نوشته‌ها

وحدت اسلامی، وحدتی تاکتیکی و راهبردی در عین اختلافات بنیادین (2)

در بخش قبل یادداشت گفته شد که وحدت اسلامی را مقام معظم رهبری یک وحدت استراتژیک می‌دانند نه صرفاً یک امر تاکتیکی، حال سؤال این است که آیا این وحدت را ایشان در لایه‌ی عمیق‌تری نیز قائل هستند؟

بالاتر از تاکتیک و استراتژیک مسئله بنیان‌های فکری و نظری قرار دارد، رهبر معظم انقلاب در بحث پیچ تاریخی که شرایط فعلی جهان را یک پیچ تاریخی می‌دانند و تمدن غرب را در حال افول و فروپاشی توصیف می‌کنند، خطاهایی که این تمدن مرتکب شده و باعث فروپاشی آن خواهد شد را خطاهایی تاکتیکی یا بنیادین نمی‌دانند بلکه خطا در سطح بالاتری یعنی خطای بنیادین می‌دانند و معنای آن را هم خطای در فلسفه و فکر غرب در مورد جهان و انسان می‌دانند؛

این قضایاى اقتصادى ربطى هم به خطاهاى تاکتیکى و راهبردى ندارد که بگوییم فلان تاکتیکشان در فلان جا غلط بود، دچار این مخمصه شدند؛ یا فلان راهبردشان غلط بود، دچار این گرفتارى شدند؛ نخیر، قضیه این نیست؛ قضیه، قضیه‌ى بنیانى است. خطاهاى بنیانى وجود دارد. آنچه که امروز دارد اتفاق مى‌افتد، ناشى از خطاى در نگاه فلسفى و بنیانى و فکر غرب نسبت به جهان و انسان است؛ خطاى در جهان‌بینى است.

البته این‌جور خطاها، مثل خطاهاى تاکتیکى تأثیراتش سریع نیست؛ مثل خطاهاى راهبردى، تأثیراتش میان‌مدت نیست؛ این خطاها تأثیراتش بلندمدت است. بعد از دو سه قرن، این خطاها دارد خودش را نشان می‌دهد؛ و بدانید که این‌ها را زمین خواهد زد.

(۱۳۹۱/۰۵/۲۲) بيانات در ديدار اساتيد دانشگاه‌ها – بيانات، جلد: ۳۴، صفحه: ۲۴،

حال سؤال می‌شود که آیا ایشان مسئله وحدت اسلامی را وحدتی بنیادین می‌دانند یا در همان سطح استراتژیک؟! ایشان در مورد وحدت در کنار ادبیات تاکتیک و استراتژی از ادبیات اصول نیز استفاده کردند که به نظر می‌رسد می‌خواهد وحدت را در لایه‌ی بنیان‌های فکری و فلسفی نیز ببرند؛

امروز كه روز شروع كارتان است، بايد ببينيد كه وحدت را از چه راهى مى‏توانيد تأمين بكنيد. امروز وحدت براى شما، هم تاكتيك و هم استراتژى و هم يك اصل اسلامى است و هميشه براى شما لازم است. امروز اگر بخواهيد به قضايا خيلى سياسى نگاه كنيد، وحدت براى شما لازم است. البته نبايد به وحدت به چشم تاكتيك نگاه كرد؛ وحدت يك اصل اسلامى است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً»

(24/ 11/ 1369) سخنرانى به مناسبت عيد سعيد مبعث

یا در جای دیگری می‌فرمایند:

وحدت و اتّحاد مسلمانها یک امر تاکتیکی نیست که حالا بعضی خیال کنند به خاطر شرایط خاصّی ما بایستی با همدیگر متّحد باشیم؛ نه، یک امر اصولی است؛ هم‌افزایی مسلمانها لازم است؛ اگر مسلمانها متّحد باشند، هم‌افزایی میکنند و همه قوی میشوند؛ وقتی که این هم‌افزایی وجود داشته باشد، حتّی آنهایی که مایلند ــ و مانعی هم نیست ــ که تعامل با غیر مسلمانها داشته باشند، با دست پُر وارد این تعامل میشوند. بنابراین این هم نکته‌ی بعد که این یک امر اصولی است، و امر تاکتیکی نیست.

بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام ۱۴۰۰/۰۸/۰۲

به نظر می‌رسد ادبیات اصول معادل ادبیات بنیان‌های فکری به کار برده نشده، بلکه یک تأکید و معادلی برای همان استراتژی و راهبرد به کار رفته است، نشانه آن هم این است که در آخرین متن ایشان تاکتیک را در مقابل اصول به کار می‌برند، برخلاف متن قبلی آن که تاکتیک و استراتژی و اصول را هم عرض مطرح می‌کنند.

اگر بخواهیم یک نتیجه گیری اولیه بکنیم، باید بگوییم که وحدت اسلامی خود به عنوان یک استراتژی و راهبرد اسلامی مطرح است لذا یک اصل اسلامی است نه یک تاکتیک موقتی، و در متعلق وحدت هم اینقدر در لایه بنیان‌های فکری اشتراکات زیاد است که همان‌ها برای رسیدن به یک وحدت استراتژیک کافی است، هر چند که اگر بخواهیم روی فهم از مبانی فکری و فلسفی و اندیشه‌ها و نگاه‌های بنیانی در مورد جهان و انسان دقت به خرج بدهیم، خالی از اختلافات بنیانی با اهل سنت نیستیم، ولی این اختلافات به حدی نیست که بخواهد ما را صرفاً در یک نقطه تاکتیکی به هم برساند بلکه واقعاً در لایه‌ی راهبردی ما را به هم می‌رساند.

به نظر سر اینکه رهبری می‌فرمایند مراد از وحدت اسلامی شیعه کردن سنی‌ها و یا سنی شدن شیعه‌ها نیست، همین باشد که آن اختلاف بنیانی سر جای خودش و روش حل شدنش هم به این نیست که بگوییم بیایید یک مذهب بشویم که اصلاً شدنی هم نیست.

 ما كه مى‌گوييم شيعه و سنى در كنار هم قرار بگيرند، يعنى شيعه، شيعه بماند؛ سنى هم سنى بماند. ما چه موقع به عالم تسنن گفته‌ايم كه منظورمان از وحدت اين است كه شما شيعه بشويد؟! ما چنين چيزى نگفته‌ايم. هركس خواست شيعه بشود، ازطريق علمى و از راه مباحثات عالمانه شيعه بشود. آنها هم آزادند كه بروند كار خودشان را بكنند. ما نمى‌گوييم شما مذهبت را عوض كن؛ ما مى‌گوييم شيعه و سنى بايد هميشه سرِ عقل باشند؛ همچنان كه بحمداللَّه در دوران انقلاب اسلامى، در كشور ما مشاهده شد. نگذارند دشمن از اختلافات اينها سوءاستفاده كند.»

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمعى از آزادگان، ۱۳۶۹/۷/۱۱

وحدت اسلامی، وحدتی تاکتیکی و راهبردی در عین اختلافات بنیادین (1)

ادبیات تاکتیک و استراتژی یک ادبیاتی است که بیشتر در فضای نظامی به کار گرفته می‌شود، استراتژی مفهومی کلان‌تر، عمیق‌تر، بلندمدت‌تر و گسترده‌تر است. در مقابل، تاکتیک به صورت مقطعی و در افق زمانی کوتاه‌تر و با حوزه‌ی اثر کوچک‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارتی، شما یک هدف استراتژیک کلان تعریف می‌کنید و در مقاطع مختلف تاکتیک‌های متفاوتی را انتخاب می‌کنید تا به آن هدف نزدیک شوید.

رهبر معظم انقلاب در موارد متعددی از این تفکیک استفاده کرده‌اند، برای نمونه؛

ایشان حرکت پیامبر گرامی اسلام (ص) را یک حرکت استراتژیک برای رسیدن به اهداف بزرگ می‌دانند که در مقاطع مختلف این حرکت به تناسب موقعیت تاکتیک خاصی اتخاذ می‌شود:

جامعه‌ى اسلامى با مجاهدت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از صِفر شروع شد و ايشان در عرض ۲۳ سال تلاش، اين جامعه را عوض كرد و جامعه‌ى نوينى به‌وجود آورد. استراتژى پيامبر صلى الله عليه و آله در اين جامعه از ابتداى دعوت تا وقتى كه به اوج اقتدار رسيد، يكى است؛ هرچند تاكتيكهاى ايشان تغيير كرده باشد. هر تاكتيك، نقشه‌اى كوچك است كه از كنار هم قرارگرفتن آنها خطّى بزرگ و گسترده، يعنى كلّ نظام به‌وجود مى‌آيد.

