تقریر وجودی از رابط بودن ما سوی الله
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_200
#جلسه_297
💠 تقریر وجودی از رابط بودن ما سوی الله
گزاره اول از 26 گزاره بخش جهانی بینی کتاب مشخصات اسلام این است که «جهان، ماهيت ” از اويی ” دارد،» در تببین این جمله شهید مطهری می فرماید:
«جهان ماهيت ” از اويی” دارد، يعنی به تمام واقعيتش انتساب به حق است، واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است.»
این گزاره در افق فلسفه صدرایی و تحلیلی که از علیت ارائه داده است می باشد؛ در راقی ترین سطح از تحلیل صدرایی از علیت به اینجا می رسیم که همه ما سوی الله عین ربط به الله است، یعنی در کل عالم فقط یک وجود مستقل داریم و بقیه موجودات همه رابط هستند. یک وجود فی نفسه داریم و همه موجودات دیگر فی غیره هستند.
در بحث وجود رابط یک تقریر دیگری که معمولا جناب علامه که به این بحث مرحله مستقلی در آثار خود (بدایه و نهایه) اختصاص داده؛ نیز ارائه می شود که فی غیره و رابط فقط آن جایی است که استقلال مفهومی هم وجود ندارد، مثلاً زیدٌ قائمٌ (زید ایستاده است) زید و قیام به واسطه یک رابط (ضمیر هو در عربی یا کلمه است در فارسی) به هم مرتبط شده اند، این رابط مندک در دو طرف است؛ در مقابل این فی غیره، فی نفسه قرار دارد که هر چیزی که استقلال مفهومی دارد اینجا قرار می گیرد که ذیل آن همه وجودات لنفسه و لغیره و بنفسه و بغیره قرار می گیرند؛ یعنی چه استقلال حلولی داشته باشد (جوهر) چه نداشته باشد (عرض) و چه استقلال وجودی داشته باشد (علت) و چه نداشته باشد (معلول) همه فی نفسه هستند.
اما واقع قضیه این است که این نگاه علامه یک نگاه مفهومی و یا ماهوی است و اگر بخواهیم وجودی تحلیل کنیم، و تحلیل نهایی صدرا مبنی بر عین ربط شدن همه معالیل را بپذیریم باید یک وجود فی نفسه و مستقل بیشتر نداشته باشیم و آن هم حضرت حق است و بقیه وجودات (معالیل) همه بشوند فی غیره و رابط.
بله جواهر اگر با برش ماهوی نگاه شوند و از حیث احتیاج به محل نگاه شوند، استقلال حلولی (لنفسه) دارند؛ اما وجود جوهر که خود جوهر نیست، یک وجود رابط است، یعنی عین ربط به حضرت حق است؛ همچنین اعراض که غیر مستقل حلولی (لغیره) هستند، محتاج به محل اند ماهیتاً، اما وجود اعراض یک وجود رابط است.
اگر بحث را در این افق راقی صدرایی ببندیم، کاملا فضا مستعد می شود که وارد افق عرفانی بشویم؛ زیرا وجودی که وجوداً عین ربط است و به بیان شهید مطهری «واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است.» حقیقتاً دیگر مصداق بالذات وجود نیست بلکه همانطور که ماهیت بالعرض وجود تقرر دارد؛ وجودمعالیل نیز که ما تا حالا او را مصداق بالذات وجود و موجود می دانستیم، مصداق بالعرض و التبع و المجاز وجود است و تنها وجود بالذات وجود حق است و اگر این را گفتیم، همان جمله معروف صدرا می شود که «رجعت العلیه الی التشأن» و باید افزود و «رجعت الاصالة الوجود و وحدة سریانی الوجود الی وحدة الشخصیه»!