تعینبخشی آزاداندیشی به خود!
وقتی سخن از آزادی اندیشه به میان میآید، یک برداشت غلط خود را نمایان میکند، آن هم اینکه اگر همیشه باید آزاداندیش بود، پس نباید ما را ملزم به هیچ اندیشهای کرد، حتی اندیشهی خودمان!
این برداشت غلط ناشی از نگاه غلطی است که فکر میکند آزادی هم ابتدائاً و هم استدامتاً نباید هیچگونه قیدی داشته باشد. در حالی که آزادی ابتدائاً محدود به واقعیات عالم است، واقعیات و سننی که غیر قابل تغییر هستند، و خود این آزاد بودن انسان و اختیار داشتن او نیز یکی از این واقعیات و سنن است. البته واژه محدود برای این نوع از قیود واژه صحیحی نیست، چون این سنن هستند که خود آزادی و آزاداندیشی را ممکن میکند. مثلاً من آزاد نیستم که در آن واحد هم در این مکانی که هستم باشم و هم نباشم و … در لایه اندیشه آزاد نیز آزادی محدود به اندیشه بودن اندیشه است و باید قیود و قوانین منطقی که اندیشه را اندیشه میکند مراعات شود و این ها جزو تکوینیات عالم هستند، مثلاً نمیتوانم بگویم «در باز است / باز پرنده است = پس در پرنده است» و اگر کسی به این اندیشهی من اعتراض کند بگویم تو ضد آزاداندیشی هستی.
آزادی و آزاداندیشی استدامتاً نیز محدودیتهایی دارد که ناشی از انتخابهای آزاد و اندیشههای آزاد قبلی شخص است. نمیشود فرد آزادانه دست به انتخابی بزند که عواقف و لوازمی داشته باشد بعد بگوید اینکه من بخواهم به لوازم این آزادی اعمال شده ملتزم باشم خلاف آزادی من است. این آزادی است که خود به خود تعین میبخشد، بستگی دارد که این آزادی به چه شکلی و در چه قالبهایی و با چه انتخابهایی روی زمین بیاید. آزاداندیشی نیز به همین شکل است، نمیتوانم هیچ تعهدی به اندیشههای آزادانهی قبلی خودم نداشته باشم و بگویم اگر الزامات اندیشهی آزاد قبلی من، مسیری برای اندیشهی من تعیین کند، این به معنای محدود کردن آزاداندیشی من است. آزاداندیشی خود به خود تعین میبخشد و بستگی دارد که من آزادانه چه اندیشههایی را برای خودم بسازم، آن اندیشهها برای اندیشیدن من مسیر درست خواهند کرد. حتی میشود گفت چه بخواهم و چه نخواهم اندیشههای من که خود ناشی از انتخاب یک سری منابع تغذیهی اندیشهای است به اندیشدنهای بعدی من تعین خاص میدهد. پس باید مراقب منابع تغذیهی اندیشهای و مراقب اندیشههایی که برای خود میسازیم باشیم، تا نکند خود اینها به دلیل انتخابهای غلط قفسی بشود برای پروازهای بعدی اندیشهی ما!