ایمان به هدف، ایمان به مسیر و ایمان به …
اگر کسی بتواند بگوید من بیست سال پیش هم همین ها را گفتم ولی افرادی برای همراهی پیدا نکردم و الان هم همان مسیر را پی میگیرم چند نتیجه گیری ساده بهمراه دارد:
اول: اگر این فرد نخبه در طول این 20 سال پروژه هایی با اهداف دیگر پیش نبرده است در واقع از هدف خود دست نکشیده است این یعنی ایمان به هدف.
دوم: اگر الگوی پیشنهادی حل مسئله برای رسیدن به این هدف تغییر نکرده باشد از دو حال خارج نیست یا این فرد یک انسان بسیار دُگم اندیش و خودپسندست چرا که فقط طرح خودش را می بیند یا اینکه این الگوی حل مسئله را تنها راه حل نجات می داند و در طول این 20 سال راه حلی بهتری که از شخص دیگر ارائه شده باشد نرسیده است. این یعنی ایمان به مسیر.
سوم: اگر از نظر فردی هدف مشخص باشد و مسیر رسیدن به آن هدف را هم تعیین کند و این را مسئله عمری خویش بداند نمی تواند به هرکسی برای رسیدن به این هدف اعتماد کند چون صحبت بر سر سرمایه عمر است و این چیزی است که دیگر تکرار نمی شود و بهتر بگویم یک نخبه حق ندارد سرمایه ای که خدای متعال در اختیار او قرار داده را در عصر خود به بازی بگیرد و رسالتش را نیمه تمام رها کند. و این یعنی استاد به یارانش در واقع افراد حلقه اندیشه کلامی ایمان دارد.