ضرورت دانش و حتی اندیشه!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_209
#جلسه_301

💠 ضرورت دانش و حتی اندیشه!

یکی از بحث ها این است که آیا حکمت هایی که سر صحنه زیست حیات دینی مخصوصاً در فضاهایی که مرگ آگاهی حضور جدی دارد (مثل دفاع مقدس) را نباید به عنوان یک تئوری برای پشتیبانی نظری از حیات دینی قرار داد، ولو حیات دینی یک حیات پر مؤلفه و اصطلاح یک زیست تمدنی باشد؟

اگر شما محیط را اسلامی کنی و انسان ها وارد یک زیست اسلامی بشوند، «من اخلص لله اربعین لیله جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه» می شود؛ بعد هم شما مبتنی بر همین حکمت های خلق شده حیات دینی را به پیش ببری.
یکی از سؤال هایی که اینجا مطرح می شود این است که اولاً چطور یک حیات پر مؤلفه دینی (#زندگی_تمدنی) را رقم بزنیم؟ و ثانیاً چطور حکمت های مؤمنانه را برای ادامه حیات تمدنی به کار ببریم و بر اساس آن ها ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی انسان را دینی کنیم؟

دقیقاً همین دو سؤال علت نیاز به عنصری انضباط بخش را هم به صورت پیشینی و هم به صورت پسینی جدی می کند؟ به صورت پیشینی در نحوه شکل دادن یک حیات پر مؤلفه دینی است که انسان ها در آن وارد بشوند و در آن یک زیست مؤمنانه بکنند و به یک تجربه های مؤمنانه ای برسند تا بشود از آن تجربه های مؤمنانه استفاده کرد. به صورت پسینی هم یعنی اینکه حالا اگر تجربه مؤمنانه ای رقم خورد چگونه آن را تبدیل کنیم به یک امر تکرار شونده؟ به یک امری که می توان بر اساس آن یک ساختار اجتماعی را ویرایش زد؟ یک نرم افزار اسلامی برای بخشی از حیات پیچیده انسانی تولید کرد؟

دانش و حتی یک مرتبه پایین تر از آن اندیشه عواملی هستند که زمانی که صحنه پر مؤلفه می شود نیاز است که وارد شوند و یک انضباطی ایجاد کنند؛ حالا هر چه پر مؤلفه تر عامل انضباط بخش قوی تری نیاز است؛
لذا اگر زندگی مؤمانه قدم خود را به فضای #زندگی_تمدنی قرار داد، اینقدر پیچیدگی و در هم تنیدگی حوزه های مختلف حیات را داریم که حتی اندیشه هم نمی تواند انضباط بخشی ایجاد کند و شما به یک نظم چکش خورده و حسابی خیس خورده و چند نسل کار شده به نام دانش برای انضباط بخشی به این سطح از حیات انسانی نیاز دارید.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها