معنای نبرد با باطلی که پوچ است!
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_238
#جلسه_317
💠 معنای نبرد با باطلی که پوچ است!
معنای باطل هیچ و پوچ است، یعنی اساساً باطل چیزی نیست؛ لغویون در معنای باطل نیز همین را گفته اند:
بَطَلَ الشيْءُ أي: ذهب [1]
بَطَلَ الشيءُ إذا تَلِف، [2]
بَطَلَ و هو ذَهاب الشئ و قِلَّة مُكثه و لُبْثه / سُمِّى الشيطانُ الباطلَ لأنه لا حقيقةَ لأفعاله [3]
بَطَلَ الشَّىءُ ذَهَبَ ضَيَاعًا و خُسْرًا، [4]
الْبَاطِلُ: نقيض الحق، و هو ما لا ثبات له عند الفحص عنه [5]
قرآن هم در مورد باطل می گوید باطل از اولش هم هیچ و پوچ بود
إِنَّ اَلْبٰاطِلَ كٰانَ زَهُوقاً ﴿الإسراء، 81﴾
زَهَقَ را لغویان به معنای بَطَلَ گرفته اند، و علاوه بر به معنای بَطَلَ آوردن آن، معانی تلف و ذهاب و هلاک و اضمحلال که همه نشان دهنده هیچ و پوچ بودن باطل است را آورده اند. [6]
حال این سؤال مطرح می شود که اگر باطل هیچ و پوچ است #نبرد_حق_و_باطل چه معنایی دارد؟! نبر با هیچ و پوچ و چیزی که همین الان نابود است، دیگر چه نیاز به ابطال و محو و قذف (کوبیدن – پرتاب کردن) توسط حق دارد که قرآن می فرماید:
لِيُحِقَّ اَلْحَقَّ وَ #يُبْطِلَ اَلْبٰاطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُجْرِمُونَ ﴿الأنفال، 8﴾
#يَمْحُ اَللّٰهُ اَلْبٰاطِلَ وَ يُحِقُّ اَلْحَقَّ بِكَلِمٰاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذٰاتِ اَلصُّدُورِ ﴿الشورى، 24﴾
بَلْ #نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى اَلْبٰاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذٰا هُوَ زٰاهِقٌ وَ لَكُمُ اَلْوَيْلُ مِمّٰا تَصِفُونَ ﴿الأنبياء، 18﴾
🔺 به نظر می رسد برای فهم این بحث بشود از آیه 17 سوره مبارکه رعد کمک گرفت:
أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَسٰالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهٰا فَاحْتَمَلَ #اَلسَّيْلُ #زَبَداً_رٰابِياً وَ مِمّٰا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي اَلنّٰارِ اِبْتِغٰاءَ #حِلْيَةٍ أَوْ مَتٰاعٍ #زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اَللّٰهُ اَلْحَقَّ وَ اَلْبٰاطِلَ فَأَمَّا اَلزَّبَدُ #فَيَذْهَبُ جُفٰاءً وَ أَمّٰا مٰا #يَنْفَعُ اَلنّٰاسَ #فَيَمْكُثُ فِي اَلْأَرْضِ كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اَللّٰهُ #اَلْأَمْثٰالَ ﴿الرعد، 17﴾
آب می آید و جاری می شود و جاری شدن آب که صفت آب است و اگر جاری نشود ثمراتش نمایان نمی شود، برخی مواقع برای رسیدن به دور دست ها و برخی مواقع به دلیل موانعی که در مسیر هست یا درست شده موجب سیل می شود؛ و یا اساساً برخی مواقع نیاز است که آب به سرعت برود تا سریع به جایی برسد؛ و سرعت آب در مسیر #کف و #حباب درست می کند.
فلز را گرم می کنند و چنان گرم می کنند که ذوب شود تا خالص شود، و برای خالص شدن #کف و #حباب روی آن تشکیل می شود.
حباب همان باطل است، حباب هیچی نیست، حباب به برکت آب و فلز مذاب درست شده است؛ ولی حباب جولان و خروش دارد و ظاهر است و روی آب را می پوشاند و چشم ها را پر می کند!
لِلْحَقِّ دَوْلَة , لِلْبَاطِلِ جَوْلَةٌ «غرر الحكم و درر الكلم، ص: 544»
درست است که بعد از مدتی حباب ها همه می رود (زاهق) ولی حباب همان موقع هم که هست و جولان و خروش دارد هیچی نیست (زهوق)
🏷 پانویس:
[1] كتاب العين ؛ ج7 ؛ ص430
[2] جمهرة اللغة ؛ ج1 ؛ ص359
[3] معجم مقاييس اللغه ؛ ج1 ؛ ص258
[4] المحكم و المحيط الأعظم ؛ ج9 ؛ ص177 و لسان العرب ؛ ج11 ؛ ص56
[5] مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص129
[6] لسان العرب ؛ ج10 ؛ ص147 زهَقَ الشيءُ بطَل و هلَك و اضْمَحَلّ. همچنین نگاه کنید به: المحكم و المحيط الأعظم ؛ ج4 ؛ ص118 و المحيط في اللغة ؛ ج3 ؛ ص338 و كتاب العين ؛ ج3 ؛ ص363