#نسبت_اراده_الهی_و_انسان
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_70
#محمد_صحرایی
#جلسه_308
#نسبت_اراده_الهی_و_انسان
مقدمه:
🔹در مقام تصور یک مفهوم در مورد خداوند اولین نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که نباید فهم حدّی ای که از آن مفهوم بواسطه ی انس با مصادیق محدود عالم ماده کسب کرده ایم را به خداوند نسبت داد.
🔹مساله ی روح المعانی در این مساله بسیار نقش آفرین است.
یعنی الفاظ وضع شده اند برای روح معنا و نه مصادیق.
یعنی در انتساب یک مفهوم به خداوند نباید نقصهای مصادیق را برای آن مفهوم وقتی که برای خداوند لحاظ میشوند تصویر کرد.
✅در مفاهیمی مثل اراده و علم و جبر و اختیار ما گرفتار فهم های حدّی مان هستیم و اصل شبهات و سوالات در مساله ی جبر و اختیار و علم الهی و… زائیده تسری دادن فهمهای حدّی مان است به فهم اراده و علم و اختیار خداوند.
مثلا فهم ما از اراده در عالم ماده در دل امکان انتخاب بین دو یا چند راه کسب شده و حال آنکه فهم وجودی از اراده مستلزم دوشاخ دیدن اراده نیست تا بخواهد با اراده ی انسان در تعیین یک طرف سرشاخ شود.
وقتی اراده الهی را مثل اراده ی خودمان و در عرض اراده ی خودمان و به صورت این یا آن تصویر میکنیم آنگاه با مرید بودن خودمان باصطلاح سرشاخ می بینیم و در فرض قاهر دانستن اراده ی الهی حکم به مجبور بودن خودمان به انتخاب آنطرفی که اراده ی الهی به آن تعلّق گرفته است میکنیم و حال آنکه اگر تصور درستی از اراده ی الهی داشته باشیم خود ما و اراده ی اختیاری ما و همه ی اسبابی که در تحقق اراده ی ما نقش دارند همه و همه، خود خود اراده ی الهی هستند که دارند در عالم ماده تفسیر می شوند.
همانگونه که همه ی این عالم علم الهی است که دارد در عالم ماده و درعالم زمان و مکان مند، ترجمه میشود، همه ی این عالم و از جمله انسان مختار، تفسیر اراده ی الهی هستند که دارد آن به آن در این عالم تجلّی میکند.
با این توضیحات اصل این سوال که اگر خداوند فلان چیز را بخواهد من هم مجبور به انتخاب همان راه هستم اشتباه است و باصطلاح پارادوکسیکال است.