گفتمان پيشرفت فصل اخير گفتمان انقلاب اسلامي / گفتمان مقاومت جنس گفتمان انقلاب اسلامي
#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#درگيري_شعار_توحيد_با_استكبار
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_146 (بخش اول)
#جلسه_228
☑️ گفتمان پيشرفت فصل اخير گفتمان انقلاب اسلامي / گفتمان مقاومت جنس گفتمان انقلاب اسلامي
☑️ #معرف_يادداشت: در دو جلسه اخير #حلقه_انديشه_كلامي گريزهايي توسط جناب #استاد_فلاح زده شد كه از آن بوي نقد به #گفتمان_مقاومت مي آمد؛ برداشت هاي متنوعي از اين بيانات شد، در اين يادداشت برداشتي كه نگارنده دارد، عرضه خواهد شد.
🔺 ادعا اين است كه گفتمان پيشرفت فصل اخير گفتمان انقلاب اسلامي است و گفتمان مقاومت جنس گفتمان انقلاب؛ و كسي كه دارد گفتمان مقاومت را نقد مي كند، سخن او به معناي نفي گفتمان مقاومت نيست، بلكه دارد مي گويد كه انقلاب يك فصل اخيري گرفته است و بايد كنش هاي انقلابيون متناسب با اين فصل اخير باشد، و فصول گذشته در #حركت_جوهري انقلاب تبديل به جنس شده اند، و اگر در آن ها بمانيم، به معناي محروم شدن از هويت جديدي است كه انقلاب پيدا كرده است يا بايد پيدا كند.
🔺 ادعا از يك اصطلاح پر معنا و بسيار راقي در #حكمت_متعاليه بهره برده است، كه بايد كمي در مورد آن توضيح داده شود؛ تا مراد روشن شود.
🔺 در حكمت متعاليه فصل اخير بسيار پر معنا ست؛ در حكمت هاي قبل از صدرا شيء خاصي كه با آن مواجه مي شديم يك جنس داشت و يك فصل؛ يا به عبارتي يك ماده داشت و يك صورت؛ كه از تركيب اين ماده و صورت به نحو انضامي (و حتي در تصوير برخي صدرائيون بعد به نحو اتحادي!) اين شيء تشكيل مي شد، نياز ماده و صورت به يكديگر يك نياز دو طرفه بود، ماده بدون صورت محقق شدني نبود، چون يك چيز مبهم بدون ريخت بود، كه براي تحصل و قوام خود نيازمند به صورت است و صورت هم بدون ماده پياده شدني نبود و يك چيز خوشگل بي فرد بود!
🔺 شيء يك سلسله اجناس و فصولي دارد كه در سلسله اجناس به اجناس عاليه و در سلسله فصول به فصل اخير منتهي مي شود؛ مثلا انسان در سلسله اجناس و فصول خود حيوان (حساس متحرك بالاراده) و قبل از آن نامي (گيام) و قبل از آن جسم (قابل امتداد در ابعاد سه گانه) و قبل از آن جوهر بوده است و جوهر يكي از اجناس عاليه است؛ و از طرفي فصل اخير او ناطقيت است. اين فضا يك تصوير و برش ماهوي از اشياء را تبيين مي كرد.
🔺 در حكمت متعاليه، با اثبات #اصالت_وجود و رسيدن صدرا به يك #نگاه_وجودي و با ابزارهاي ويژه اي مثل #حركت_جوهري، بعد از اينكه ثابت كرد در هر شيء وجود اوست كه تمام حقيقت آن شيء را تشكيل مي دهد و 100 درصد متن آن شيء را تشكيل مي دهد؛ و از طرفي وجود نيز امري بسيط است نه مركب؛ و با استفاده از تفاوتي كه بين فصل منطقي و فصل حقيقي كه توسط حكمايي مثل بوعلي نيز مطرح شده بود، كار را به اينجا رساند كه حقيقت يك شيء مركب از ماده و صورت نيست، بلكه اين صورت اخير شيء است كه تمام حقيقت شيء را تشكيل مي دهد، و ماده (يا جنس) اين شيء همان صورت قبلي شيء است كه شيء در حركت جوهري كمالي خود به صورت لُبس بعد از لُبس آن مسير را طي كرده تا به اين صورت اخير رسيده است. صورت اخير تمام كمالات صورت هاي قبلي را در خود دارد، منتها بساطت او به هم نمي خورد.
