#علوم_ذاتا_مسموم

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#جلسه_183
#یادداشت_22
#سعید_خورشیدی
#شهید_فخری_زاده
#علوم_ذاتا_مسموم
بعد از شهادت شهید عزیز فخری زاده واکنش ها نسبت به این واقعه متعدد بود و متنوع
در این میان، نوشته ای توجه مرا به خود جلب کرد.
نویسنده به خداوند متعال شکوه کرده بود که چرا ما دانشمندان علوم انسانی! را هیچوقت ترور نکردند و نمیکنند و چرا ما از فیض شهادت بوسیله ترور بی بهره ایم ؟
بلافاصله بعد از مطالعه این توئیت، یاد نقلی افتادم و بنظرم آمد شاید مناسب باشد شما را هم به آن توجه بدهم :
یکی از شاگردان شیخ انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت. از شیطان پرسیدم: “این بندها برای چیست؟” پاسخ داد: “اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت”.
هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: “اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده”. شیطان لبخندی زد و گفت: “امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند !”

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها