خیر بودن شرور! و لزوم وجود شرور در عالم ماده برای رسیدن به کمال از منظر #شهید_مطهری
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_221
#جلسه_308
💠 خیر بودن شرور! و لزوم وجود شرور در عالم ماده برای رسیدن به کمال از منظر #شهید_مطهری
گفته شد که شهید مطهری بعد از اینکه ماهیت شرور را مشخص می کند که عدمی و نسبی هستند، به این سؤال می پردازد که باشد شرور عدمی و نسبی اصلاً چرا نقص و كاستى و فنا و نيستى در نظام هستى راه يافته است؟ چرا يكى كور و ديگرى كر و سومى ناقصالخلقه است؟ چرا جاى اين عدم را وجود نگرفته است؟ آيا اين، نوعى منع فيض نيست؟
در یک ورود توضیح می دهند بدون این کاستی ها خلقت محال بود، و در ورود دیگری توضیح می دهند که شرور برای رسیدن به کمال ضرورت دارند.
🌱 مصائب، مادر خوشبختيها
ایشان می فرمایند بين آنچه ما به عنوان مصيبت و بدى مىخوانيم و آنچه به نام كمال و سعادت مىشناسيم رابطه علّىّ و معلولى وجود دارد. بديها مادر خوبيها و زاينده آنها هستند.
سختيها و گرفتاريها مقدمه كمالها و پيشرفتهاست. ضربهها، جمادات را نابود مىسازد و از قدرت آنان مىكاهد ولى موجودات زنده را تحريك مىكند و نيرومند مىسازد. مصيبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارند. اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مىگردد.
خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (2).
يعنى بلاها و گرفتاريها براى كسانى كه مقاومت مىكنند و ايستادگى نشان مىدهند، سودمند است و اثرات نيكى در آنان به وجود مىآورد، لذا در چنين وضعى بايد به آنان مژده داد.
خدا براى تربيت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشريعى و تكوينى دارد و در هر برنامه، شدائد و سختيها را گنجانيده است. در برنامه تشريعى، عبادات را فرض كرده و در برنامه تكوينى، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است.
🌱 البلاء للولاء
ازاينرو است كه وقتى خدا نسبت به بندهاى از بندگانش لطف مخصوصى دارد او را گرفتار سختيها مىكند. در حديثى از امام باقر (ع) آمده است كه:
انّ اللّه عزّ و جلّ ليتعاهد المؤمن بالبلاء كما يتعاهد الرّجل اهله بالهديّة من الغيبة.
«خدا از بنده مؤمنش تفقّد مىكند و براى او بلاها را اهداء مىنمايد همان طورى كه مرد در سفر براى خانواده خودش هديهاى مىفرستد.»
در حديث ديگر از حضرت امام صادق (ع) آمده است:
انّ اللّه اذا احبّ عبدا غتّه بالبلاء غتّا.
«خدا زمانى كه بندهاى را دوست بدارد او را در درياى شدائد غوطهور مىسازد».
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه:
انّ اشدّ النّاس بلاء الانبياء، ثمّ الّذين يلونهم، ثمّ الامثل فالامثل.
«پرگرفتارىترين مردم انبياء هستند؛ در درجه بعد كسانى كه از حيث فضيلت بعد از ايشان قرار دارند، و سپس هر كس كه بافضيلتتر است به ترتيب از بالا به پايين.»
🌱 اثر تربيتى بلايا
سختى و گرفتارى، هم تربيت كننده فرد و هم بيدار كننده ملتهاست. سختى، بيدار سازنده و هوشيار كننده انسانهاى خفته و تحريك كننده عزمها و ارادههاست. سختى همچون كيميا، خاصيت قلب ماهيّت كردن دارد، جان و روان آدمى را عوض مىكند. اكسير حيات دو چيز است: عشق، و آن ديگر بلاء.
❇️ جمعبندی نهایی:
از اين نكته نبايد غفلت ورزيد كه مصائب، وقتى نعمت هستند كه انسان از آنها بهرهبردارى كند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواريهايى كه مصائب توليد مىكنند روح خود را كمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختيها فرار را انتخاب كند و ناله و شكوه سر دهد؛ در اين صورت بلا از براى او واقعا بلاست.
حقيقت اين است كه نعمتهاى دنيا نيز مانند مصائب، ممكن است مايه رقاء و سعادت باشد، و ممكن است مايه بدبختى و بيچارگى گردد. نه فقر، بدبختى مطلق است و نه ثروت خوشبختى مطلق. چه بسا فقرهايى كه موجب تربيت و تكميل انسانها گرديده، و چه بسا ثروتهايى كه مايه بدبختى و نكبت قرار گرفته است. امنيّت و ناامنى نيز چنين است. نعمت بودن نعمت، بستگى دارد به نوع عكس العمل انسان در برابر آن نعمت، كه شاكر باشد يا كفور؛ و همچنين نقمت بودن نقمت، بستگى دارد به نوع عكس العمل انسان در برابر آن كه صابر و خويشتندار باشد يا سست عنصر و بىاراده.
چيزى را بايد بلا ناميد كه عقوبت معنوى الهى باشد؛ يعنى آثار بد عمل انسان. اين امور ازآنجهت بلا و مصيبت واقعىاند كه اولا معلول اراده و اختيار خود انسان هستند، و ثانيا مقدمه هيچ خير و هيچ كمالى نيستند.
آرى، مصائب و بلاها نعمتهاى بزرگى هستند كه بايد در برابر آنها سپاسگزار خدا بود، نعمتهايى هستند كه در صورت قهر تجلّى كردهاند؛ همچنان كه گاهى قهرهايى به صورت لطف، ظهور مىكنند. از اين قهرها به نوبه خود بايد سپاسگزار بود
اگر بخواهيم به مسأله، #رنگ_فلسفى بدهيم بايد بگوييم: قابليّت مادّه از براى پذيرش صورتهاى گوناگون، و تضادّ صور با يكديگر، هم عامل تخريب است و هم عامل ساختن، هم عامل از بين بردن است و هم عامل ايجاد كردن؛ تخريب گذشته و ساختن آينده، بردن صورتها و نقشهاى كهنه و آوردن نقشهاى تازه. هم انهدام و ويرانى معلول تضاد است و هم تنوع و تكامل؛ زيرا اگر چيزى منهدم نمىشد، تشكل تازه اجزاء با يكديگر و تركيب و تكامل مفهوم نداشت. تا اجزاء و عناصر با يكديگر نجنگند و در يكديگر اثر نكنند، مزاج متوسط و تركيب جديد پيدا نمىشود. پس صحيح است كه بگوييم: «تضاد، منشأ خيرات و قائمه جهان است و نظام عالم بر آن استوار است».
لذا مرحوم صدرالمتألهین می گوید:
لو لا التّضادّ ما صحّ دوام الفيض عن المبدأ الجواد.
هيچ حركت طبيعى بدون قسر ممكن نيست. وقتى جسم به سوى محل طبيعى خود حركت مىكند كه در غير محل طبيعى خودش قرار بگيرد؛ اما زمانى كه جسم در محل طبيعى خود باشد ساكن و بىحركت خواهد بود. لذا همواره سعادت انسان در مطلوب داشتن است، و مطلوب داشتن زمانى تحقق مىپذيرد كه فقدان و محروميّت در كار باشد.
🏷 برگرفته از مجموعه آثار شهيد مطهري (عدل الهى)، ج1، ص: 173-193