توضيح دو قيد سالاريت و ديني در كليد واژه مردم سالاري ديني
#يادداشت
#مقام_مردم
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_164
#جلسه_263
💠 توضيح دو قيد سالاريت و ديني در كليد واژه مردم سالاري ديني
1️⃣ سالار:
🔺 كلمه سالار به معناي فرمانده و سردار آمده است؛ در لغت نامه دهخدا آمده (سالار. (اِ) در پهلوي و در پازند «سالار» ارمني «سلر» . همريشه و هم معني سردار. / سردار بزرگ / مهتر و امير / سپه سالار / سپهبد / سركرده / اميرالجيش)
🔹خرد باد همواره سالار تو / مباد از جهان جز خرد يار تو. (مولوي)
🔹سپاهي كه عاصي شود بر امير / ورا تا تواني به خدمت مگير
ندانست سالار خود را سپاس / ترا هم نداند، ز غدرش هراس (سعدي)
🔹چو افراسياب آن سپه را بديد / كه سالارشان رستم آمد پديد (فردوسي)
🔹باده را بر خرد مكن غالب / ديو را بر ملك مكن سالار (خاقاني)
🔺همانطور كه مي بينيم در معناي سالار يك نوع فرماندهي و جلوداري و معيار بودن خوابيده است؛ لذا در تركيب (مردم سالاري ديني) سالاريت به معناي اين است كه مردم محور و جلودار و معيار حركت اجتماعي خواهند بود؛ خود اين اصطلاح نشان دهنده اين است كه در نگاه واضع آن نقش مردم يك نقش معيار است، يعني او براي مردم يك مشروعيتي قائل است.
2️⃣ ديني:
🔺 براي فهم اينكه قيد ديني در كليدواژه (مردم سالاري ديني) به چه معناست بايد ببينيم اساساً مردم سالاري غير ديني چه معنايي دارد. از آنجا كه دين خود را مطابق فطرت بلكه خود فطرت انساني مي داند (فطرة الله التي فطر الناس عليها … ذلك دين القيم!) در هر جايي كه دين محور و عليه المدار حركت اجتماعي جامعه نباشد، قطعاً و بتاً خواست و اراده عمومي انسان ها محور نخواهد بود، اين دين است كه انسان را خليفة الله مي داند و براي انسان كرامت قائل است و او را مخلوقي مي داند كه خلقت او تبارك الله به خالقش دارد؛ از فضاي ديني آن هم اسلام ناب فاصله كه بگيريم، اساساً انسان به اين معنا كرامت و احترامي ندارد، لذا در جامعه غير ديني قطعاً محور حركت اجتماعي به دست ملأ و مترفين خواهد افتاد و جريان هاي زر و زور و تزوير حتي اميال فطري انسان مثل آزادي خواهي و معنويت گرايي را نيز به نفع خود و براي به استحمار و استعمار در آوردن انسان مصادره خواهند كرد؛ در جامعه غير ديني مردم هيچ سالاريتي نخواهند داشت ولو با شعار دموكراسي سر آن ها كلاه بگذاريم و در نهايت يك طبقه سرمايه دار همه مقدرات جامعه را به دست بگيرند.
🔺لذا قيد ديني در اصطلاح مردم سالاري ديني يك قيدي توضيحي نيست بلكه يك قيد احترازي و تأسيسي است؛ اين حتي به معناي اين نيست كه در عمل در جامعه غير ديني مردم سالار نخواهند بود، بلكه حتي در لايه نظر هيچ ايدئولوژي اي نمي تواند و نخواهد توانست براي انسان سالاريت و محوريتي قائل شود، چون در غير ايدئولوژي ديني مردم در افقي قرار نمي گيرند كه اراده آن ها بخواهد محور حركت اجتماعي قرار بگيرد.