#مسئله_عمری آیت الله مصباح (ره)
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_116 (بخش اول)
#جلسه_203
💠 #مسئله_عمری آیت الله مصباح (ره)
🔺قیام حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در شرایطی شروع شود که وضعیت حوزه های علمیه به بیانی که خود ایشان در #منشور_روحانیت دارند طوری بود که اگر به همان شکل ادامه می یافت «وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد» [صحيفه امام، ج21، ص: 279]
🔺 حوزه بعد از #شکست_مشروطه چنان در لاک خود فرو رفت که مستکبرین عالم از این برهه آنچنان استفادهای کردند که قرنها زمان لازم داشت تا در وضعیت عادی بتوانند این بلاها را سر ملت شریف ایران بیاورند. روحانیت بعد از یک ورود با تمام قوا و قدرت و یک شکست سنگین و افتضاح چنان پژمرده و مچاله شده بود که دست نشاندههای انگلیس یعنی روشنفکران خود فروخته و غربزده با دکوری و مجسمه ای به اسم رضاخان همه سرمایهای که روحانیت در طول قرنها جمع کرده بود را به سرعتی که آتش در گندمزار خشک بیفتد یک به یک داشت می سوزاند و جلو می رفت. «كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»
🔺 مدرنیته مغرورانه و مقتدرانه تمام قلههای جهان را یک به یک در حال فتح کردن بود، و آمریکا به عنوان شیطان بزرگ چنان داشت هیمنه پیدا میکرد که هیچ قدرتی در جهان یارای مقاومت در برابرش را نداشت؛ شوروی به عنوان قطب دیگری از جهان کفر و الحاد نیز در اوج قدرت بود و جهان بین این دو قطبی غرب و شرق تقسیم شده بود و همه همچون بره هایی رام در طویله گرگان بودند که فقط انتظار خورده شدن را می کشیدند؛ آرام آرام کار به جایی رسید که کسی حتی تصور این را نمیکرد که بشود در مقابل این دیو هزار سر ایستاد، چه رسد به اینکه نقطهی مهم و استراتژیکی مثل ایران را را جلوی چشم همه جهانیان و در روز روشن از زیر چنگالهای او بیرون کشید و تبدیل به قدرتی شود که در مقابل این دو قطب ددمنش قطب سومی درست کرد.
🔺 انقلاب خمینی در این ظلماتی که « ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» [سوره مبارکه نور آیه 40] بود، و در این وضعیت #تحجر و گوشهنشینی که نهاد دین و علمای دین دچار شده بودند؛ همچون نوری که پرده ظلمت را پاره کرد ظهور کرد؛ بسیار منظم و حساب شده و دقیق گامهای خود را برداشت و با کمترین حرکتِ اضافی و با کمترین هزینهای که بشود برای چنین کار بزرگی متصور شد؛ به پیروزی رسید.
🔺 چنین حرکت منضبط و مقتدری بدون داشتن #پشتوانههای_تئوریک امکان تحقق نداشت؛ اساساً وقتی یک حرکت در اندازههای یک انقلاب بخواهد مطرح بشود، بدون اینکه پشتوانههای نظری مستحکمی نداشته باشد امکان تحقق ندارد؛ حرکتهای سطحی اجتماعی و به صحنه زدنهای کور قابلیت دوام ندارد، مخصوصاً در مقابل دشمنی به نام #تمدن_غرب که سر تا پای خود را با پشتوانههای تئوریک مسلح کرده است؛
🔺 در شرایطی که نه تنها دانشهای دینی، بلکه علمای دین نیز آمادگی پشتیبانی از چنین طوفانی را نداشتند، امام خمینی با تکیه بر سرمایهای که آن را هم از #تراث_ارزشمند_شیعی و هم تجربههای گذشته ملت ایران و سرمایههایی که حاصل زحمت چند قرن علمای روشن ضمیر شیعه در این مرز و بوم بوده است، و هم تجربه شکست اخیری که در مشروطه متحمل شده بودیم؛ حاصل آورده بود و آن را می توان #اندیشهی_امام_خمینی یا #مکتب_امام_خمینی نام نهاد؛ حرکت اصلاحی خود را شروع کرد، آن میزان از #پشتوانهی_تئوریک گرچه برای رقم زدن یک انقلاب به آن بزرگی سرمایه بزرگی محسوب می شد و همانطور که اصل محقق شدن انقلاب در آن شرایط یک معجزه بود، خود آن اندیشه نیز یک معجزه محسوب می شد؛ اما بی شک با توجه به نیازهای نو به نوی یک انقلاب در وسط جامعه گرگ جهانی، که همانند نگه داشتن زغال برافروخته در کف دست بود؛ نیازمند پشتیبانی تئوریک نو به نو بوده است.
🔺 امام بعد از خیز اولیهی انقلاب در سال 42 و برخورد سنگینی و خشنی که با آن خیز اولیه شده بود، به این نتیجه رسید که باید مبتنی بر این اندیشه اصلاحی حاصل آمده که خود آن اندیشه هم هنوز در مرحله اجمال خود به سر می برد؛ یک نسلی تربیت شوند که بتوانند منبع جوشان پشتیبانی کننده از این حرکتی باشند که بنا و پی اعتقادی داشت و طبعاً پشتیبانی نظری خورش خیلی بالا بود. بعلاوه در مرحله آماده سازی چنین نیروهایی و همچنین بستر عملیاتی رقم زدن حرکت که در اختیار بود، خود این اندیشه نیز مرحله خروج از اجمال به تفصیل را طی کند.
🔺 این انقلاب با انضباط عجیبی که ناشی از قوت آن اندیشه و پشتوانه قوی تئوریک بود، به پیروزی رسید و همان اول معلوم بود که علاوه بر خود حضرت امام چه کسانی در افق این پشتیبانی تئوریک هستند؛ امثال حضرت آیات بهشتی و مطهری و خامنهای و … در این افق بودند؛ یک اتفاق وحشتناک برای یک انقلاب نوپا این بود که نیروهای اصلی که انقلاب میتواند با تکیه بر آنها زایایی و پویایی خود را حفظ کند، از آن گرفته شوند. ترور شهید بهشتی و شهید مطهری واقعاً ضایعه بسیار بزرگی برای انقلاب محسوب میشد؛ برای ترور آیتالله خامنهای هم اقدام کردند که ناموفق بود (واقعا بعید است که عقل کوچکی مثل گروه فرقان این همه میفهمیده که اینطور دقیق مهرههای اصلی را بزند، و احتمالاً فراتر از این ظواهر پشت این قضیه باشد.)
🔺 گرفتن نیروهای اصلی که بناست نقطه اصلی پشتیبانی از انقلاب که همان #پشتیبانی_تئوریک است را بر عهده، لطمه بزرگی به انقلاب محسوب می شد؛ انقلابی که اصل آن یک #سخن_نو بود، وقتی که چشمههای تولید سخن نو به نوی آن در همان قدم اول گرفته شوند، گرفتار یک دستانداز جدی شده است؛ خود حضرت امام و رهبری بعد از ایشان نیز که درگیر رهبری و مسائل جاری مربوط به آن شدند، هر چند که بخش مهمی از این پشتوانه تئوریک را هم در زمان حضرت امام خود ایشان و هم در زمان رهبری آیت الله خامنهای خود رهبری انجام دادهاند.
«یک نهضت بزرگ اگر بخواهد در میان مردم پا بگیرد، جا پیدا کند، با قبول نخبگان و زبدگان جامعه مواجه شود، باید حرف و سخن نو به صحنه بیاورد و داشته باشد. با شعار، مردم را چهار صباح میشود در صحنه نگهداشت؛ اما مبارزۀ بنیانی را با صِرف شعارهای سطحی و پوک _که در دهان بعضیها میبینید_ نمیتوان راه انداخت؛ بلکه برای آن مبارزه و در صحنه نگهداشتن مردم، فکر لازم است؛ برای پشتوانۀ حرکت عظیم مردمی، یک سد و تکیهگاه مستحکم فکری لازم است.»
«در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برونزایی اندیشههاى نو ـ که بعد از اومانیسم و مکتبهایی که متکى به اومانیسم هستند و فلسفههاى زائیده و منشأ گرفتۀ از اومانیسم غربى، دیگر غرب زایش فکرى نداشته و ایدۀ نو براى بشر و حیات انسان ارائه نداده ـ جمهورى اسلامى داراى زایش فکرى است.