🔺 با اين ارتقاي صدرا، صورت اخير كه تمام حقيقت شيء را تشكيل مي داد، مي شد همان وجود خاص اين شيء كه او نيز تمام حقيقت شيء را تشكيل مي داد و صورت اخير ديگر ماهوي نبود بلكه وجودي بود؛ آن هم وجودي كه در يك حركت جوهريه از هيولاي اولي (يا صورت جسميه) شروع كرده و همينطور آمده تا مثلا به انسان رسيده است؛ انسان به عنوان وجودي كه داراي نفس ناطقه است، همه كمالات حيواني و گياهي و معدني را در خود دارا ست؛ منتها با رسيدن به نفس ناطقه يك حقيقت جديدي است فراتر از همه موجودات قبل از خود.
🔺 نحوه حضور حيوانيت (حساس متحرك بالاراده) و نباتيت (نامي) و جسميت (ذو ابعاد ثلاثه) و جوهريت در اين وجود جديد به اين صورت است كه او يك حقيقت بسيط است كه تمام كمالات ماقبل را دارد، نه اينكه تركيبي از كمالات قبل باشد، بلكه كمالات قبل در او به يك وحدتي رسيده اند. كمالات صورت هاي قبلي اين شيء كه در حركت جوهري خود داشته است، الان به صورت جنس در آمده و حضور جنسي در اين هويت جديد دارند.
🔷 حال كه الگوي مفهومي فصل اخير و اجناس و فصول قبل از آن در نگاه صدرايي روشن شد؛ مي گوييم كه اگر گفته مي شود ما نبايد در مرحله #گفتمان_مقاومت بمانيم و بايد جبهه انقلاب هر چه سريعتر خود را به افق #پيشرفت برساند و چهره جديد خود كه #گفتمان_پيشرفت هست را عرضه كند؛ به اين معنا نيست كه بايد گفتمان مقاومت را كنار بگذارد، بلكه به اين معناست كه انقلاب در حركت جوهريه اشتداديه خود فصل اخيري پيدا كرده است (يا بايد بكند) كه اين فصل اخير #گفتمان_پيشرفت است؛ اين فصل اخير تمام كمالات فصول قبلي را به نحو اتحادي در خود دارد، لذا بزرگ ترين مبارزه در امروز نيز #آباد_كردن_ايران و ساخت الگويي پيشرفته است؛ همان كه آقا از آن به شكل گيري #هويت_عظيم_جمعي_بين_المللي از آن ياد مي كنند و جايگاه امروزين انقلاب در جهان سياهي و تباهي را شكل دادن به اين هويت مي داند؛(24/07/1384) و در جاي ديگري هدف انقلاب را ساختن ايران و ايجاد الگويي از انقلاب مي دانند كه امت هاي ديگر رشك ببرند و به سمتش حركت كنند؛ (14/ 03/ 1374) و #جوهره_مكتب_امام را همين جمع بين دين و دنيا مي دانند كه علت خصومت كور ابرقدرت ها با انقلاب نيز همين است. (14/ 03/ 1384)
🔺 اگر هنگامي كه شيء فصل اخيري پيدا كرده است، اسرار بر ماندن بر فصل قبلي و محدود شدن در آن و چهره اي متناسب با آن فصل قبلي نشان دادن جدي باشد، مثل اين مي ماند كه شيء در حركت جوهري خود به سمت انسانيت در مرحله حساس متحرك بالاراده متوقف شود؛ اما چون فصل اخير تمام كمالات ماقبل را در خود دارد، همانطور كه در صورت اخير انساني تمام كمالات حيواني و نباتي و جسمي ما قبل ديده مي شد؛ در صورت اخير انقلاب كه پيشرفت است، تمام كمالات صور قبلي به شكل جنس تحقق دارند، و اينطور نيست كه لباس آن ها كنده شده و دور انداخته مي شوند، بلكه لباسي جديد روي آن لباس قبلي بر تن پوشيده شده است.
🔺 گفتمان پيشرفت فصل اخير گفتماني انقلاب اسلامي است، و اگر در مرحله انقلاب اسلامي فصل اخير انقلاب گفتمان مقاومت بود و با آن توانستيم علاوه بر انقلاب، نظام اسلامي را نيز تشكيل بدهيم، امروز براي ادامه مسير انقلاب كه از تكميل و ارتقاي گام نظام سازي تا رسيدن به دولت اسلامي و كشور اسلامي و تمدن اسلامي است؛ نيازمند حركت بر اساس اين فصل اخير هستيم، فصل اخيري كه همچنان انقلابيگري را در خود جاي مي دهد بلكه عين انقلابيگري است و بلكه انقلابيگري در امروز به داشتن اين فصل اخير است.