تفاوت «مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه» با «ثمره گرایی و تعبد گرایی»

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_92 [بخش اول]
#جلسه_188

💠 تفاوت «مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه» با «ثمره گرایی و تعبد گرایی»

☑️ #معرف_یادداشت: ذیل بحث #کارآمدی_توحید و مطرح شدن کارآمدی به عنوان یک #قرینه برای سنجش ادعای توحید وارد بحث ثمره گرایی و تکلیف گرایی شدیم که یک دوگانه مشهور به نام نتیجه گرایی و تکلیف گرایی در کلاس زنده شده و بحث خوبی در کلاس اطراف این موضوع درگرفت. بحثی که در کلاس مطرح شد ملقمه ای بود از عدم تفکیک دو بحث که در این سلسله یادداشت بین این دو نوع نگاه به نتیجه گرایی تمایز قائل می شویم و تفاوت آن ها را بیان خواهیم کرد.

1️⃣ همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه.

2️⃣ «لا تعبدگرایی و لا ثمره گرایی بل امر بین الامرین» [بخش اول]

🔺 در بخش قبل یادداشت به بحث «ما مأمور به وظیه ایم نه نتیجه» پرداخته شد و گفته شد که این بحث با بحث تعبدگرایی و ثمره گرایی متفاوت است، در این یادداشت می خواهیم نشان دهیم که بحث دوم یک بحث جدایی از بحث اول است و اتفاقا اینجا شیعه اصلا این دو گانه را به رسمیت نمی شناسد.
🔺 روشن است که هم بحث تعبد و هم بحث ثمره داری و کارآمدی هر دو جزو بحث های مهم اندیشه اسلامی است و هر دو در جای خود صحیح است؛ اما چیزی که صحیح نیست این است که یک پسوند «گرایی» پشت هر کدام بیاید که معنای آن این است که دیگری را دارد نفی می کند.
🔺 وقتی شما می گویید #تعبدگرایی معنایش این است که من عبد و بنده خدا هستم، خدایی با این عظمت و بزرگی و من با این کوچکی و ریزی؛ معلوم است که هر چه او بگوید می گویم چشم؛ این چشم را هم طوری معنا می کنند که عقل که وجه ممیزه انسان از مخلوقات دیگر است عملا نفی می شود. ابتدا اسمش تعبد به خداست، ولی وقتی که در بسیاری از امور خدا رسیدن به اینکه او از ما چه می خواهد را به استنباط و فهم ما از دین احاله کرده است، چون به ما عقل داده است؛ آرام آرام معنای تعبد به خدا تبدیل می شود به تعبد به این فهم من از دین؛ وقتی که تعبد را قبل از این به صورتی پر رنگ کرده ایم که عقلانیت رنگ باخته است، عملا فهم دینی که می خواهیم به آن متعبد کنیم فهم ضعیفی خواهد بود، آن تحجر و دگم اندیشی ما در تعبد ما را می کشاند به تعبد به همین فهم ضعیف و دگم اندیشانه ای که خودمان از دین پیدا کرده ایم و در واقع می شویم بنده خریت و نفهمی خودمان نه بنده خدا! لذا این یک شق از قضیه است که اگر #گرایی به ته آن اضافه شود چنین ثمرات #اشعری_مأبانه_ای به بار خواهد آورد. به جایی می رسد که شعار این طیف شعر معروف #‌هرچه‌آن‌خسروکندشیرین‌بود می شود.

🔺 از طرفی وقتی شما می گویید #ثمره_گرایی معنایش این است که من دنبال ثمره و نتیجه هستم، ثمره و نتیجه هم آن چیزی است که عقل کوتوله ی من می گوید و می فهمد؛ این ثمره را اینقدر پر رنگ می کنیم که انگار که خدا یک عقل به ما داده و گفته برو من را دیگر با تو کاری نیست! طوری این ثمره گرایی را پر رنگ می کنیم که متون صریح و خواسته های واضح خداوند را نیز با این فهم کوتوله ای خودمان معنا می کنیم و از آن اراده حقیقی و خواست الهی که بنا بود در زندگی ما جاری شود خود و دیگران را محروم می کنیم. اینجا هم اضافه شدن #گرایی به به ثمره، چنین ثمرات #معتزلی_مأبانه_ای به بار می آورد که گویا خدا یک #خدای‌ساعت‌ساز بوده است که این جهان را ساخته و آن را به ما واگذار کرده و خودش رفته دنبال کارش.

 

2️⃣ «لا تعبدگرایی و لا ثمره گرایی بل امر بین الامرین» [بخش دوم]
🔺 اما عقل عزیز و محتشم شیعی که به راهنمایی اهل بیت همیشه از این افراط و تفریط ها به دور مانده است؛ همانطور که در برابر #جبرواختیار که این دو گرایش کلامی منحرف قائل به دو طرفش شدند، بحث نفی هر دو را مطرح می کند و گزینه #امربین‌الامرین را به میان می آورد؛ در تمام #دوگانه‌های‌دروغین دیگر نیز همین را خواهد گفت؛ در اینجا نیز باید گفت که هم تعبد در اسلام داریم و هم ثمره؛ این گرایی که شما ته آن ها اضافه می کنید و هر کدام دیگری را نفی می کنید غلط است.
🔺 تمام هویت ما بندگی حضرت حق است، ما عین بندگی و ربط به او هستیم؛ اما همین اوست که به ما عقل داده است که هم برای فهم اینکه او از ما چه می خواهد و هم برای فهم اینکه این فهم را چطور جاری بکنیم باید از این نعمت خداداده بهره ببریم؛ لذا شیعه بندگی را در اوج آن قبول دارد و در اوج صفاتی که می خواهد برای نبی اکرم به کار ببرد او را #عبده می نامد؛ منتها این عبودیت برای رسیدن به یک غایتی است که آن #سعادت و #قرب‌الهی است؛ در این مسیر با عقلانیتی که به دین منور شده است، نه یک عقلانیت نوک دماغ بین، شروع می کند هم در مسیر فهم از دین و هم در مسیر جاری کردن دین طوری عمل می کند که غایاتی که دین برای این مسیر بندگی ترسیم نموده است حاصل شود. لذا ثمره و نتیجه در وظیفه ای که او برای خود ترسیم می کند تزریق شده است، ثمره در رگ و پی کار او دویده است؛ منتها باز او بعد از انجام وظیفه نیز کافر نمی شود؛ باز هم دست حضرت حق و حضور حضرت حق را بعد از انجام وظیفه هم می بیند که ثمره متوقع که حتی من تلاش کردم از متن دینی بفهمم که این کارم برای این ثمره است اگر حاصل نشد، یعنی مصلحت بالاتری در کار وجود دارد که من ندیده ام؛ دوباره می نگرم که در این وضعیت جدید وظیفه من چیست، چون من دست از آن غایات به هیچ وجه بر نخواهم داشت و آن غایات هم تعطیل بردار نیست، الان بعد از آن فهمی که داشتم و عملی که کردم شرایط جدیدی ایجاد شده است؛ هم بر می گردم با دقت زیاد بازنگری می کنم که نکند آن فهمی که داشتم نقصی داشته است؛ و هم تلاش می کنم بفهمم که در این شرایط جدید باز وظیفه من برای تحقق آن غایات و ثمرات چیست.
.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها