آخر چه کنیم ؟ ( جمعبندی شخصی در باب روش گفتمانسازی آزاداندیشی + نقد نظرات موجود )
برای گفتمان ساختن یک اندیشه در میان نخبگان فرهنگی چه مسیری را باید پیمود ؟
پاسخ های متعدد میتوان به این پرسش داد که همه انها در یک طیف قرار می گیرند.
بک سر طیف، نخبگی نخبگان فرهنگی را مطفهومی نفس الامری میداند و آن ها را دارای صلاحیت هایی میشمارد که سبب میشود تا برای گفتمان سازی با او، همه اندیشه را ارائه کنیم .
در کمال ناباوری سر دیگر طیف، که نخبگی این نخبگان را کاملا اصطلاحی و غیر واقعی میداند، دوشاخه دارد !
برخی قائل اند باید همه چیز را برای آنها توضیح داد تا درک کنند و همراه شوند.
برخی هم قائل اند اینها بدون توجیه و توضیح همراه میشوند.
پس تا کنون سه نظریه در این باب ایجاد شد :
1- باید با فرهیختگان و نخبگان وارد گفتگو شد. ممکن است این گفتگو حتی اندیشه ما را ویرایش بزند. ( در حلقه قائل ندارد )
2- باید یک پروژه برای توضیح مقدماتی که ما را به آزاداندیشی ( یا هر موضوعی ) رسانده است راه بیندازیم تا طرف مقابل اصطلاحا لنگ بیاندازد. ( برادر م.پ )
3- مخاطب فرهیخته ما دو دسته است. دسته اول بدون مقدمات همراه میشود و ما همین ها را میخواهیم. دسته دوم نیاز به مقدمات دارد، اما مقدمات ما را از ریل گفتمانسازی گفتمان منتخب یا آزاداندیشی خارج میکند و به ریل ایده مادر وارد میکند. ( برادر ح.خ )
درباره نظر سوم : به نظر می رسد دسته اول از کمیت و کیفیت بالایی برخوردار نباشد و معقول نباشد که صرفا روی این دسته سرمایه گذاری شود. توجیه و توضیح برای دسته دوم هم لزوما به معنای خروج از این ریل گفتمان منتخب نیست. بلکه میتواند یک پروژه و یک ریل موازی با آن ایجاد شود. اگر بلحاظ نیروی انسانی و پشتیبانی مشکلی وجود نداشته باشد، اولویت با راه انداختن هر دو پروژه است.
درباره نظر دوم : عملیات، مطلوب است و در توضیحاتی که درباره نظر سوم گفته شد، واضح شد که احتمالا ممکن هم باشد. اما مسئله در باورداشت و نگاه ما نسبت به مخاطب فرهیخته، نخبه یا با تجربه خودمان است. به نظر می رسد اینکه با این عقیده وارد گفتگو شویم که او را آچمز کنیم و هر اندیشه ای که تا کنون جمع کرده را دور بریزیم و آنقدر اندیشه مان را در ذهنش بریزیم تا دستانش را بالا ببرد و آزاداندیشی را بپذیرد، اولا 180 درجه مخالف آزاداندیشی است و ثانیا مخاطب نه انقدر پرت است که این باورداشت ما را نفهمد و نه آنقدر منفعل است که این باورداشت ما را قبول کند و سر بسپارد …
در نهایت فکر میکنم طبق مبانی آزاداندیشانه ای که به آن معتقدیم و طبق برداشت ها و تجربه هایی که از صحنه وجود دارد، شایسته و بایسته است که این ورود مقدماتی به آزاداندیشی لااقل برای بخشی از مخاطبان اجرا شود. اما در این مسیر باید استعداد عملیاتی مجموعه را نیز سنجید و به هیچ وجه نگذاشت اصل گفتمان آزاداندیشی حتی برای مدتی کوتاه کنار گذاشته شود.