جامعیت_اسلام
#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جامعیت_اسلام
#جلسه_337
#محمد_صحرایی
#یادداشت_90
هر جا که حرف از جامعیت شریعت زده شود صداهایی به اعتراض بلند میشود که یعنی می گویید در قرآن وزن فلان کوه در فلان کشور هم آمده؟!!
بنظر طرح نادرست این ادعا سبب اینگونه اشکالاتی میشود.
شریعت اسلام در کنار باید و نبایدهایی که ارائه میدهد مجموعه ای از گزاره های هستی شناسانه به بشر هدیه میدهد که گزارشگر واقعیت عالم آنگونه که هست می باشد.
گزاره هایی در باب خدا و نسبت عالم با خدا، نسبت امام با عالم، نسبت موجودات با هم، فطرت داشتن و سویه ی الهی داشتن و ربط کل عالم با هم و با خدا.
خب اگر با این اندیشه ی پشتیبان به گزاره های فقهی موجود نظر شود دستگاهی به دست می دهد که میتواند در هر مساله ای راه را باز کند.
از آنجا که هر گزاره ی علمی که در این عالم کشف میشود برآمده از تفسیری از محسوساتی است که در این عالم مشاهده شده اند، پس آنگاه که دین به انسان، هستی شناسی میدهد این نگاه در همه ی لایه های تفسیر علوم مختلف از پدیده های عالم دویده میشود.
مثلا وقتی بشر به فطرت الهی عالم و ربط پدیده های مختلف با هم آگاه شد دیگر تحلیل هایش در افق کوتاه فعلی ادراک محسوسش خلاصه نمیشود و مثلا خروجی کار شیمی اش به سمت تولید ماهیات و موادی که اصلا قابل هضم در طبیعت نیست نمیرود.
خروجی نظام پزشکی در حوزه ی دارو، داروهایی که در نهایت به سیستم ایمنی بدن و همه ی طبیعت آسیب میزند نخواهد بود.
با این تحلیل لزومی ندارد اسلام برای جامع بودنش 2باضافه ی 2 میشود 4 را هم بگوید
بلکه کافی است نظامی پیشنهاد بدهد که در ذیل چتر آن عقل و تجربه ی بشری بتواند واقع و حقیقتِ منطبق با حقیقت عالم وجود را بشناسد تا در تحلیل آنچه که با آن روبرو شده به خطا نرود چرا که انحراف بشر در حواسش نیست بلکه در تحلیلی است که از محسوساتش میکند
مثلا بشر با محسوسات می یابد که شهاب ها سنگهایی هستند که وارد اتمسفر زمین میشوند و در آن می سوزند.
عقل میتواند مبتنی بر هستی شناسی ناقصش از عالم، این شهاب ها را سنگ های سرگردانی بداند که اتفاقا و بدون هدف به اتمسفر زمین برخورد میکنند و رسالتش را کشف روابطی مبتنی بر این فهم از مقوله ی شهاب سنگها قرار دهد.
در حالیکه همین عقل اگر افق دیدش بالاتر می بود هدف و حکمت هر یک از اینها را و نسبت هر یک با شیاطین را در حوزه ی تحلیلش وارد میساخت و در نتیجه علمی که در این وادی شکل میگرفت سویه ی دیگری میداشت.
پس تجربه همان تجربه است، در هر دو صورت ابزار شناختی است که خداوند به بشر هدیه کرده،
تفاوتها در تحلیلی است که پس از حسّ از مدرکات میشود که نباید نام تجربه را روی آن نهاد.
در طراحی نظامهای اقتصادی و تربیتی و مدیریتی و … هم به همین نحو اسلام در هر کدام حرف تازه می دمد.
خلاصه اینکه اسلامیت یک علم بمعنای منطبق بودن با واقع عالم است و نه اینکه لزوما در متن معارف دین آورده شده باشد. و اسلام در این میان با ایجاد بینش صحیح از عالم در این مسیر علوم را از انحراف و کجروی حفظ و به شناخت واقعیت عالم هدایت میکند