تفسیر سوره برائت، صفحه: ۱۰۴،

بعد هم دعوت مخفی یا علنی در دو موقعیت متفاوت، صلح حدیبیه یا جنگ‌های مختلف در شرایط خودشان را مصادیقی از تغییر تاکتیک در یک استراتژی بزرگ بر می‌شمارند.

یا در جای دیگر، صلح امام حسن (ع) با معاویه و جنگ امام حسین (ع) با یزید را اول و آخر یک برنامه می‌دانند که با توجه به موقعیت‌های مختلف تاکتیک‌های مختلفی اتخاذ کرده‌اند:

اين دو كار _ يعنى صلح با معاويه و كشته شدن حسين‌بن على (عليه السّلام) _ اوّل و آخرِ يك برنامه و يك نقشه‌اند؛ دو تاكتيك هستند در يك استراتژى عام؛

همرزمان حسین علیه السلام، صفحه: ۱۴۸،

یا در تحلیل رفتار آمریکا به عنوان دشمن، فشار بر دولت‌ها را راهبرد آمریکا و مذاکره را تاکتیک او می‌دانند:

آمريكايى‌ها وقتى‌كه يك چيزى را هدف ميگيرند با يك دولتى، با يك كشورى و بنا ميگذارند كه با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بياورند، فشار در اينجا برايشان راهبرد است، امّا در كنار اين راهبرد، يك تاكتيك هم دارند و آن عبارت است از مذاكره. فشار مى‌آورند تا طرف را خسته كنند؛ وقتى احساس كردند طرف خسته شده و حالا ممكن است قبول بكند، ميگويند خيلى خب، بياييد مذاكره كنيم؛ اين مذاكره مكمّل آن فشار است.

بيانات رهبری، جلد: ۴۱، صفحه: ۱۶،

      در گسترش دادن و صدور انقلاب نیز اگر با اهداف بین‌المللی ناسازگاری دچار شد، دعوت به اتخاذ تاکتیک حتی به گونه‌ای که به ظاهر خلاف استراتژی برداشت شود دعوت می‌کنند:

در بخش نهايى كار، هدف انقلاب گسترده كردن اين قضيّه در همه‌ى دنياى اسلام بود. هدف كسانى كه درباره‌ى انقلاب فكر و كار و بحث كردند و هدف خود امام – كه تجسّم انقلاب بود – اين بود. حال ممكن است كسى بگويد كه اگر ما خودمان را با اهداف بين‌المللى درگير كنيم، در داخل از اهداف كوتاه‌مدّت خود بازميمانيم؛ خيلى خب، تاكتيك اتّخاذ كنيد. ما در جادّه‌اى كه به دنبال هدفى حركت ميكنيم، به جاهايى ميرسيم كه جادّه به‌طور طبيعى به جهت عكس پيچ ميخورد، مثلاً به‌طرف جنوب ميرويم، برميگردد به‌طرف شرق يا شمال؛ ولى اين موقّتى است. اتّخاذ تاكتيك هيچ منافاتى ندارد با اينكه انسان آن راهبرد اساسى را به‌هيچ‌وجه فراموش نكند.

ديدار كارگزاران مراسم حج ۱۳۸۱/۱۰/۲۵ – خط امام «قدس سره»، صفحه: ۱۳۱

       یا در قضیه تحریم، دور زدن تحریم را تاکتیک و مصون سازی کشور در مقابل تحریم را یک راهبرد می‌دانند.

دُور زدن تحريم يك تاكتيك است، مصون‌سازى كشور در مقابل تحريم، يك راهبرد است.

بيانات رهبری، جلد: ۴۱، صفحه: ۴۴،

همین فضای ادبیاتی که خلق کرده‌اند را در قضیه وحدت شیعه و سنی نیز مورد استفاده قرار می‌دهند، از منظر ایشان قصه وحدت اسلامی یک قضیه تاکتیکی نیست که ما آن را یک هدف بزرگ و کلان ندانیم، و در لایه‌ی راهبردی و اهداف کلان مخالف آن باشیم و حالا بخواهیم به دلیل منافعی که در شرایط فعلی برایمان دارد، به عنوان یک تاکتیک از آن استفاده کنیم،

و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن (وحدت اسلامی) را یک مسأله‌ی استراتژیک می‌دانم، یک مسأله‌ی تاکتیکی و مصلحتی هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب می‌کند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم.

