علوم انساني غربی علم يا جهل؟

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#درگيري_شعار_توحيد_با_استكبار
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_141
#جلسه_227

💠 علوم انساني غربی علم يا جهل؟

☑️ #معرف_يادداشت: ذيل آيه شريفه وَ إِذٰا تُتْليٰ عَلَيهِ آيٰاتُنٰا وَلّٰي مُسْتَكبِراً كأَنْ لَمْ يسْمَعْهٰا كأَنَّ فِي أُذُنَيهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذٰابٍ أَلِيمٍ ﴿لقمان‏،7﴾ علوم انساني غربي به عنوان يكي از مصاديق كأَنَّ فِي أُذُنَيهِ وَقْراً معرفي شد، و علوم انساني را علومي كه اسمش علم است ولي جاهل پرور است معرفي شد، در اين يادداشت كمي اين سخن را بسط مي دهيم.

🔺 در فرهنگ ديني ما واژه #عالم_جاهل وجود دارد و روايت دسته اي عالمان را جاهل ناميده اند، مثلا در حكمت 107 نهج البلاغه مي خوانيم؛ وَ قَالَ (عليه السلام): رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ يَنْفَعْهُ] لَا يَنْفَعُهُ. حكمت 107 نهج البلاغه
اما اين دست سخنان در فضاي اسلامي بيشتر به اين معنا است كه كسي واقعا علمي دارد و علم او هم علم است، ولي چون بر مبناي آن علم خود رفتار نمي كند، علم او به او نفعي نمي رساند؛ و چه بسا همان علم او حجابي شود براي هدايتش.
🔺 اما آيا علوم انساني غربي نيز مصداق چنين سخناني است كه واقعا علم است ولي چون يا بر اساسش رفتار نمي شود و يا علمي است كه حجاب پذيرش حق شده، داريم مي گوييم كه مصداق كأَنَّ فِي أُذُنَيهِ وَقْراً قرار گرفته است؟ يا به اين صورت است كه اساساً علوم انساني غربي علم نيست؟
🔺 حقيقت اين است كه براي سنجش اين سخن بايد اهميت #پارادايم و نقش آن در علم را بررسي كنيم، زيرا چه بسا كه در گزاره هاي خُرد يك دانش كه بياييم، آن گزاره ها درست باشد، اما مجموع هويت آن علم و سمت و سو هاي آن و مباني معرفت شناسانه و روش شناسانه اي كه پشت توليد اين علم قرار گرفته است، همچنين مباني انسان شناسانه و هستي شناسانه و خداشناسانه اي كه پشت آن علم قرار گرفته است (مجموع چيزهايي كه يك پارادايم را مي سازد)؛ كل آن علم را به شكلي كند كه اگر يك فضايي كه نافي اين پارادايم است، و پارادايمي مقابل اين پارادايم را برگزيده است، بالكل مصداق جهالت بداند، آن هم جهالتي عميق و تو در تو.
🔺 واقع هم اين است كه اگر با يك #پارادايم اسلامي بخواهيم به قضاوت در مورد علم و جهل بنشينيم، تمام سخناني كه بر اساس مباني هستي شناسانه و انسان شناسانه و خداشناسانه و معرفت شناسانه و روش شناسانه غربي توليد شده است، چون اساساً از يك فضاي انسان محوري به معناي محوريت نفس اماره انسان، و نفي خدا و بلكه دشمني با خدا، و شكاكيت در معرفت شناسي و روش هاي صرافاً تجربي و يا عقل ابزاري؛ حاصل شده است، تبديل به يك ظلمات تو در تويي شده است، كه حتي واژه جهل هم براي توصيف اين علوم قاصر است؛
🔺 بهترين توصيف براي اين علوم انساني غربي همان واژه اي است كه رهبري به كار برده اند و اين علوم را #علوم_ذاتاً_مسموم ناميده اند؛ جهل اگر جهلي ساده و بسيط باشد، گاهي ممكن است عامل نجات هم بشود، مثلا جايي كه روايات ما چنين فضايي را ترسيم مي كنند:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ أَهْوَي بِيَدِهِ إِلَي حَلْقِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ‏ تَوْبَةٌ وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ‏ تَوْبَةٌ. الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص: 440
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: يَا حَفْصُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ‏ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ‏ ذَنْبٌ‏ وَاحِدٌ. الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 47

سخن اين نيست كه خود جهل باعث نجات است، سخن اين است كه جهل هاي ساده و بسيط ممكن است زمينه اي شوند براي رجوع و برگشت، و يا بگوييم باعث بشود كه محاسبه انسان خفيف تر باشد؛ اما واقعاً اين علوم انساني ظلمتي درست كرده كه مصداق اين آيه شريفه است:
ظُلُمٰاتٌ بَعْضُهٰا فَوْقَ بَعْضٍ إِذٰا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرٰاهٰا وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اَللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰا لَهُ مِنْ نُورٍ ﴿النور، 40﴾
🔺 #جمعبندي:
لذا اگر با نظام ارزشي و نظام هستي شناسانه و خداشناسانه و انسان شناسانه و معرفت شناسانه اسلامي به صحنه علوم نگاه كنيم، كل پيكره علوم انساني غربي چيزي جز يك #جهل_پيچيده و يك #ظلمت_عميق نيست كه حقيقتاً مصداق جهل است و اطلاق واژه علم بر آن كلاهي است كه خود غرب بر سر ما گذاشته است.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها