آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی در بیان استاد شهید مطهری)
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_274 (بخش 2)
#جلسه_352
💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی در بیان استاد شهید مطهری)
❇️ تأملاتی بر بیان استاد شهید مطهری
4️⃣ تبدیل انکار به ید به دعوت با عمل خود!
عجیب ترین قسمت ایده استاد شهید معنا کردن مرحله انکار به ید است. ایشان با وجود معنای صریح این جمله و روایات صریحی که پشت این بحث قرار دارند، برداشت عجیبی از انکار به ید می کنند و آن هم اینکه باید خودمان عمل کنیم تا جامعه ببیند و عمل کند!
واقع این است که ظهور انکار به ید و همچنین برداشت های فقهای ما در طول اعصار روشن تر از این است که بخواهد به معنای نیکوکاری و دعوت با عمل خود تأویل برده شود، همین شیخ طوسی که متن ایشان به عنوان شاهد توسط استاد شهید مورد استناد قرار گرفته در همان کتاب نهایه می فرماید:
«و قد يكون الأمر بالمعروف باليد بأن يحمل النّاس على ذلك بالتأديب و الرّدع و قتل النّفوس و ضرب من الجراحات، إلّا أنّ هذا الضّرب لا يجب فعله إلّا بإذن سلطان الوقت المنصوب للرّئاسة.» النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص: 300
ایشان در اینجا اعمال زور جایی که به جراحات و قتل نفس برسد را به اذن حاکم می داند و البته همینجا تأدیب و ردع را هم نیازمند اذن امام نمی دانند.
بلکه بیشتر ایشان قائل هستند که ابتدا انکار به ید است حتی تا مراحل جرح و قتل اگر اذن حاکم نبود نوبت به مراحل لسان و قلب می رسد:
«و إنكار المنكر يكون بالأنواع الثلاثة التي ذكرناها: فأمّا باليد، فهو أن يؤدّب فاعله بضرب من التأديب: إمّا الجراح أو الألم أو الضّرب، غير أنّ ذلك مشروط بالإذن من جهة السّلطان حسب ما قدّمناه. فمتى فقد الإذن من جهته اقتصر على الإنكار باللّسان و القلب.» [همان]
شیخ مفید در کتاب مقنعه نیز انکار به ید را همینطور معنا می کنند:
«و الإنكار باليد يكون بما دون القتل و الجراح كما يكون بهما و على الإنسان دفع المنكر بذلك في كل حال يغلب في ظنه زوال المنكر به و ليس له القتل و الجراح إلا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبير الأنام فإن فقد الإذن بذلك لم يكن له من العمل في الإنكار إلا بما يقع بالقلب و اللسان» المقنعة (للشيخ المفيد)؛ ص: 809
علامه حلی در بررسی انکار به ید چنین نقل می کند که سید مرتضی حتی جرح و قتل را نیازمند اذن امام نمی داند، شیخ طوسی هم که در کتاب نهایه نیازمند اذن می داند در کتاب تبیان با نظر سید مرتضی همراه است؛ و اقوی از نظر خودشان را نیز نظر سید مرتضی می دانند.
«لو لم ينزجر و افتقر إلى اليد كالضرب و شبهه جازوا و افتقر إلى الجراح قال السّيد يجوز ذلك بغير إذن الإمام و قال الشيخ ظاهر مذهب شيوخنا الإمامية أن هذا الجنس من الإنكار لا يكون إلا للأئمة أو لمن يأذن له الإمام قال و كان المرتضى يخالف في ذلك و يقول يجوز فعل ذلك بغير إذنه و أفتى به الشيخ في التبيان و هو الأقوى عندي» تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط – القديمة)، ج1، ص: 158
همانطور که می بینیم فارغ از این اختلافی که در اذن امام هست، اصل اینکه معنای انکار به ید تأدیب و ردع و ضرب و جرح و قتل است قطعی گرفته شده است و حالا دارند در مورد نیازمندی آن به اذن حاکم آن هم در مواردی که به حرج و قتل کشیده می شود بحث می کنند نه حتی در تأدیب و ردعی که به جرح و قتل کشیده نمی شود.
البته اینکه عمل مخصوصاً عمل کسانی که داعی به یک چیزی هستند، و بالاخص در حالتی که حاکمیتی وجود دارد عمل حاکمان بسیار مؤثر است؛ اما اینکه امر به معروف و نهی از منکر را اینطور معنا کنیم، تقلیل این معنا است.
☑️ واقع این است که این بیانات شهید مطهری در بازه سال های 1339 تا 1341 ارائه شده است و فضای بدون حاکمیت بسیار بر ذهن ایشان تأثیر گذار بوده است، همچنین از نقل خاطراتی که می کنند امر به معروف هایی که برخی روحانیون در آن زمان و شاید در زمان ها اواخر قاجار انجام می دادند و خاطراتش برای ایشان نقل شده و چند مورد را هم ایشان نقل می کنند بسیار در ذهنیت منفی ایشان نسبت به برخورد با اعمال زور اثر منفی گذاشته است.
توضیح بیشتر در مورد تحلیل کامل ا.م و ن.م و به خصوص معنای مرحله انکار به ید را در یادداشت دیگری تقدیم خواهم کرد.