حیثیات و رویکرد!
#يادداشت
#گفتمان_انتخابات_1400
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_186
#جلسه_281
💠 حیثیات و رویکرد!
رویکرد را به زاویه نگاه تعریف کردند، به نظرم زاویه نگاه کم است، در زاویه نگاه فاعل شناسا محور است، رویکرد را به این شکل معنا کردن خیلی فضا را به نسبیت نزدیک می کند؛ یعنی بستگی دارد که شمای فاعل شناسا از چه زاویه ای و با چه غرض و غایتی به این حقیقت نگاه کنی، چیزهای متفاوتی خواهی دید.
اما واقع قضیه این است که چون حقایق سرشار از جهات و حیثیات هستند، به فاعل شناسا این امکان را می دهد که از یک جهت و حیثیت خاصی که در خود آن حقیقت هست به او نگاه کند و نگاه از آن جهت آورده های متعددی به او بدهد که از جهت و حیثیت دیگر نگاه کردن این آورده ها را نمی دهد.
در حکمت اسلامی وقتی اصالت وجود را ثابت می کنند، متن حقایق بلکه متن حقیقت یک چیز می شود، آن هم وجود، اما هر وجود حیثیات متعددی دارد که در آن نهفته است، حیثیات را تقسیم می کنند به حیثیت نفادی، اندماجی و شأنی؛
در حیثیت نفادی تمرکز بر تمام شوندگی و سقف دارایی این وجود است، اینکه این وجود کجا ایستاده است و کمالات او جلو نرفته است قید می شود برای این وجود خاص و به ما وجود مقید و محدود را می دهد.
در حیثیت اندماجی این وجود بتمامه و کل متن وجودش دارای صفات و حالاتی است که در دل آن مندمج و فشرده هستند؛ به کل این متن نگاه می کنیم می گوییم معلول است یا واحد است یا …. این حقیقت مرکز فوران حیثیات اندماجی کثیره و بلکه بی نهایتی است که می توان با برش هر یک از آن حیثیات آن را دید و نشست در مورد آن صفت او صحبت کرد.
حیثیت شأنی در واقع دیدن اطوار یک حقیقت دارای مراتب مختلف است، اگر در حیثیت نفادی به سقف دارای وجود می نگریستیم، اگر در حیثیت اندماجی به کل این وجود خاص می نگریستیم، اینجا اصطلاحاً به بخش خاصی از این وجود می نگریم و حکمی مربوط به آن مرتبه و بخش خاص او میدهیم. مثل تحقق این وجود در عالم ماده و مثال و عقل یا خود سه مرتبه ماده و مثال و عقل داشتن کل عالم، و یا ماده و مثال و عقل داشتن نفس انسانی.
اگر وجود اعتباری را نیز در فلسفه به عنوان یکی از اقسام وجود بپذیریم (که ظاهرا اینطور است) کل علوم اعتباری انسانی نیز به عنوان یک حیثیت که شاید اسمش را حیثیت اعتباری بشود نامید، به عنوان قسم چهارم حیثیات مطرح می شود.
رویکرد را باید شبیه به نگاه حیث بینی ترسیم کرد، یعنی در دل آن حقیقت اینقدر حیثیات و جهات متعددی نفاداً و اندماجاً و شأناً و اعتباراً نهفته است که هیچ چشمی (؟!) یارای دیدن همه آن ها را با هم ندارد؛ لذا هر لحظه از جهتی و حیثی در مورد این حقیقتی که همه حقایق دارند از دل او فوران و بلکه انفجار می کنند، بحث می شود؛ که عرفا فرمودند کل اسمٍ فی کل اسم! بلکه شاید بشود بالاتر گفت که کل شیءٍ فی کل شیء (؟!)