امکان ذات کاوی آزاداندیشی به عنوان یک ملکه فردی!

آیا آزاداندیشی که اساساً یک پدیده اجتماعی است و در نسبت با هویت اجتماعی انسان محقق می شود را می شود به عنوان یک پدیده فردی دید و در تعریف آن، آزاداندیشی را به عنوان یک صفت فردی تعریف کرد؟!

وقتی می خواهیم آزاداندیشی را تعریف کنیم، با این سؤال مواجه می شویم که هویت اجتماعی در این پدیده اشراب شده و انسان بما هو فرد اصلاً آزاداندیشی در مورد او معنا ندارد.

واقع این است که اصل این سؤال به این بر می گردد که آیا پدیده های ذات اضافه که در نسبت با هویت اجتماعی انسان شکل می گیرند، را می شود به عنوان یک پدیده نفسی و انسانی من حیث فردی تعریف کرد؟! به عبارتی آیا مفاهیمی که محل بروز حقایق آن ها حیات اجتماعی انسان است، را هنگام فهم می توان به عنوان یک دارایی فردی انسان تعریف کرد، یا حتماً باید اجتماعی بودن آن ها در تعریف آن ها اخذ شود؟

 

برای پاسخ به این سؤال باید یک بحث منطقی کرد که آیا در مواجه با یک حقیقت خارجی که در دل او حیثیت های مختلفی وجود دارد می توان نقطه تمرکز را بر روی یک حیثیت خاصی گذاشت و شیء را از آن زاویه مورد مطالعه قرار داد، یا به طور کلی ما با یک حقیقت خارجی عینی مواجه هستیم با یک هویت واحد و هر بیانی در مورد او باید حاوی کل این هویت یکپارچه باشد؟

صحیح این است که در هنگام ذات کاوی و تعریف یک مفهوم، ما توان این را داریم که به یک متن واقع که پر از حیثیات متعدد است، از زاویه دیدهای مختلف که هر کدام نقطه تمرکزش بر روی یکی از حیثیت ها است، آن واقع را مشاهده کرده و در مورد آن سخن گفت و از آن زاویه خاص او را تعریف کرد؛ بله در این مطالعه ما حیثیات دیگر شیء را نفی نمی کنیم بلکه عطف توجه و التفات ما به یک حیث خاص است. برای تشبیه مثلا من وقتی به صورت شما نگاه می کنم، می توانم بگویم که الان دارم به چشم های شما، یا دهان شما، یا گونه های شما نگاه می کنم، و واقعاً هم نقطه تمرکز من روی قسمت خاصی از صورت شماست در عین حالی که متوجه هستم که این قسمت خاصی از صورت شما ست.

آزاداندیشی هم می تواند به عنوان یک پدیده اجتماعی ملاحظه شود و هم می تواند به عنوان یک پدیده فردی، لذا شما اگر در هنگام تعریف آزاداندیشی نقطه تمرکز و التفات خودتان روی این گذاشتید که آزاداندیشی به عنوان یک ملکه و دارایی انسانی تعریفش چیست و شروع کردید یک سری قیودی برای تعریف آن ارائه کردید، کار درستی انجام دادید، و تعریفی هم که ارائه می دهید تعریف صحیحی است و چه بسا مبنا برای فهم و عمل به آزاداندیشی اجتماعی دیدن همین آزاداندیشی به عنوان یک وصف انسانی باشد. در این برش مطالعه شما هویت اجتماعی آزاداندیشی را نفی نمی کنید بلکه تصمیم گرفتید با التفات به حیث فردی این حقیقت را ببینید (البته وجه فردی را من به او ندادم بلکه او خود دارای وجه فردی هست)

لذا شما در این مطالعه به راحتی می توانید بگویید «آزاداندیشی» از دو عنوان آزادی و اندیشه تشکیل شده است؛ ابتدا بررسی می کنیم که اندیشه بودن یک اندیشه به چه چیزهایی است و مقومات و قیودی را برای اندیشه بودن یک اندیشه بیان می کنیم، سپس بررسی می کنیم که اندیشه اگر بخواهد آزاد باشد، چه شرایطی باید مراعات شود و با گذاشتن و برداشتن یک سری قیود آزاداندیشی را به عنوان یک وصفی برای فرد انسانی و یک ملکه و دارایی انسانی تعریف می کنید. بله خیلی از این قیود در نهایت ناشی از هویت اجتماعی داشتن انسان است، ولی من می توانم بدون دیدن منشأ این قیود و با بررسی در حیث فردی این حقیقت را تعریف کنم.

یک نکته تکمیلی هم باید گفت که بعد از این شیوه بررسی، خیلی از مفاهیم هستند که حیث بررسی شان بسیار به هم نزدیک است و باید دقت کرد که متوجه تفاوت حیث بررسی این مفهوم با مفاهیم کناری آن بود، مثلاً در این زاویه بررسی آزاداندیشی با مفاهیمی مثل آزادی معنوی یا آزادی روحی به هم نزدیک می شوند، ولی دقت داریم که حیث بررسی ما از زاویه اندیشه داشتن انسان است نه روح داشتن او.

 

#يادداشت_291

2 1 رای
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها