#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حامد_خواجه
#یادداشت_61
#جلسه_255
در یادداشت قبل در مورد دو الگوی حل مسئله صحبت شد و تا حدودی روشن شد که الگوی غالب در جامعهی امروزی ما الگوی واگذاری همهچیز بر عهدهی نظام است و نهایت تلاش مردم، پشتیبانی است. تا حدودی میتوان گفت این همان الگوی نظام اداری غربی است که از قبل از انقلاب هم بوده است. این الگو بوده است و الان هم کما کان.
الگوی دوم که از آن به عنوان الگوی برتر یاد شد، پای کار آمدن خود مردم است و وظیفهي دولت را پشتیبانی از این حرکتهای مردم تعریف میکرد. اینکه مردم را به نتیجه برسانیم که کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من، شاید آسان باشد و بتوان برای مردم تبیین کرد که باید خودتان به پاخیزید ولی این که این روشنگریها واقعا منجر به قیام شود سخت است. والّا در صورت قیام مردم، به خاطر معجزهای که در پشت ارادههای مردمی است، کار پیش خواهد رفت.
شاید بتوان الگوی سومی را هم مطرح کرد؛ الگویی که راحتتر بتواند مردم را به صحنه بکشاند و تاحدودی هم میتوان گفت در مسیر اجرایی کردن الگوی دوم است. در این الگو لازم نیست که مردم بدانند یا احساس کنند که تمام کار را خودشان انجام میدهند و تمام بار مسئولیت روی دوش آنها است.
در این الگو در کنار نهادهای دولتی نهادهای مردمی تشکیل میشود و مردم در موازی نهادهای دولتی به حل مسئله میپردازند و صد البته که پشیتبانی از این نهادهای مردمی از جانب نظام و دولت لازم است و هم از جانب خود مردم. هر چند که تمام کار را میتوان بر عهدهی این نهاد مردمی گذاشت و بهتر همین است و به جای صرف هزینههای در نهادهای دولتی از این نهادهای مردمی حمایت شود بهتر مسائل حل میشود، لکن در ابتدای امر نباید مردم و این نهاد مردمی احساس کند که جانشین آن نهاد دولتی شده است، بلکه باید در کنار آن و به موازات آن کار کند. نمونههایی که در تاریخ معاصرمان از این قبیل اتفاقات بوده است، حرکتهایی است که امام برای تشکیل نهادهای مردمی داشتند. مثلا امام ژاندارمری را منحل نکردند که کمیته را جانشین آن کنند بلکه نهاد کمیته که یک نهاد مردمی بود در کنار ژاندرمری تشکیل شد و امنیت توسط این نهاد تامین شد، تا جایی که احساس میشود در عمل ژاندارمری و شهربانی کارهای نبوده است. و یا بسیج که در کنار ارتش در ۸ سال دفاع مقدس.