تفاوت عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_52 (بخش 1)
#جلسه_152
💠 تفاوت عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی
🌐 به مناسبت بحث در مورد تفاوت عقلانیت قرآنی وفلسفی که امروز جناب #استاد_فلاح در کلاس مطرح فرمودند بحث ایشان را که درکلاس های فلسفه از ایشان استفاده کردیم، را در این یادداشت تقریر می کنم.
🔅 ابتدا یک بحثی از #شهید_مطهری در این زمینه تقدیم می شود و در پست بعد تقریر بیانات استاد فلاح
🔹 شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه ذیل عنوان ارزش تعقلات فلسفى در مسائل ماوراء طبيعى می گوید:
🏷 «در نهج البلاغه مسائل الهى به دو گونه مطرح شده است. در يك گونه آن، جهان محسوس با نظاماتى كه در آن به كار رفته به عنوان «آيينهاى» كه آگاهى و كمال پديدآورنده خود را ارائه مىدهد مورد تأمل و جستجو قرار گرفته است. و در گونه ديگر، انديشههاى تعقلى محض و محاسبات فلسفى خالص وارد عمل گرديده است. بيشترين بحثهاى الهى نهج البلاغه را تفكرات عقلى محض و محاسبات فلسفى خالص تشكيل مىدهد. درباره شئون و صفات كماليه و جلاليه ذات حق تنها از شيوه دوم استفاده شده است.
چنانكه مىدانيم در ارزش اين گونه بحثها و در به كار بردن اين شيوه تفكر شك و ترديدهايى هست. همواره افرادى بوده و هستند كه اين گونه بحثها را از نظر عقلى و يا شرعى و يا هر دو ناروا مىدانند. در عصر ما گروهى ادعا مىكنند كه روح اسلام با اينچنين تجزيه و تحليلها ناسازگار است و مسلمين تحت تأثير فلسفه يونان نه به هدايت و الهام قرآن وارد اين گونه مباحث شدند، و اگر دقيقاً تعليمات قرآن را مد نظر قرار مىدادند خود را گرفتار اين مباحث پرپيچ و تاب نمىكردند. اين افراد به همين جهت در اصالت انتساب اين قسمت از مباحث نهج البلاغه به على عليه السلام تشكيك مىكنند.
در قرن دوم و سوم هجرى گروهى از نظر شرعى با اين گونه بحثها مخالفت كردند.
اين گروه مدعى بودند كه بر مسلمانان فرض است كه به آنچه از ظواهر الفاظ- در همان حدى كه عامه مردم فهم مىكنند- فهميده مىشود متعبد باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرايى بدعت است. احياناً اگر فى المثل كسى درباره آيه قرآن:
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» پرسش مىكرد، اخم مىكردند و ناراحت مىشدند و طرح چنين سؤالى را ناروا مىدانستند و مىگفتند: «الكيفية مجهولة و السؤال بدعة» يعنى حقيقت مطلب بر ما مجهول است و پرسش ممنوع !.
در قرن سوم، اين گروه (كه بعدها «اشاعره» ناميده شدند) بر معتزله كه اين گونه تعقلات را جايز مىشمردند، پيروز شدند و اين پيروزى ضربه بزرگى بر حيات عقلى اسلام وارد آورد. اخباريين خود ما در قرنهاى دهم تا چهاردهم و مخصوصاً در قرنهاى دهم و يازدهم دنباله رو افكار اشاعره بودند. اين از جنبه شرعى.
اما از جنبه عقلى. در اروپا به دنبال پيروزى روش حسى و تجربى بر روش قياسى در طبيعيات، اين فكر پيدا شد كه روش تعقلى نه تنها در طبيعيات بلكه در هيچ جا اعتبار ندارد و تنها فلسفه قابل اعتماد فلسفه حسى است. نتيجه طبيعى اين نظر اين بود كه مسائل الهى مشكوك و غير قابل اعتماد اعلام شود، زيرا از قلمرو مشاهدات حسى و تجربى بيرون است.
سابقه موج اشعريگرى در دنياى اسلام از يك طرف، موفقيتهاى پياپى و حيرتانگيز روش حسى و تجربى در طبيعيات از طرف ديگر، گروهى از نويسندگان مسلمان غير شيعى را سخت به هيجان آورد و سبب پديد آمدن يك نظر تلفيقى شد كه هم از جنبه شرعى و هم از جنبه عقلى، به كار بردن روش تعقلى را در الهيات مردود اعلام كردند.»
📚 مجموعه آثار شهيد مطهري (سيرى در نهج البلاغه)، ج16، ص: 386
💠 تفاوت عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی
📝 بین عقلانیت فلسفی و عقلانیت قرآنی تفاوت هایی هست که مهم ترین آن ها به شکل ذیل است:
1️⃣ زبان
🔺عقلانیت فلسفی منظور عقلانیت آکادمیک فلسفی و عقلانیت کلاسیک فلسفی است؛ که وقتی شما به آن نگاه می کنید می بینید زبان خاصی برای خودش پدید آورده است، نگاه که می کنید می بینید که این زبان با زبان قرآن متفاوت است؛ متهافت نیست ولی متفاوت است.
🔺الان من این را پذیرفتم که فلسفه واقعا به فهم دین کمک می کند؛ ولی عقلانیت فلسفی زبان خاص خودش را دارد و قرآن زبان خاص خودش را؛ و زبان بیانگر نوعی خاص از تفکر است. قرآن یک عقلانیت متمایزی را باعث می شود.
2️⃣ مخاطب
🔺مخاطب فلسفه عقل بشر است و مخاطب قرآن فطرت و دل است.
❇️ذلِكَ اَلْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ ﴿البقرة، 2﴾
🔺قرآن تقوا می خواهد. می گوید من هدایت می کنم ولی متقی را.
🔺عقل واسطه ای است برای اینکه قرآن در مملکت وجود من حرکت بکند و دستش به دل برسد.
3️⃣ روش
🔺روش فلسفه برهانی است ولی روش قرآن فطری و ذوقی است، در عین اینکه از عقل به عنوان عاملی برای دریافت مفاهیم و مقدمه ای برای کار خود استفاده می کند.
4️⃣ نقطه تأکید
🔺تأکید فلسفه بر تفکر است و تأکید قرآن بر طهارت.
❇️ لا يَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ ﴿الواقعة، 79﴾
5️⃣ خروجی
🔺محصول فلسفه بینش و فهم است، ولی محصول قرآن نوعی تحول و تغییر و حرکت درونی است.
❇️ لقاحُ الإيمانِ تِلاوَةُ القرآنِ / غرر الحكم : 7633
6️⃣ تعلیمی یا تربیتی بودن
🔺کتب فلسفی کتب تعلیم هستند ولی قرآن کتاب تربیت است.
❇️و نُنَزِّلُ مِنَ اَلْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ…﴿الإسراء، 82﴾
7️⃣ اتصال به ذهن یا باطن عالم
🔺کتب فلسفی به ذهن متصل است ولی قرآن ریشه در باطن این عالم دارد.
❇️و إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿الحجر، 21﴾