فهم شیعی از ولایت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_25
#جلسه_126

#فهم_شیعی_از_ولایت

بسم الله
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ
فلسفه ارسال رسل، نهضت انبیا بر پایه بینات و کتاب و میزان ودر نهایت ولایت فقیه اقامه قسط توسط ناس است.
اکنون در این زمانه فلسفه ولایت فقیه مکنون در مردم سالاری دینی است.
مردم سالاری دینی یعنی #انسان را کما هو حقه دیدن
مردم سالاری دینی یعنی #کرامت_انسانی را پاس داشتن
مردم سالاری دینی یعنی #عزت_انسانی را محترم داشتن
مردم سالاری دینی یعنی #نهال_انسانی را بالنده ساختن
مردم سالاری دینی یعنی #استعدادهای_انسانی را در پرتو عدالت شکوفا ساختن

چند نکته:
۱. تاریخی را که در نسبت گیری با ولی پشت سر گذاشته ایم بایستی جلوی چشممان باشد تا مبادا از همان سوراخی که گزیده شدیم دوباره هم گزیده شویم.
۲. اکنون سخن در این نیست که عقول را تعطیل کنید و تعبد و اطاعت محض از ولی پیشه سازید. بلکه سخن در این است که نخبگان یا در کار ولی نبوده اند و او را رها کرده بودند یا با تکرار طوطی وار بیانات ولی سلب مسئولیت از خویشتن خویش میکنند.
۳. چاره هم در این نیست که بگوئیم چون ولی فقیه معصوم نیست پس از اساس در کار ولی بودن خطای تاریخی است!!!
خیر بلکه اساسا ثقل مسئله در عصمت یا عدم عصمت ولی نیست که بخواهد بر روی آن تمرکز شود بلکه مرض و سقم در نوع نسبت گیری ما با ولی است.
نکته اصلی آن است که صراط شکوفایی عقل از وادی ولایت عبور میکند چرا که #فلسفه_ولایت_اثاره_دفائن_عقول است.
۴. باید توجه داشته باشیم در گریز از #ولایت_بسندگی در دام شیطان نیفتیم و به بلای عظیم#خود_بسندگی و #خود_شیفتگی دچار نشویم.
۵. نکته دیگری که هست آن است که #زیست_جهان_ولی ، چون ولی در نبرد با #نفس_امت خویش است و شکوفایی امت خویش را به فردیت و جمعیت میخواهد در سعه وجودی ممتازی قرار دارد و این #سعه_وجودی لازمه اش #عقلانیتی_برتر و نوین است،از این رو خود را در افق ولی قرار دادن به معنای تعطیل عقل نیست بلکه به معنای بهره بری از عقلانیتی است که ولی به واسطه جایگاه خویش بدان دست یافته است. صد البته این عقلانیت ممکن است در برخی نقاط به اجمال باشد و در اینجا کار نخبگان معنا می شود. نخبگان #پیوستار_انسانی_ولی_فقیه هستند. ولایت فقیه را اگر در ولی فقیه خلاصه کردیم بدان ظلم کردیم. رسالت نخبگان #تبیین، #تکمیل و #تحریض امت است برای بزرگترین نبرد تمدنی تاریخ که طلیعه اش انقلاب اسلامی بود.
امروز رهبری #حضور_مردم را #ثقل_کانونی و #گرانیگاه نیرو و اقتدار انقلاب اسلامی در مواجه تمدنی با دستگاه استکبار قلمداد نمودند. باید گفت تحقیقا این عقلانیتی است که ما بایستی بدان متصل شویم. این #مردمسالاری_واقعی است که بایستی پاس داشته شود.

