مطالبه #امتداد_حکمت مطالبه «از همین ها بده آقا»!
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_210
#جلسه_302
💠 مطالبه #امتداد_حکمت مطالبه «از همین ها بده آقا»!
وقتی که سخن از امتداد فلسفه مطرح می شود، یک انتقاد که مطرح می شود این است که این همه تأکیدی که بر حکمت متعالیه و تأثیر آن در انقلاب اسلامی می شود؛ الان مگر چقدر از مردم ایران می دانند درد صدا چیست و اساساً صدرا چه می گفته است؟ صدرا در کجای ذهن مدیران کلان ما قرار دارد و صدرا کجای اندیشه و راه حل جویی آن هاست؟
این طرح بحث نشان دهنده این است که مستشکل نحوه حضور مبانی در روبناها را درست تصور نکرده است، مگر بناست که حکمت متعالیه به صورت مستقیم در ذهن و زبان مردم باشد تا بتوانیم تصدیق کنیم حکمت متعالیه بر مردم ایران تأثیر گذاشته است؟ مگر بناست خود گزاره های فلسفی در ذهن و زبان مدیران کلان کشور باشد تا تصدیق کنیم که فلسفه توانسته وارد مدیریت انقلاب اسلامی شود؟
ما یک بحث کلی داریم که اساساً دانش های اسلامی نتوانستند از یک حیات تمدنی به نام انقلاب اسلامی پشتیبانی کنند، و این نقیصه را که آقا هم مدت هاست دارد فریاد می زند نقیصه ای است که همه دانش های اسلامی گرفتارش هستند؛ اما آیا این نقیصه یعنی دانش های اسلامی هیچ نقشی در شکل گیری انقلاب و مسیری که تا الان آمدیم نداشتند؟
اگر می گوییم امام با اندیشه خود #خلأ_تئوریک انقلاب اسلامی را پر کرد و انقلاب کرد، این اندیشه از کجا آمده است؟ قطعاً این اندیشه از آبشخورهای دانش های اسلامی در اسلوب نهایی خویش تغذیه جدی کرده است و مطالبه اینکه دانش های اسلامی امتداد پیدا کنند، یعنی همین میزان که توانستند انقلاب را به ما هدیه کنند، بقیه راه را که اتفاقا بخش سخت راه است را نیز سریع تر جلو بیایند و هموار کنند.
فلسفه اسلامی که در لایه مبانی قرار دارد برای سنجش اینکه آیا توانسته در فضای مدیریت کلان انقلاب و در فضای ذهنیت عمومی اثری گذاشته است، سنجشش به این نیست که خود گزاره های فلسفی ولو با ادبیات عرفی شده مورد استفاده قرار گیرد؛ مبانی معمولا یک فرهنگ و گفتمانی ایجاد می کند که نخبگان جامعه ولو کسانی که مستقیماً هم خود حکمت متعالیه را نخوانده باشند متأثر از این فرهنگ و گفتمان هستند؛ لذا اگر حکمت متعالیه فقط در شکل گیری شخصیتی مثل امام مؤثر افتاده باشد، برای شکل دادن به یک فضای گفتمانی برای رشد ذیل پارادایم صدرایی کافی است:
[يك سؤالِ شايد كمى شخصى دارم كه مطرح كنم؛ چه شخصيت يا شخصيتهايى- در تاريخ اسلامى يا غير اسلامى- غير از رسول اكرم (ص) و امام على (ع) شما را تحت تأثير قرار داده است و روى شما مؤثر بوده است؟ و چه كتابهايى- بجز قرآن- در شما اثر گذاشته است؟]
– من نمىتوانم به اين سؤال الآن جواب بدهم. احتياج به تأمل دارد. كتابهاى زيادى ما داريم؛ شايد بتوان گفت در فلسفه: ملا صدرا، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر. علوم اسلامى ما خيلى غنى هستند؛ خيلى كتب داريم. نمىتوانم براى شما احصا كنم.
صحيفه امام ج5 271 مصاحبه با محمد حسنين هيكل درباره علل شكلگيرى انقلاب ….. ص : 266
مثلا شما یک فرهنگ ولایتی متأثر از عرفان اسلامی در تاریخ اسلام شکل گرفته است که وقتی توانسته یک سنتی شکل بدهد با تنفس در این فضا می بینید که حتی بزرگان ضد حکمت و عرفان هم نظرشان در مورد غلو و عقاید غلو آمیز متفاوت شده است.
فقه امام که دیگر نزدیک ترین لایه کنشگری ایشان در صحنه است و دارند فقیهانه صحنه انقلاب را اداره می کنند (ولایت فقیه) بسیار متأثر از حکمت صدرا است، در واقع #مکتب_فقهی_امام به تعبیر جناب استاد سید علی موسوی فقه قاعده ای از بالا به پایین است، یعنی این اندیشه عمیق فلسفی – عرفانی ایشان است که در فقه او سر ریز می شود؛ تازه این اندیشه فلسفی عرفانی او صرفاً هویت فلسفی عرفانی هم ندارد بلکه وقتی جاری میشود به یک اندیشه اجتماعی فرهنگی میرسد، پایینتر یک اندیشه سیاسی اقتصادی میشود، و در یک حکومت اسلامی تجلی پیدا میکند. یعنی امام در فقه خود بر دوش راهی که صدرا بخش زیادی از آن را آمده بود سوا شد و بقیه راه را رفت؛ ملاصدرا توانست متون عرفانی و برهانی را با متون اعتقادی قرآنی و حدیثی جمع کند؛ و امام این سرمایه آماده را با فقه پیوند زد.
نکته دیگر هم اینکه اگر هر حیات تمدنی نیازمند به یک عقلانیت متفاوتی دارد، عقلانیتی که پشت انقلاب ما قرار گرفته است یک #عقلانیت_صدرایی است و به این معنا انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب صدرایی بوده است و خواهد بود؛ یعنی در مسیر حرکت خود به سمت تمدن سازی نیازمند به ساختن یک عقلانیت متفاوت است و این عقلانیت یک عقلانیت صدرایی است.
همواره همه ي بشريت به يك چهارچوب و استخوان بندي متقن عقلاني براي فهم و تفسير هستي نيازمندند. هيچ فرهنگ و تمدني بدون چنين پايه ي مستحكم و قابل قبولي نميتواند بشريت را به فلاح و استقامت و طمأنينه ي روحي برساند و زندگي او را از هدفي متعالي برخوردار سازد. و چنين است كه بگمان ما فلسفه ي اسلامي بويژه در اسلوب و محتواي حكمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه ي انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
پيام به كنگره ي بزرگداشت صدرالمتألّهين (ملاصدرا) 01/03/1378
لذا مطالبه امتداد حکمت متعالیه در حیات تمدنی ما درست مثل یک مشتری است که رفته از یک چیزی بسیار لذیذ کمی خورده است، حالا به فروشنده می گوید «از همین ها بده آقا»! ما مشتری پر پا قرض این جنس اعلا هستیم!
.