جهت توصیف مهندسی به فرهنگی بودن در ترکیب #مهندسی_فرهنگی
گزاره ی مهندسی فرهنگی یک گزاره ی توصیفی است و فرهنگی بودن وصف است برای واژه ی مهندسی.
وصف قرار گرفتنِ فرهنگ برای مهندسی به دو جهت میتواند باشد.
جهت اول:
چون ارزشی که با مهندسی فرهنگ، گزینش شده و در اولویت توجه و اجرا قرار گرفته از نوع فرهنگی(بمعنای اخص) می باشد بنابراین فعالیت مهندسی آنگاه که قرار است یک گزاره ی فرهنگی را تحقق ببخشد به فرهنگی بودن توصیف میشود.
پس توصف مهندسی به فرهنگی بودن بخاطر نوعِ آن ارزشی است که این مهندسی میخواهد به آن برسد. یعنی اگر این مهندسی بخواهد یک ارزش اقتصادی را تحقق ببخشد دیگر موصوف به وصف فرهنگی بودن نخواهد شد.
جهت دوم
این توصیف ممکن است از این جهت باشد که جنسِ عملیات در مهندسیِ فرهنگی، فرهنگی است. زیرا قرار است ارزش مورد نظر فارغ از فرهنگی یا اقتصادی بودنش، مثل یک روح در کالبد جامعه و سیستم دمیده شود. و مهندسی آنگاه که بخواهد یک روح در کالبدِ یک مجموعه خلق کند و بدمد، خودش از مقوله ی کار فرهنگی خواهد بود زیرا فرهنگ همان روح دویده در کالبد است و مهندسی آنگاه که منجر به خلق یک فرهنگ(بمعنای اعم) شود خودش فعالیتی فرهنگی(بمعنای اعم) خواهد بود.
تفاوت ایندو جهت در این است که در اولی وجه تسمیه به غرض است و در دومی وجه تسمیه به نتیجه.
در اولی ارزشی که بمعنای اخص فرهنگی است وجه تسمیه ی مهندسی به فرهنگ میشود و در دومی حصول نتیجه ای از جنس فرهنگ و از جنس روح دمیده در کالبد سیستم، سبب تسمیه ی مهندسی به فرهنگی میشود.
با توجه به این جمله ی حضرت استاد فلاح که فرمودند:
“اگر فرهنگ مهندسی شده را به ساحتهای مختلف یک پدیده تزریق کنند یا به آن ساحتها ترجمه کنند مهندسی فرهنگی اتفاق افتاده است”
به نظر میرسد وجه توصیف همان وجه دوم باشد…