دو معنای #مشرب
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_199
#جلسه_296
💠 دو معنای #مشرب
1️⃣ مشرب اخص از مکتب به معنای سوم
در #يادداشت_197 مکتب را در سه سطح کلان (دین و آیین / اعم از جهان بینی و ایدئولوژی) متوسط (معادل ایدئولوژی) و خُرد (مکاتب علمی در دانش های خاص) معنا کردیم؛
مشرب در یک معنای خود اخص از مکتب به معنای سوم است، یعنی در مکاتب علمی دانش های خاص برخی محققین ذیل یک مکتب وجود دارند که نظریه هایی که ارائه داده اند به حدی نرسیده است که خرق مکتب کند و مکتب جدیدی ارائه کند، ولی بالقیاس به سایر محققین آن مکتب و یا حتی مؤسس آن مکتب اختصاصاتی پدید آورده اند که یک نحله خاص درون آن مکتب پدید آورده است و یک طعم خاصی به کل فضای آن مکتب داده است؛ در این حالت می گویند که یک مشرب خاص ذیل فلان مکتب علمی در فلان دانش شکل گرفته است.
2️⃣ مشرب به مثابه سبیل رساننده به مکتب به معنای اول و دوم
ادبیات صراط و سُبُل یک ادبیات قرآنی است و صراط شبیه یک شاه راه اصلی است که راه های فرعی متعددی به آن متصل می شوند که این راه های فرعی سبل مختلف هستند؛ پیش فرض این است که هر سبیل بالاخره وصل به صراط هست، هر چند که یکی از این سبل با یک جاده آسفالته چند لاینه با کلی گاردریل و علائم راهنمایی وصل به سبیل است و دیگری با یک جاده خاکی!
در این معنا صراط به مثابه مکتب به معنای اول (کلان) یا دوم (متوسط) گرفته می شود و سبل مختلف به معنای مشاربی که به این مکتب می رسانند.
در کاربرد هم این واژه پر کاربرد است، مثلا می گویند فلانی مشرب فقهی دارد، فلانی مشرب فلسفی دارد و فلانی مشرب کلامی یا عرفان یا اخلاقی؛ این یعنی ما یک مکتب اسلام داریم (به معنای اول یا دوم) و این مشارب هم همه رساننده به آن مکتب هستند ولی هر کدام یک طعم و سلیقه و ذائقه و نظام حساسیت ها و نظام تحلیل های متفاوتی دارد.
حتی ممکن است مشارب مختلف همدیگر را نفی و تکفیر هم بکنند، ولی کسی که از بالا به صحنه دارد نگاه می کند می بیند که هر کدام از این ها یک سبیل هستند و به میزان خود رساننده به صراط.
کسی که در این موقف داوری می نشیند و همانند یک ذهن فوق ذهن به این صحنه مشارب مختلف نگاه می کند و قضاوت می کند؛ خود به یک #مشرب_عام رسیده است که می تواند سهم هر یک از مشارب را در رساندن به مکتب ببیند و نفی نکند.
❇️ تفاوت دو معنا:
همانطور که می بینیم این دو معنا به لحاظ مصداق و محتوا کاملا با هم متباین هستند، تباین شان هم به این صورت است که در اولی مشرب ذیل مکتب به معنای مکتبی علمی در یک دانش خاص قرار گرفته است و در دومی مشرب به عنوان راهی که به سهم خود رساننده به مکتب به معنای اول و دوم (کلان و متوسط) است، معنا شده است.
به عبارتی ما در اینجا با یک #اشتراک_لفظی به نام مشرب رو به رو هستیم؛ کما اینکه در خود مکتب هم سه معنایی که از آن شده بود فی الواقع یک اشتراک لفظی را برای ما ایجاد کرده بود.
☑️ نقد و پاسخ!
لقائل أن یقول: چرا مشارب ذیل یک مکتب علمی خاص را به عنوان سبیل های رساننده به آن و خود مکتب علمی خاص را به عنوان صراط در نظر نگرفتید؟ در این صورت دو معنا مباین نمی شدند، بلکه عموم و خصوص مطلق می شدند به اطلاق معنای دوم.
علتی که صراط را به معنای مکتب به معنای سوم نگرفتیم این بود که قلت: سبیل راه رسیدن به صراط است و مباین با صراط است فقط در نقطه ای به صراط وصلی می شود؛ولی مکتب علمی در دانش خاص نسبتش با مشاربش عموم و خصوص مطلق است، مشارب در دل او هستند. تازه اگر اینطور هم بود که شما گفتید باز هم نسبت تباین بود چون حیث معنای اول با حیث معنای دوم متفاوت است، در اولی از حیث خرق و عدم خرق مکتب توسط یک محقق ذیل یک مکتب بررسی شد و در دومی از حیث ایصال به مکتب.
قال لی: شما تصویرت از صراط و سبیل اشتباه است، سبل مختلف مثل راه های جدا از صراط نیستند که ما را به سبیل می رسانند بلکه صراط مثل یک جاده چندین بانده است که هر باند آن یک سبیل است؛ یعنی نسبت صراط و سبیل عموم و خصوص مطلق است به اطلاق صراط!
قلت له: این یک فهم دیگری از نسبت صراط و سبیل بود و جذاب هم بود، اگر این را بپذیریم مدل مفهومی هر دو معنا یکی می شود، یعنی در هر دو نسبت مکتب با مشرب عموم و خصوص مطلق می شود، اما باز هم چون حیث بررسی در هر دو متفاوت است نسبتشان تباین است. آن وقت اصلاح می کنیم که در هر دو مشرب به عنوان راهی در دل مکتب گرفته شده، ولی حیث بررسی در دو معنا دو حیث مختلف است لذا همچنان اشتراک لفظی رو به رو خواهیم بود.
قال لی: خب همین ها را تو خود یادداشت اشراب می کردی، چرا اذیت می کنی؟
قلت له: از استادمون یاد گرفتم! 😉😊
قال لی: حالا یه چیزی یاد گرفتی این چه طرز مصرف کردنه؟! 😧
أنا: 😁
مستشکل: 🤢