در ديدار با اعضاى ستاد برگزارى كنفرانس جهانى اهل بيت (ع)، 26/01/1369

پس از منظر مقام معظم رهبری مسئله‌ی وحدت اسلامی یک مسئله‌ای است که صرفاً به عنوان یک تاکتیک تلقی نمی‌شود بلکه در لایه راهبردی و استراتژیک مطرح است و ایشان آن را یک مسئله در سطح اهداف کلان می‌دانند.

اما اینکه آیا این وحدت در لایه‌ی عمیق‌تر از وحدت استراتژیک مد نظر هست یا نه را در یادداشت بعدی خواهیم پرداخت.

 

#یادداشت_336

پیرامون کلام انقلابی ( 3 – علم راهبردی ) قسمت دوم

چرا علم کلام در لیست علوم راهبردی نیست

آیا واقعا “کلام انقلابی”  در این میان، جایگاهی دارد ؟

نگاه اول  :

تمدن غرب به سبب ریشه های مادی گرایانه ای که در فلسفه خود منتشر کرده، در تمام لایه های تمدنی به مسائل ماوراءماده توجهی ندارد.

او اقتدار را صرفا در میان تکنولوژی و رفاه و قدرت نظامی جستجو میکند و از اقتدارت فوق العاده ای که مقوله های انسانی مانند خانواده، زندگی، فرهنگ، گفتمان، رسانه و مانند اینها پدید می آورند غافل است.

فلذا استانداردهای علوم راهبردی را انگونه که در یادداشت قبل دیدیم تدوین نموده است.

حتی دسته بندی دوره های حیات بشر بوسیله عامل راهبردی اصلی آن دوره که دوره کشاورزی، دوره صنعتی و دوره دانشی را نتیجه میداد نیز دچار اشکال است.

ما 14 قرن پیش گروهی را مشاهده میکنیم به نام امت اسلامی که بدون برخورداری از برتری در زمینه آب و خاک و ابزار و نیروی کار و دانش، دو تمدن بزرگ آن زمان را که در اکثر این زمینه ها برتری داشتند شکست داده و دارایی آنها را تصاحب نمودند. عامل برتری در این واقعه را به روحیه جنگ طلبانه اعراب نیز نمیتوان نسبت داد زیرا در سالهای بعد که مغول ها ( که روحیه جنگ طلبانه بمراتب بیشتری از اعراب داشتند ) به این گروه حمله ور شدند، به طرز جالبی در میان آن گروه ( امت اسلامی ) هضم شدند و از عقاید خودشان دست برداشتند.

به نظر میرسد پژوهشگران عرصه علوم راهبردی، عنصری راهبردی به نام “عقیده ” را از قلم انداخته اند.

 

نگاه دوم :

آن چه درباره علوم استراتژیک ترجمه شده و مطالعه میشود مانند بسیاری از مطالب دیگر، جهت دار است.

این طور نیست که تمدن مدرن ابزار های مهم و حقیقتا راهبردی انسانی را مانند گفتمان و عقیده و مانند اینها فراموش کرده باشد. بزرگترین دلیل بر این مدعا پژوهش های متعدد و شدیدی است که تمدن مدرن غرب در زمینه های روانی، فلسفی و مانند اینها سامان میدهد.

علت عدم ذکر چنین عوامل استراتژیک این است که مخاطب صرفا با نقطه قوت تمدن مدرن یعنی جنبه سخت آن ارتباط بگیرد و مقهور هژمونی آن شود. جنبه نرم تمدن مادی اتفاقا نقطه ضعف آن است و در تدارک است تا آن را به نحوی جبران کند و در این راه از شرق شناسی نیز بهره های فراوان برده است. اسلام نافی پیشرفت ابزار ماید نیست بلکه روی آن تاکید میکند اما دست برتر و مقوله واقعا راهبردی امت اسلام چییزی نیست جز عقیده !

مقوله ای که در نسخه های راهنمای اقتدار بین الملی که از غرب به دست ملت ها میرسد، سانسور شده.

 

علم کلام بر اساس هر دو نگاه قابلیت اضافه شدن به لیست علوم راهبردی را دارد.

این علم هم متضمن پیشرفت جامعه است. هم جایگاهی محوری و اثرگذار در علوم دیگر دارد.

پشتیبان اقتدار حاکیمت است و امنیت ملی را نیز تامین میکند.

بلکه جایگاهی مافوق علوم راهبردی دارد و میتوان او را مادر علوم راهبردی نامید چه اینکه فناوری ها همگی در خدمت عقاید صاحبان آنها هستند و کلام نبض عقاید را به دست میگیرد.