توسعه منابع معرفت، نیازمند تبیین است
در جزوهی فلسفه کلام انقلابی، در ذیل عنوان منابع معرفت در اسلام، تجربههای قلبی و ادراکات عقلی، فهم و ادراک دینی تلقی شده است.
این مبنا نیاز به توضیح بسیار بیشتری دارد و نمیتوان تنها با چند کلمه از آن گذشت؛ منظور بیان استدلالت و اثبات این مبنا نیست، بلکه نیاز است آنچه اراده شده است بیشتر توضیح داده شود. به عنوان نمونه آیا این معرفت جدید را هم عرض وحی قرار میدهید؟ و یا نه آن را هم عرض نقل (کتاب و سنت) قرار میدهید؟ هر یک از این دو لوازم خود را دارد. و یا مثلا این که در ارزشگذاریها چگونه باید عمل کرد؟ در تعارض این دو سنخ ادراک، ادراک از عقلی و قلبی در کنار ادراک مرسوم دینی، چه باید کرد؟ آیا تجربه عقلی و قلبی خود را باید کنار بگذاریم؟ و یا ادراک مرسوم دینیمان را ویرایش بزنیم؟