ما براى مسائل روحى انسان، براى مسائل اجتماعى انسان، براى مسائل حکومتى انسان، حرفهای تازهاى داریم. حرف تازه معنایش این نیست که اگر گفته شد، همۀ دنیا آن را قبول خواهند کرد؛ معنایش این است که یک جریان جدیدى را در دریاچۀ عظیم فکر بشرى به وجود مىآورد؛ موجآفرینى میکند.»
🔺 با توجه به مقدماتی که گفته شد به نظر می رسد که قطعاً یکی از کلانترین مسائل و ضروریترین رسالتهایی که در دوران انقلاب اسلامی ممکن است متوجه شخص یا جمع شود همین مسئله است؛ در مورد حوزه علمیه باید گفت که رسالت اصلی و مهمترین و فوریترین مسئلهای که باید تمام سرمایههای خود را طوری جهت میداد تا میتوانست جلوی این ظلم بزرگ را بگیرد و پشتیبانی تئوریک این انقلاب مظلوم را بر عهده بگیرد؛ همین مسئله بوده است؛ زیرا اگر علما وارثین انبیاء هستند باید علاوه بر فهم و تبیین و تبلیغ دین، باید اجرای دین و به دست دیدن افتادن تمام حیات فردی و اجتماعی انسان را رقم بزنند؛ لذاست که حضرت آیتالله خامنهای به صورت هوشمندانه هدفی به نام #تمدن_نوین_اسلامی را به عنوان هدف غایی انقلاب اسلامی ترسیم کردهاند؛
«دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.»
«یک عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهتگیری مشخّصی داشته باشد؛ یک جهتگیری منطقی و قابل قبول، که در حرکت عمومی ملّت ایران که ما داریم پیشنهاد میکنیم و مطرح میکنیم، این جهتگیری، جهتگیری به سمت جامعهی اسلامی یا تمدّن اسلامی است؛ یعنی میخواهیم برویم به سمت تشکیل یک جامعهی اسلامی؛ و حرکت عمومی، ما را باید به اینجا و در نهایت به یک تمدّن پیشرفتهی اسلامی برساند.»
🔺 دیدن این خلأ بزرگ و کمر همت بستن برای برطرف کردن این خلأ توسط هر چشمی نمی توانست اتفاق بیفتد و اگر چشمی قابلیت دیدن این خلأ را پیدا می کرد، ممکن بود عزمی متناسب برای کمر همت بستن برای پاسخ به این مسئله، نداشته باشد.
🔺 به نظر اگر بخواهیم تمام کنشهای حضرت #آیت_الله_مصباح_یزدی را بخواهیم و همه را در یک کلان طرح معنا بکنیم، باید بگوییم که ایشان این خلأ بزرگ را که #پشتیبانی_تئوریک از انقلاب اسلامی بوده است، هم چشم دیدنش را پیدا کردند و هم عزم دنبال کردن و ایستادن پای این کار را داشتند و تمام زندگی و ظرفیت خود را پای رقم زدن چنین چیزی آوردهاند.
🔺 اگر ایشان وارد مباحثات اندیشهای با روشنفکران در اوایل انقلاب میشوند، اگر به شدت درگیر بحث انقلاب فرهنگی میشوند، اگر وارد شکستن فضای متحجرانه حوزههای علمیه شدند، حوزهای که با وجود اینکه فرزند رشیدی مثل انقلاب اسلامی را زاییده است، باز به خودش جرئت نمیدهد متولی پشتیبانی از این فرزند خود را بر عهده بگیرد؛ اگر در همین حوزه مرکزی را تأسیس میکنند با مأموریت تولید علوم انسانی اسلامی، اگر طرحهای مثل طرح ولایت را برای تربیت نیروهای متخصص و متعهد برای نظام اسلامی را تأسیس میکنند، اگر وارد کنشهای سیاسی و اصلاحگری های اجتماعی می شوند؛ همه و همه را باید در این بستر و آب و هوا معنا کرد که ایشان این مأموریت که انقلاب عزیز و مظلوم انقلابی ما چون اساساً یک سخن نو بود، نیازمند به پشتیبانی تئوریک نو به نو است و این پشتیبانی را جایی جز حوزه علمیه نمیتواند بر عهده بگیرد؛ را هم دیدند و رصد کردند و هم عزم رقم خوردن آن را بر عهده گرفتند و هم تمام لوازمی که چنین مأموریتی لازم دارد را دیدند و سعی در فراهم آوردن آن کردند.