سهل کردن مفاهیم دینی و خطر سکولاریسم!
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_241
#جلسه_320
💠 سهل کردن مفاهیم دینی و خطر سکولاریسم!
تبیین مفاهیم دینی بسیار ظریف و حساس است، به عبارتی مفاهیم دینی مثل شمشیر دو دو لب می ماند؛ از هر طرفی که افراط یا تفریطی صورت بگیرد ممکن است کار را خراب کند.
از طرف دیگر چون بیشتر مفاهیم دینی در لایه مصادیق دارای شدت و ضعف هستند، یعنی از مصادیق بسیار سهل تا مصادیق بسیار سخت گیرانه را شامل می شوند، اینکه به چه صورتی بیان شود که به نفع مصادیق سهل یا سخت تمام نشود کار را دشوار تر می کند.
وقتی حقیقت توبه را قیام عیله خود و بازگشت از راه اشتباهی که در آن هستیم معنا کنیم، بعد که وارد مصادیق شویم بگوییم که هم برگشت از کفر است و هم برگشت از گناه و هم برگشت از هر نوع باطلی و هم برگشت از هر نوع توجه به غیر حقی انگار داریم به مراتب کار را سخت تر و سخت تر می کنیم، برخی بیانات دینی هم تقویت کننده این نگاه سخت گیرانه است، مثل حکمت 417 نهج البلاغه که می گوید:
«وَ قَالَ (عليه السلام) لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ “أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ”: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ؟ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً، وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا، وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ؛ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ.» نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 550-549
خطری که در این تقریر بسیار سختگیرانه و بیان فرد اعلای یک مفهوم وجود دارد این است که آن مفهوم را از دسترس عموم خارج کند و تبدیل به امری کند که فقط افراد خیلی خاص می توانند چنین کاری را انجام بدهند و لذا عملاً توبه حقیقت توبه که بازگشت از مسیر اشتباه و خلاف شرع است را با همین سخت گیری به محاق ببریم.
از طرف دیگر نیز بیان مفاهیم دینی به صورت بسیار حداقلی بیان کردن و فرد حداقلی آن را به جامعه نشان دادن علی رغم اینکه به نظر می رسد وصول به این مفهوم را بسیار سهل می کند و از این به بعد باید مدام اتفاق بیفتد، ممکن است باعث شود که حقیقت آن از میان برود.
مثلا در همین مثال توبه اگر بگوییم چون حقیقت توبه یعنی بازگشت به خدا و شما هر کار خیری که انجام بدهید آن کار یعنی بازگشت به خدا پس همین که بلند می شوی نماز می خوانی یعنی داری توبه می کنی، همین که یک صدقه می دهی یعنی داری توبه می کنی و … اولاً باعث می شود که مفاهیم دینی کاملاً در هم قاتی شوند، و دیگر مرز دعا و توکل و ایثار و … با توبه روشن نباشد، ثانیاً باعث سبک گرفتن و جدی نگرفتن آن حقیقت دینی توسط افراد می شود.
به نظر می رسد که برخی افراد و جریاناتی که به تساهل و تسامح در دینداری کشیده شده اند و عملاً خروجی دعوت دینی آن ها به جای توسعه دینداری دارد به توسعه سکولاریسم با ظاهر نسبتاً مذهبی کشیده می شود، از همین نقطه آسیب خورده اند. یعنی خواسته اند که آن تقریرهای سخت گیرانه را رقیق کنند تا دور از دسترس جامعه نباشد، نمی دانستند که از یک سطحی بیشتر که رقیق کنی حرف تو با حرف بقیه قاتی می شود و مفاهیم دینی با هم مرزهایشان به هم می ریزد و ذهن جامعه غیرت دینی اش را نسبت به مفاهیم دینی از دست می دهد؛ و لذا خروجی کارشان بیشتر به بی تفاوتی در برابر دینداری سفت و محکم و تبدیل شدن افراد به موجوداتی که ممکن است یک سری خوبی های حداقلی را داشته باشند ولی چون مدام با تقریرهای رقیق شده مواجه بودند، بسیار شل و سطحی دیندار هستند.
اینکه دین برای حقایق مختلف مناسک مختلف طراحی کرده است، برای همین است که این مناسک متعدد بروزات و ظواهری برای آن حقایق باشد؛ معمولاً کسانی که مفاهیم دینی را رقیق می کنند با مناسک خوب نیستند، دلیلش هم همین است که یک میلی به باطنی گری آن هم از نوع بی توجهی یا کم توجهی به ظواهر دارند؛ در حالی که باطن اگر نیاید و خود را در یک چهره ظاهری جاری نکند بسیار مستعد انحراف است.
البته که تأکید بیش از حد بر ظاهر نیز ممکن است جامعه را از باطن محروم کند.
.