آزاداندیشی مسئلهای مدرن یا توحیدی؟!
یکی از سؤالات در مورد آزاداندیشی این است که این مسئله یک مسئلهی مدرن است یا یک مسئلهی توحیدی؟!
به یک معنا میتوان ادعا کرد که آزاداندیشی یک مسئلهی مدرن است. اساساً این مسئله در بستر و زمینههایی که جهان مدرن ایجاد کرده است بالا آمده است، و تبدیل به یک گفتمان دارای ادبیات، و یک پدیده اجتماعی شده است.
این دنیای مدرن بود که با طرح بحثهای آزادی و دموکراسی و آزاداندیشی زمینه را برای بالا آمدن این بحثها فراهم کرده است، درست است که به خاطر اینکه جریان مقابل جریان رنسانس یک جریان دینی (مسیحیت) بوده است، نهایت این رخداد به ضدیت با دین و خدا و همه ارزشهای الهی کشیده شده است، ولی یک جوهره حقانی در آن مطالبات وجود داشته است و آن هم جدی کردن نقش و جایگاه انسان بوده است. این جدی شدن نقش و جایگاه انسان باعث شده که بحثهای آزادی و مردمسالاری و آزاداندیشی و امثالهم که جزو آرمانهای بزرگ اسلامی بودهاند، بتوانند رو بیایند و در مقابل هیمنهی ایجاد شده توسط تمدن غرب قد علم کنند و او را به چالش بکشند.
انسان مدرن برای فرار از قید و بندها شعار دموکراسی و آزادی و اندیشهی آزاد را سر داد و این بستری را فراهم کرد که جریانهای اصیلی دینی مثل جریان انقلاب اسلامی بتواند هم این بخشهای مغفول ماندهی دین را برجسته کند و هم نشان بدهد که اصل و جوهرهی حقانی که انسان غربی را به اینجا کشانده نزد ما حاضر است و آن اصل و جوهره یک جوهرهی توحیدی است، باید به خود انسان غربی و تمدن غربی نشان داد که حتی به همین شعارهایی که سر داده است پایبند نبوده و اساساً نمیتوانسته با بریدن از عالم غیب به این شعارهای اصیل فطری انسان پایبند باشد.
اما از نگاه دیگر آزاداندیشی یک مسئله توحیدی است، و به هیچ وجه یک مسئلهی مدرن نیست. اگر پاسخ صحیح را معیار قرار بدهیم نه بستر و زمینه و اعداد برای شکل گیری یک مسئله و حتی طرح مسئله و زبان و گفتمان و حیات اجتماعی برای آن درست کردن را؛ باید بگوییم آن پاسخ صحیحی که به نیاز به اندیشیدن آزادانه داده شده است فقط و فقط پاسخی است که مبتنی بر نگاه توحیدی ارائه میشود.
در نگاه توحیدی نه آزادی به معنای لاقیدیگری و اباحیگری است و نه آزاداندیشی به معنای خلاص بودن اندیشه حتی از قید اندیشه بودن و حتی از قید آزاد بودن! اندیشهای آزاد است که گرفتار قیود و تعصبات و خوفها و تقلیدها نباشد، اندیشهای آزاد است که قواعد اندیشه بودن را مراعات کرده باشد، اندیشهای آزاد است که دغدغه حق و حقیقت و رسیدن به واقع را داشته باشد؛ و توحید با نفی همه تعلقات و قیود و عبودیتها به جزء عبودیت حقیقت مطلق، آزادی و آزاداندیشی حقیقی انسان را رقم میزند.
آزاداندیشی درست است که در بستر ظهور و بروز دنیای مدرن زمینه بالا آمدن پیدا کرده است، ولی اساساً یک پاسخ صحیحی دارد که آن پاسخ صحیح جزء هویت توحیدی و الهی نمیتواند هویت دیگری داشته باشد. پاسخی که دنیای مدرن به مسئلهی آزاداندیشی داده است یک پاسخ انحرافی و غلط است. لذا به این معنا مسئلهی آزاداندیشی اساساً یک مسئلهی توحیدی است نه یک مسئلهی مدرن!
#یادداشت_301