ایده اصلاحی از نقطه اندیشه یا عمل؟
یکی از دوگانههای همیشگی که در لایههای مختلف فکری و نزاعهای مختلف جریانهای متنوع فکری و اجتماعی وجود دارد دوگانه اندیشه و عمل است. عبارت اخریهای دیگر این بحث باور و عمل، ایمان و عمل صالح، عقیده و عمل، کلام و فقه، فلسفه و فقه، حقیقت و شریعت و … است. این دوگانه به صورتهای متنوعی باعث نزاعها میشده، ولی آنچه که در قرآن مشخص است این است که همواره این دو را قرین همدیگر میبیند، یعنی باور بدون عمل، یا به بیان خود قرآن ایمان بدون عمل صالح ادعای ایمان است، لذا در موارد عدیدهای ایمان را همراه عمل صالح به کار میبرد.
اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ … ﴿البقرة، 25﴾ ﴿البقرة، 82﴾ ﴿البقرة، 277﴾ ﴿آلعمران، 57﴾ ﴿النساء، 57﴾ ﴿النساء، 122﴾ ﴿النساء، 173﴾ ﴿المائدة، 9﴾ ﴿المائدة، 93﴾ ﴿الأعراف، 42﴾ ﴿يونس، 4﴾ ﴿يونس، 9﴾ ﴿هود، 23﴾ ﴿الرعد، 29﴾ ﴿إبراهيم، 23﴾ ﴿الكهف، 30﴾ ﴿الكهف، 107﴾ ﴿مريم، 96﴾ ﴿الحج، 14﴾ ﴿الحج، 23﴾ ﴿الحج، 50﴾ ﴿الحج، 56﴾ ﴿الشعراء، 227﴾ ﴿العنكبوت، 7﴾ ﴿العنكبوت، 9﴾ ﴿العنكبوت، 58﴾ ﴿الروم، 15﴾ ﴿الروم، 45﴾ ﴿لقمان، 8﴾ ﴿السجده، 19﴾ ﴿سبإ، 4﴾ ﴿فاطر، 7﴾ ﴿ص، 24﴾ ﴿ص، 28﴾ ﴿غافر، 58﴾ ﴿فصلت، 8﴾ ﴿الشورى، 22﴾ ﴿الشورى، 23﴾ ﴿الشورى، 26﴾ ﴿الجاثية، 21﴾ ﴿الجاثية، 30﴾ ﴿محمد، 2﴾ ﴿محمد، 12﴾ ﴿الفتح، 29﴾ ﴿الطلاق، 11﴾ ﴿الانشقاق، 25﴾ ﴿البروج، 11﴾ ﴿التين، 6﴾ ﴿البينة، 7﴾ ﴿العصر، 3﴾
همین که در بیش از 50 آیه قرآن این تعبیر با هم به کار رفته است، نشان دهنده از باور جدی قرآن به قرین بودن این دو دارد، اما یک نکته دیگر هم در قرآن هست که آن چیزی که محور و اصل قرار میگیرد، ایمان و باور است و نقش عمل صالح در واقع بالا بردن این باور است.
إِلَيْهِ يَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّيِّبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ يَرْفَعُهُ ﴿فاطر، 10﴾
حال سؤال جدی مطرح میشود که با وجود اقرار به اصالت عقیده، آیا برای اصلاح اجتماعی نیز باید از نقطه عقیده شروع کرد؟! بله لاجرم باید از نقطه عقیده شروع به تغییر فرد و جامعه زد و بدون اینکه باوری برای جمعی شکل نگیرد، عمل متناسب با آن باور مقدور نیست، اما بحث ما در نقطههای آغاز که باورهای اجمالی و اولیهای لازم است، نیست؛ حتی بحث در این نیست که لاجرم به هر دوی اینها برای حرکت اجتماعی نیاز هست، یعنی برای هر حرکت اجتماعی نیاز هست که باورها و اعمالی متناسب با این باورها وجود داشته باشد؛ حتی بحث در این نیست که برخی افراد جامعه را چارهای نیست که از ناحیه به عمل واداشتن باید به راه خیر و صلاح آورد و اساساً سطح فکری آنها طوری است که نمیشود با بحثهای اندیشهای آنها را حرکت داد، هر چند که همینها هم به یک اندیشه بسیار اجمالی نیاز دارند.
بحث در این است که مهم ترین اقدام و اثرگذار ترین و ماناترین اقدام برای اصلاح اجتماعی، اندیشه است یا عمل؟! یعنی شما نقطه تمرکزتان را بر فعل و عمل جامعه می گذاری یا بر باورهای مردم؟! اساساً آیا بستن جامعه به عمل با استفاده از سبک زندگی و ابزارهای حاکمیتی و فرهنگی می تواند یک تغییر با ثبات را رقم بزند؟
با توجه به همان تقدمی که ایمان بر عمل صالح دارد، و با توجه به همان اصالتی که عقیده نسبت به عمل دارد و اوست که در نهایت به سمت خدا بالا میرود، و با توجه به این نکته که سوختبار حرکت انسان، آن چیزی که ارادههای غنی و پایدار را شکل میدهد، باوری است که پشت این حرکتها و ارادهها قرار گرفته است؛ با بستن به عمل شاید چهارصباحی بشود انسان یا جامعهای را به حرکت و اراده واداشت، ولی وقتی انسان و جامعه مقداری رشید شد، شروع به پرسیدن سؤالاتی از تو خواهد کرد که مبناهای اعتقادی این اعمالی است که او را به آن بستی؛ لذا بدون کماهمت شمردن عمل، و بدون اینکه به لحاظ تربیتی در برهههایی میتوان با به عمل بستن انسانها را به حرکت در آورد، باید گفت که اگر دنبال یک ایده اصلاح اجتماعی هستی، این ایده باید مبتنی بر شکل دادن عقیده و باور و ایمان باشد، باید اندیشه در آن نقش محوری و اصیل را داشته باشد، و از عمل برای ترفیع این اندیشه استفاده کرد.
لذا این جملات مقام معظم رهبری حفظهاللهتعالی پر معنا خواهد شد:
«کارهای بزرگ از ایدهپردازی آغاز میشود». (25/02/86)
«يك جامعه بدون دارا بودن استخوانبنديهاى ذهنىِ قوى، در حركت جهانى نخواهد توانست از سربالاييهاى دشوار و پيچهاى سخت عبور كند.» (03/07/81)
«یک نهضت بزرگ اگر بخواهد در میان مردم پا بگیرد؛ جا پیدا کند؛ با قبولِ نخبگان و زُبدگان جامعه مُواجه شود، باید حرف و سخن نو به صحنه بیاورد و داشته باشد. با شعار مردم را چهار صباح میشود در صحنه نگه داشت؛ اما مبارزهی بنیانی را با صِرف شعارهای سطحی و پوک ـ که در دهان بعضیها میبینید ـ نمیتوان راه انداخت، بلکه برای آن مبارزه و در صحنه نگه داشتن مردم، فکر لازم است؛ برای پشتوانهی حرکت عظیم مردمی، یک سد و تکیهگاه مستحکم فکری لازم است. امام بزرگوار نهضت ما توانست این تکیهگاه مستحکم فکری را از اسلام استخراج کند. پایههای عمدهی این تفکر همان اصول اسلامی بود که بازشناسی و بازفهمی میشد، بدون اینکه مورد بیاعتنایی قرار گیرد». (بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجی، ۱۸/3/1382)