لا صحنه و لا كتابخانه، بل امر بين الامرين!
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_158
#جلسه_252
💠 لا صحنه و لا كتابخانه، بل امر بين الامرين!
🔷 #معرف_یادداشت: بعد از خواندن «كتاب روح توحيد نفي عبوديت غير خدا» سراغ بحث (مشخصات اسلام) از شهيد مطهري رفتيم كه بخشي از كتاب وحي و نبوت است؛ در ابتداي ورود به مشخصات اسلام توجهي در مقايسه اين دو كتاب صورت گرفت و همين عاملي شد براي مباحثات در مورد تفاوت شهيد مطهري با حضرت آقا؛ اين زمينه اي شد كه به متني از رهبري كه به بحث دو خط فعاليّت اسلامي در دوران مبارزه مي پردازند سر زده شود و تلفيق اين دو خط همان رهبري فرهنگي به عنوان تيپ تخصصي اي كه مؤسسه فتوت به طلاب خودش پيشنهاد مي كند، دانسته شد؛ در اين يادداشت به اين بحث پرداخته مي شود.
🔺 معمولاً در عويصه هاي فكري و فرهنگي و اجتماعي هر جا دوگانه اي شكل مي گيرد، ايستادن در يك طرف ساده ترين و دم دستي ترين انتخاب است. هميشه كساني توانستند اين عويصه ها را حل كنند كه چيزي به صحنه آوردند كه بتواند آن دوگانه را جمع كند، آن به شكلي كه فوق آن دوگانه و به صورت مهيمن بر آن صحنه باشد.
🔺 يك الگوي مفهومي كه در عويصه اي به نام جبر يا تفويض توسط ائمه خلق شده است، (امر بين الامرين) است؛ اين الگوي مفهومي مي تواند براي خروج از بن بست ها در دوگانه هايي كه هر طرف را بگيري و ديگري را نفي كني خطاست، الگويي نجات بخش است.
🔺 البته بايد فهمي از اين الگو داشت كه آن حالت هيمنه و فوقيت حفظ شود؛ (امر فوق الامرين) و الا گرفتار التقاط خواهيم شد و به فهمي خواهيم رسيد كه هم اين و هم آن؛ طوري كه برخي فهم هاي متكلمان شيعه هم (لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين) را طوري معنا مي كنند كه (هم جبر و هم تفويض) فهميده مي شود. لكن در گام هاي اوليه مخصوصاً در دوگانه هايي كه دو طرف غلط نيستند بلكه ناقصند همين فهم هم غنيمت است.
🔺 رهبري فرهنگي پيشنهادي است كه در دوگانه (زدن به صحنه يا كتابخانه) خلق مي شود؛ توضيح اينكه در فضاي حوزوي كساني كه اين كسوت را براي نقش آفريني خود انتخاب مي كنند، دوگانه اي شكل گرفته كه يك سر آن با پر رنگ كردن دغدغه هاي اجتماعي به نحوي خاص، فلسفه وجودي حوزه را ارائه خدمات حوزوي به جامعه مي داند و اين را آنقدر پر رنگ مي كند كه يا در شكل افراطي آن غوره نشده مي خواهد مويز شود، و يا در شكل معتدل آن بعد از جمع كردن دارايي هايي گوشه عباي خود را از حوزه جمع مي كند و در عرصه خدمتي متناسب حضور پيدا مي كند. يك سر ديگر اين دو گانه خدمات فكري و انديشه و دانشي را رسالت حوزه مي داند و با جمع كردن دارايي هايي كه معمولاً به شكل غير جامع و در يك رشته تخصصي خاصي است در كتابخانه و مدرسه متمركز مي شود و كارش مي شود مطالعه و گفتگو و درس و بحث. و معمولا هم گرفتار انتزاعيات مي شود.
🔺 اين دوگانه تا زماني كه به نفي همديگر كشيده نشدند، مفيد و مؤثر هستند و كسي كه مي خواهد الگويي فوق اين دو ارائه دهد مي تواند از هر دو ظرفيت استفاده كند؛ اما زماني كه به نفي همديگر مي رسند، هم آن زدن به صحنه حالت معتدل خود را از دست مي دهد و منحصر در شكل غوره نشده مويز شدن مي شود و هم آن حالت كتابخانه اي بريده از صحنه مي شود و در انتزاعيات غرق مي شود.
🔺 در چنين شرايطي يك الگو اين است كه سعي كني از هر دو طرف اين معركه كار بكشي، كه دائم در اين نزاع قرمز-آبي غوطه ور خواهي بود، و صحنه با بهره وري پاييني به پيش مي رود؛ كاري كه حس مي كنم انتخاب معتدلين دو طرف بوده است. يك الگوي مفهومي ديگر كه نقطه كارآمد ولي سختي است اين است كه بخواهي شخصيتي تربيت كني كه هم اهل صحنه باشد و هم اهل كتابخانه، منتها هم فوق صحنه باشد و هم فوق كتابخانه؛ به اين صورت كه نه آنچنان گرفتار صحنه باشد كه تبديل به يك كنشگر خُرد شود، و نه آنچنان گرفتار كتابخانه باشد كه تبديل به يك عنصر بركنار!
🔺 رهبري فرهنگي الگويي وسط مي آورد كه كل صحنه و كل كتابخانه در دلش جمع مي شود، منتها به جمع سالم نه مكسر. هم درد او كلان ترين عرصه هاي صحنه است كه با تغيير در آن ها به شكل عمده تحولات رقم مي خورد، و هم درد او كشاندن همه تراث علمي حوزوي پاي كار حل اين عرصه هاي كلان است.
🔺 هم مي خواهد مخاطب را از تبديل شدن به پژوهشگر و مربي در كنج كتابخانه و مدرسه و مشغوليت به مسئله هاي خُرد نجات دهد؛ هم مي خواهد او را از يك كنشگر خُرد كه به صحنه زده تبديل به يك نيروي جامعه ساز كند.
🔺 نقطه سختي است، هم بايد كتابخانه و مدرسه دلت را نبرد، هم بايد صحنه و عمليات دلت را نبرد! هم بايد اهل كتابخانه و مدرسه باشي، هم بايد اهل صحنه و عمليات! هم كل سرمايه كتابخانه و مدرسه را مي خواهي به صحنه عمليات بكشاني، هم كل عمليات ها را از پشتيباني كتابخانه و مدرسه بهره مند! هم بايد سفت و محكم درس بخواند و هم سفت و محكم عمليات كند! دلگندگي خاصي مي خواهد، تلاش كني نقاطي را بيابي كه مادر همه عمليات ها باشند، و تلاش كني همه سرمايه كتابخانه و مدرسه را به پشتيباني آن نقاط اوج ببري. هيچ عمليات خاصي كه تو را غرق خود كند نبايد گرفتارت كند، و هيچ دانش خاصي كه تو را غرق خود كند هم نبايد اسيرت كند! به خاطر يك دلمشغولي بزرگ بايد دائماً از دلبرهاي ميانه راه دل بكني!