهنی نیست، چطور است که آن چیزی که اصالت پیدا میکند و باید بالا برود باور صحیح است و عمل صالح که ظاهراً باید او اصیل باشد چون یک فعل بیرونی است، تبدیل به وسیله و نردبانی برای بالا رفتن این باورهایی میشود که به ظاهر ذهنی هستند؟!
واقع این است که باور و اعتقاد یک لفظی که معنای طیبی دارد نیست، بلکه اعتقادات حقه همان حقایق عالم هستند که اُس و اساس آنها توحید است، برای یک موجود شعوری مثل انسان عمل او تابع علم اوست، آن چیزی که باعث حرکت این موجود شعوری میشود همان شعور و علم اوست، لذا آن چیزی که به خدا نزدیک میشود همین اعتقادات حقه است و با قرب این اعتقادات حقه، فرد معتقد به آنها نیز بالا میرود.
ما موجودی شعوری هستیم و علم ماست که هویت ما را تشکیل داده است، همین علم است که باعث اراده و بعد حرکت و انجام فعل میشود، لذا آنچه نسبت به ما به اصیل است همین علم ماست، عمل هم در نهایت با تکرار خود باعث رسوخ و جلاء و قوت علم میشود. عمل هم زمانی صالح میشود که مبتنی بر یک باور صحیح باشد، و آن چیزی که عمل را صالح میکند باوری است که پشتیبان آن قرار گرفته است.
لذا منظور از ذهن همین باورها و اعتقادات است و منظور از ذهنپروری نیز همین پرورش اعتقادی انسان است. از آن جایی که در نگاه قرآنی آن چیزی که اصل است اعتقاد است، لذا ارزشمندترین فعالیت یک انسان نسبت به یک انسان دیگر نیز همین میشود که این لایه از وجود او یعنی باورها و اعتقادات او را طیب کند، انبیاء نیز در گام اول خود سعی میکردند باورهای انسانها را تغییر دهند، تا آن چیزی که قابلیت صعود به سمت حضرت حق را دارد در آنها شکل بگیرد، و بعد حرکت مبتنی بر این علم صحیح حق آغاز شود.
برای ذهنپروری در گام قبل از آن باید ذهنیتهای حق تولید و تبیین شود؛ یعنی گاهی به ذهنپروری و پرورش اعتقادی به عنوان عمل یک مربی نگاه میشود، اما گاهی تولید و تبیین این مفادی که بناست به ذهنیت افراد تبدیل شود توسط فردی انجام میشود؛ مربی کسی است که محصول این تولیدکنندهی فکر صحیح را بر میدارد و مصرف میکند و آن را به معتقدات افراد تبدیل میکند، پس در این بین آن چیزی که ریشه است و همه حرکتهای بعدی مبتنی بر آن صورت میگیرد، محصول همین تولیدکنندگان فکر صحیح است.
* در این یادداشت از تفسیر المیزان ذیل آیه فوق استفاده شده است*
#يادداشت_296
.