🔻رهبرانقلاب، امروز:
عمده حرف بنده با مردم است. مردم عزیز ما باید بدانند که حضور آن‌ها در عرصه‌های مختلف تعیین‌کننده است، تعیین‌کننده‌ی امنیت ملی است؛ اگر مردم در صحنه حضور داشته باشند، کشور در امنیت خواهد بود.
🔹اینکه می‌بینید دشمن‌های وقیح و گردن‌کلفت در مقابل جمهوری اسلامی از هر عمل سختی اجتناب می‌کنند، به خاطر حضور مردم است؛ از مردم می‌ترسند. به معنای واقعی کلمه می‌ترسند. این‌ها تحلیل نیست، واقعیاتی است که مستندات آن‌ها جزو مسلمات است. وقتی ملت حضور پیدا می‌کند دشمنی که می‌خواهد با این نظام مبارزه کند مجبور می‌شود عقب بنشیند و تعرض نکند.
🔹وقتی بین ملت و نظام فاصله ایجاد شد و ملت در صحنه حضور پیدا نکرد، آن‌وقت هر کاری بخواهند می‌توانند انجام دهند.
🔹گاهی می‌شنویم و شنیده‌ایم در گذشته بعضی‌ها گفته‌اند که وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم توانستیم سایه‌ی جنگ را از سر کشور رفع کنیم؛ نه، این حرف‌ها، حرف درستی نیست.
🔺آنچه که سایه‌ی جنگ را، سایه‌ی دشمن را در طول این سال‌های متمادی از سر کشور رفع کرده است #حضور_مردم بوده است. ۹۶/۲/۱۰

حجت الاسلام و المسلمین فلاح شیروانی:

#مردم_سالاری_دینی در #نظام_ولایی #راه_سعادت_اجتماعی
نکته دوم اینکه از جمله چیزهایی که این بحث را مشایعت می کند، به خصوص در خطوط محتوایی آن، بحث این است که در مکتب سیاسی حضرت امام که ما انقلاب را اینطوری می فهمیم و اینطوری قرائت می کنیم و اینطوری می بینیم، مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. این کاملاً در مکتب امام برجسته است. راه سعادت است ها! بحث گونه حکومت نیست. ارتقاء یافتة چند تا قاعده است؛ که در تعامل های شخصی هم مراعات می شود، موقعی که شخص می شود شخصیت جامعه باز دو مرتبه همین مراعات می شود.
#ولایت #ضرورت_فطری_شکوفایی_و_مردم‌سالاری
مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. در عین حال ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است.بحث ما در افق ولایت دارد تعریف می شود، ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است. در تئوری حضرت امام فلسفه ولایت فقیه مردم سالاری است. این به معنای این نیست که سر این تئوری را قیچی بکنیم، کما اینکه بعضی ها دمش را قیچی می کنند؛ دینی‌اش می رود مردم‌سالاری می ماند! سرش را قیچی بکنید مردم سالاری مورد پیشنهاد حضرت امام باقی نمی ماند. این ها دیگر بحث های جدی ای دارد.
ولایت تقریر تاریخی پر و پیمانی دارد، می دانید دیگر، در فرهنگ ما خیلی به این رسیدگی شده است. این چیزی که ذیل ربوبیت، به عنوان ولایت تعریف شده است، اگر این را در یک افق گسترده حیات بشری [ببینیم] چون متوجه بشر و غیر بشر است در حیات بشری معنایی دارد، در افق گسترده حیات بشری بیاورد به بحث های حضرت امام نزدیک می شود، که انعکاسی در فقه دارد و می شود ولایت فقیه. ولایت فقیهِ حضرت امام روح دارد، مثل این ولایت فقیه‌هایی نیست که از این طرف می شود یک چرخش را باز بکنی ببری، آن طرف یک لامپش را برداری. ولایت فقیهِ حضرت امام یک روح دارد و آن روح از تمام پاره های آن دفاع می کند.
حضرت امام می گفت ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است. یک جمله ای بعدش دارد که این کمتر گفته می شود؛ «و این ها نمی خواهند که ولایت رسول الله حاکم بشود» امام اینطوری نگاه می کرد؛ که ما ولایت رسول الله را داریم حاکم می کنیم. این حس حضرت امام است؛ کار ایشان خیلی باطن دارد.
ولایت ضروری فطری شکوفایی و مردم سالاری است.
تشتت، دوری از آرمان و ارزش، افت عزم و … به خاطر نارسایی در ولایت است. اگر آن منطق بیاید، بعد شما در تحلیل مسائل جامعه تان، یک جور دیگری عمل می کنید. این را هم باز عرض می کنم، به خاطر اینکه سفت معتقد هستم سیاست بچه حزب اللهی ها سیاست لیبرالی شده است؛ حتی آنهایی که خیلی ادعایشان می شود. مباحثه کردیم با آن ها و می دانیم. طعم یک سیاست لیبرال پیدا کرده است.
#استاد_فلاح
#مردمسالاری_دینی
#نظام_ولایی

