مرگ اندیشی
#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_335
#محمد_صحرایی
#یادداشت_87
🔹 در تکمیل مشخصات اسلام از مرگ اندیشی سخن بمیان آمد.
– از تفاوت ایندو در نگاه اسلام و نگاه غرب
– از اینکه در اندیشه ی دینی، از شخص مرگ اندیش بعنوان عاقل ترینِ مردم یاد شده اما در نگاه غربی شخص مرگ اندیش شخصی روان پریش دانسته میشود.
در مقایسه ای بین مرگ اندیشی در دو فضای تفکر دینی و ضد دینی درمی یابیم که:
در تفکر غربی مرگ اندیشی یک انسان یعنی توجه به نقطه ی نابودی و اتمام همه چیز که أمری محتوم و گریزناپذیر است.
اندیشه ای که همه ی لذات دنیوی را که همه ی هدف تلاشها و آمال انسانهاست را در کامش به شدت تلخ میکند.
اندیشه ای که مانع از هر گونه تلاش و جدیّت و امید در کارها و حتی مهرورزی های انسان میشود.
در این تفکر، به درستی شخص مرگ اندیش شخصی روان پریش خواهد بود.
مدیران ترویج این تفکر باید سعی کنند حواسّ انسانها را از این واقعیت که از قضا هر روز پیش چشم انسانهاست پرت کنند.
کاری بس سخت و دشوار که قاعدتا در عمل ناموفق است.
حقّا انسان در این اندیشه چقدر مظلوم و محروم است از لذت بردن.
از لذت باقی بودن، از لذت عبادت و ارتباط با خالق هستی، از لذت اتحاد وجودی با همه ی عالم، از لذت هدفداری، از لذت محاسبه و نتیجه داشتن اعمال ولو باندازه مثقال ذرّةً .
در این تفکر تنها کسانی میتوانند از حیات خود لذت ببرند که خود را به نفهمی بزنند، آنهایی که آنقدر در بیرون سروصدا راه بیاندازند و فریاد بزنند و پارتی بروند که صدای ناله ی درون خود از بی هدفی و بی ثمری و تمام شدن را نشنوند.
✅در تفکر اسلامی اما مرگ اندیشی یعنی خارج شدن از غفلت
✅ توجه و آمادگی لحظه به لحظه برای حیات و سعادتی أبدی که أمری محتوم است
✅ یعنی سو دادن و نیت الهی داشتن در هر عمل و کاری
✅ یعنی خاشع شدن و خروج از توهم و غرور
✅ یعنی ظلم نکردن و تضییع نکردن حقوق مردم و خداوند
✅ یعنی حرص نزدن و آرام شدن
✅ یعنی مضاعف شدن تلاش و پرهیز از فرصت سوزی
✅ و هزاران باید و نباید فطرت پسندی که همه ی بشر شرق و غرب عالم به دنبال بدست آوردنش هستند.
و اما آنچه اشک آور است اینکه مشاورانی مسلمان یا نیمه مسلمان با ذائقه و تفکر کفرآمیز در جامعه ی اسلامی در حال مشاوره و راهنمایی و درمان مردم مسلمان هستند.
مثل اینکه انسانی کودن و احمق یا دیوانه مشغول هدایت یا نصیحت یک انسان بزرگ و صاحب اندیشه شود در حالیکه هیچکدام متوجه واقعیت نباشند.
نه آن دیوانه متوجه دیوانگی خود و نه آن انسان بزرگ صاحب کمال و اندیشه متوجه دارایی و فضل خود.
خصوصا آنجا که اندیشه ی عمیق الهی اش به طعنه های درمانگر به سخره گرفته میشود.
مشاوری که با لبخندی ظاهری و تصنعی که تداعی کننده ی رضایت مندی اش از زندگی لجنش است خودش را سرپا نگه داشته است