اجتماعی بودن اسلام
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_261
#جلسه_343
💠 آیا می شود اجتماعی بودن اسلام را به معنای مکلف بودن هویت مستقلی به نام جامعه دانست؟
شهید مطهری یکی از ویژگی های ایدئولوژی اسلامی را این می دانند که مقررات اسلام ماهیت اجتماعی دارد. در معنای این اجتماعی بودن سه نگاه می توان داشت:
1️⃣ افراد انسان دارای یک سری وظایف اجتماعی هستند و دین اسلام این وظایف اجتماعی را می بیند و تکلیف افراد را نسبت به این وظایف اجتماعی مشخص می کند
در این تقریر مکلفی جز فرد نمی بیند، فرد که در یک زندگی اجتماعی غوطه ور است، همانطور که نسبت به رابطه خود با طبیعت و حیوانات و سایر انسان ها وظایفی دارد، نسبت به امور اجتماعی که آن هم ساخته انسان است وظایفی فردی و حتی وظایفی با شأن حقوقی خود (مثلا اگر مسئول جایی است) دارد، ولی شخص مدیر است که نسبت به بقیه انسان ها باید وظایفی را انجام بدهد.
این تقریر هویت مستقلی برای جامعه و سازوکارهای اجتماعی قائل نیست، یا اساساً تصوری از این سخن ندارد.
2️⃣ جامعه دارای هویت مستقل از افراد است، یک سری احکام اجتماعی داریم که مخاطب آن فرد بما هو فرد نیست، بلکه فرد بما هو جزءٌ من الجامعه مکلف به آن وظایف است؛
در این تقریر جامعه و آثار مستقل از افراد را می بیند و هویت مستقلی برای آن قائل است، و به همین دلیل احکامی ارائه می دهد که مکلف آن هویت های اجتماعی است منتها این تکلیف گردن افراد مؤثر در آن هویت اجتماعی را می گیرد نه خود هویت اجتماعی را!
به عبارتی هویت مستقل داشتن جامعه و سازکارها و ساختارهای اجتماعی ناشی از آن، که به معنای یک وجود قلنبه که یک جایی ایستاده باشد نیست، لذا تکالیفی که ناظر به این هویت اجتماعی می شود، منحل می شود گاهی به تک تک کسانی که ذیل این هویت اجتماعی خاص گرد هم آمدند، گاهی گروهی خاص که یک نوع پیشتازی و تعیین کنندگی در این هویت دارند، و گاهی به امامی که مسئولیت هدایت و رهبری این هویت را بر عهده گرفته است.
در اینجا هم در نهایت ما فرد مکلف داریم، ولی فرد بما هو جزء من الجامعه به معنای تک تک آحاد جامعه ولو برای انجام تکلیف باید دور هم جمع شوند و کار جمعی کنند؛ یا فرد بما هو جزء خاص من الجامعه یعنی یک دسته خاصی از جامعه که باز هم تک تک افراد آن گروه باید این تکلیف را اخذ کنند ولو برای امتثال آن باید جمعی اقدام کنند؛ یا فرد بما هو جزء اخص من الجامعه یعنی امام جامعه! ولو برای امتثال آن باید گروه های خاص یا توده مردم را به صحنه بکشاند.
3️⃣ جامعه دارای هویت مستقل از افراد است، یک سری احکام اجتماعی داریم که مخاطب آن خود این هویت مستقل است.
در این تقریر علاوه بر اینکه هویت مستقلی برای جامعه قائل است، این هویت مستقل را مکلف نیز می داند، تفاوتش با قبلی این است که تکالیف مکلفی به نام جامعه منحل به افراد یا گروه ها و یا امام جامعه می شد، اینجا می خواهد ادعا کند که خود آن هویت مستقل مکلف است.
تصور این شق بسیار دشوار است، چون جامعه یک امر اعتباریِ اعتباریاتی است، یعنی به لحاظ هستی شناسانه هم وجود اصیل به معنای متن خارج را پر کردن و یک موجود قلنبه مثل انسان و گاو و درخت و سنگ و … نیست، و هم در بین وجودات اعتباری وجودی انتزاعی نیز نیست، تازه اگر هم انتزاعی بود باز به تبع وجود اصیل موجود بود و خود او مورد جعل ثم تکلیف و بقیه اموری که بر وجود اصیل بار می شود نبود.
مثل این می ماند که بگوییم مؤسسه فتوت به عنوان یک وجود اجتماعی مکلف به فلان چیز است، تصور اینکه غیر از استاد فلاح، یا استاد مؤسوی یا تیمی که مشغول اداره آن هستند، یا طلابی که در آن مشغول تحصیل هستند، یک چیز دیگری مکلف به انجام آن تکالیف هست بسیار بعید به نظر می رسد، ولو انجام آن تکلیف نیاز به کار تیمی و استفاده از فرهنگ خاص اخوت شکل گرفته بین افراد حاضر در مجموعه داشته باشد.
لذا به نظر می رسد که حتی اگر قائل به هویت مستقلی به نام جامعه بشویم، بیش از معنای دوم نشود گفت و نمی توان قائل به مکلف بودن خود جامعه شد.