#اقول:

ولی فقیه، سالار یک کاروان انسانی است که بر مبنای #مردمسالاری_دینی اداره می شود. وظیفه او شکوفایی استعدادهای انسانی و اثاره دفائن عقول می باشد. وظیفه او حفظ جهت کلی و ارزشهای اصیل این کاروان می باشد. اما ولایت فقیه فقط ولی فقیه نیست بلکه یک #پیوستار_انسانی است که بایستی همه عرصه های انقلاب را در نوردد. این کاروان انسانی منازل سلوک الی الله را برای تحقق هر چه بیشتر حاکمیت الله بر روی زمین در می نوردد هر چند افت و خیزهایی در این میانه دارد اما آنچه که ضرورت دارد آنست که عده ای آنچنان شرح صدری کسب کنند که بتوانند تمام دغدغه های سعادت حیات بشری را یکجا در سینه خود جا بدهند.

در انتها به بیانی از رهبری در باب تعریف و نقش و جایگاه رهبری اشاره میکنم:

💠رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرائی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرائی است؛ نه، مدیریت اجرائی، مشخص است. مدیریت اجرائی در بخش قوه‌ی مجریه ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولین معینی دارد؛ در قوه‌ی قضائیه هم – که آن هم مدیریت اجرائی است – همین طور، هر کدام مسئولیتهائی دارند؛ قوه‌ی مقننه هم که معلوم است.
رهبری، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند. در واقع رهبری، یک #مدیریت_کلان_ارزشی است.💠۱۳۹۰/۰۷/۲۴

مانه کنونی ما زمانه ایست که با #خرد_ناب و #عقل_صُراح فاصله بسیار زیادی دارد. غالبا این عقلانیت نیست که ذهنها و دلها را می رباید بلکه امواج رسانه ای سوار بر توهمات و خطوات شیطانی جبهه حق را در مضیقه قرار میدهند.
تنها و تنها تنفس در سپهر و افق عقلانیت است که مرتبه وجودی ما را از سنخ دین می سازد، چرا که دین پایه اصلی اش معرفت و شناخت است.
اگر ما در مسیر اثاره و شورانیدن عقول گام برداشتیم در مسیر انبیاء هستیم و الا بایستی فکری به حال خود کنیم.
انقلاب در عالیترین مرتبه عقلانیت و خردمندی قرار دارد چرا که موسس آن از #جوهره_خردمندی برخوردار بود فلذا انقلابیگری یعنی در عالیترین مرتبه عقلانیت و خردمندی رفتار کردن.
لقب کوثر روح اللهی به امام خمینی ره از آن روست که او مصداق واقعی آن متقینی است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در باب ایشان فرمود:
هجم بهم العلم…!(2)
یا بهتر است بگوییم
هجم بالخمینی العلم…!
انقلاب اسلامی از بالاترین و راقی ترین تفکر و خرد شیعی برخوردار بوده است و ادامه این نهضت جز با بهره مندی از این خرد ناب میسر نیست.
اساسا در افق خردمندی است که معیّت با ولی میسر می شود چرا که معیت متوقف بر محبت و محبت متوقف بر معرفت است.
اگر امروز از این می نالیم که رهبری تنهاست و یا او مظلوم مقتدر است اولا این نقصان جهل ماست که سبب مظلومیت او شده است. این ما هستیم که ندانستن ها را با بهانه های واهی و توجیهاتی عجیب به تحویل بردیم و از خود سلب مسئولیت کردیم. فقدان خردمندی است که عمل ما را آنگونه که مورد نیاز نهضت است قرار نداده و اکنون امت حزب الله در انفعالی تاریخی به سر می برد. سرّ انفعال تاریخی امت حزب الله ریشه ای تکوینی دارد:
#انقلاب جز #بندگی_گسترده_الهی چیز دیگری نیست.
#بندگی و #عبودیت نیز جوهره ای جز ربوبیّت ندارد(3).
ربوبیّت حضرت حق نیز با حکمت و خردمندی است.
فقدان حکمت و خردمندی یعنی حرکت در مسیری غیر از مسیر بندگی و عبودیت و حرکت در مسیری غیر از عبودیّت یعنی خروج از #صراط_مستقیم_انقلاب
.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها