رابطه لایه های مختلف اجتماع (فرهنگ – سیاست – اقتصاد)1

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_267 (بخش 1)
#جلسه_348

💠 رابطه لایه های مختلف اجتماع (فرهنگ – سیاست – اقتصاد)

اساساً دعوای اسلامی اجتماعی و اسلامی سیاسی غلط است.
اولا سیاست یکی از لایه های اجتماع است و نه در مقابل آن، ثانیاً اگر منظور از اسلام اجتماعی محوریت فرهنگ است، فرهنگ و سیاست دو لایه اجتماع هستند و قاعدتاً نمی شود یکی را نفی کرد مثل این می ماند که بگوییم یک پدیده ای که چند جزء دارد و هویتش به همین اجزاء هست یک جزئش نباشد، این یعنی هویت آن پدیده را مخدوش کردیم.
پس دعوا اساساً اینجاها نیست، بحث جدی این است که اگر جامعه را شامل سه لایه فرهنگ، سیاست و اقتصاد بدانیم، رابطه این لایه ها با هم به چه شکل است؟ یعنی برای پیشبرد اهداف اجتماعی اسلام جایگاه هر لایه چیست؟

هر پاسخی که یکی از لایه ها را حذف بکند پاسخ غلطی است.

فرهنگ مبنا و زیربنای اصلی، سیاست لایه بعدی و اقتصاد لایه ی رویین است، آن چیزی که غایات اجتماعی اسلامی است اهدافی اساسا فرهنگی است؛ یعنی جامعه ای سعادتمند است که اهداف فرهنگی اسلام در آن اقامه شده باشد، اما مسئله این است که اهداف فرهنگی چگونه اقامه می شوند؟
واقع این است که تا زمانی که حکومت و اقتدار حاکمیتی نباشد، بخش زیادی از اهداف فرهنگی را نمی شود اقامه کرد، چون حکومت طاغوت مانع از اجرای آن مطلوبیت های اسلامی می شود، و صد البته زمانی که حکومت طاغوت از سر راه برداشته شد، اینطور نیست که همه افراد جامعه دیگر خوب و متقی خواهند شد و فقط می ماند که حکومت اسلامی بیاید با ابزارهای فرهنگی مطلوبیت های فرهنگی را محقق کند.
وضعیت جامعه ای که از زیر یوغ طاغوت بیرون آمده (مخصوصاً با حضور پر هیمنه طواغیت که همیشه همینطور بوده و فی زماننا هذا هم شدیدتر است و شیطان توانسته یک تمدن تشکیل بدهد)؛ همیشه به این شکل است که وقتی اقتدارات حاکمیتی وجود نداشته باشد درصدی از جامعه که عمداً می خواهند مقابل مطلوبیت های فرهنگی شما بایستند، به مطلوبیت های فرهنگی شما عمل نخواهند کرد.
بگذریم که معمولاً منافع اقتصادی عده ای در اقامه نشدن مطلوبیت های فرهنگی اسلامی است و قطعاً این دسته هم به این راحتی از سر راه کنار نخواهند رفت، سرمایه داران زالو صفتی که با ربا خواری، خون مردم را در شیشه کرده اند با نصیحت پدرانه منافع مالی خود را کنار نخواهند گذاشت.
اگر تأکید روی زیر بنا بودن فرهنگ به گونه ای صورت بپذیرد که عملاً استفاده از ابزارهای اقتداری حاکمیتی برای پیشبرد اهداف فرهنگی نفی شود، (هر چند نظراً نه) همان عده قلیل اما قدرتمند با پر رویی هر چه تمام تر جلوی اقامه اهداف فرهنگی شما را خواهند گرفت و فرهنگی متفاوت از آن چیزی که شما می خواهید بر جامعه حاکم خواهند کرد.

به بیان دیگر آیا اهداف فرهنگی صرفاً با ابزارها و شیوه های فرهنگی اقامه می شوند یا باید ابزارهای سیاسی و اقتصادی مورد استفاده قرار بگیرند؟
اینجا هم بحث این نیست که یک هدف فرهنگی را صرفاً با ابزارهای اقتدار حاکمیتی و اقتصادی اقامه کنیم، بلکه سخن این است که تا زمانی که شما اقتدار حاکمیتی و استفاده از ابزار زور را به میدان نیاوری و تا زمانی که تأمین اقتصادی فرهنگ معارض خود را محدود نکنی؛ همچنان او با قدرت به حیات خویش ادامه می دهد و نه تنها جلوی اقامه فرهنگ مورد نظر تو را خواهد گرفت بلکه فرهنگ مورد نظر خود را مستقر خواهد کرد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها