نوشته‌ها

گسترهای نوین معرفت در اسلام (راز پاسخگو بودن اسلام به سؤالات جدید)

اگر در فلسفه‌ی کلام انقلابی یکی از مقدمه‌های لازم نشان دادن رابطه اسلام و معرفت است، که حال بخواهیم معرفت همراه فرد (کلام انقلابی) را سوختبار او برای همه حرکت‌هایش بدانیم، باید بعد از نشان دادن اهتمام اسلام به معرفت، به این سؤال پاسخ بدهیم که آیا اسلام می‌تواند به سؤالات معرفتی جدید و نو شوشنده‌ی بشر پاسخ بدهد؟

این سؤال یکی از مهم‌ترین سؤالاتی است که متکلمین باید به آن پاسخ بدهند؛ یک پاسخ که در جزوه «فلسفه‌ی کلام انقلابی» اثر جناب استاد فلاح آمده است، این است که اسلام به خاطر داشتن محتواها و مفاد تفاوت آفرین مکتب‌ساز شده است و این مکتب با زیربنای فکری متفاوتی که ارائه می‌دهد، توان پاسخگویی به همه سؤالات جدید را ایجاد کرده است. تفاوت‌آفرین‌ترین سخن اسلام هم عبارت است از توحید. توحید یک مکتب ساخته که می‌تواند با رویکردی توحیدی به همه سؤالات و دغدغه‌های انسان پاسخ بدهد.

پاسخ دیگری که به نظر می‌رسد می‌توان مطرح ساخت این است که اسلام به دلیل به رسمیت شناختن منابع مختلف معرفت، توان بررسی هر سؤال و پاسخ به آن را یافته است. اسلام هم منبع وحی الهی را خود عرضه کرده است آن هم با همان ویژگی که محتواهایی عرضه کرده که این محتواها نفی‌ها و اثبات‌هایی برای همه زمان‌ها و همه سؤال‌های بشر در دل خود دارد؛ علاوه بر این منبع عقل را به رسمیت شناخته، منبعی که دارایی انسان است و انسانیت انسان به اوست، و با مراعات قواعد و قوانین عقلی و با تعامل با وحی به عنوان برترین فهم که خود عقل بعد از علم به محدودیت خود، این برتر بودن را ثابت می‌کند؛ توان پاسخگویی به سؤالات جدید را یافته است. علاوه بر آن اسلام منبع معرفت و شهود را نیز به رسمیت شناخته و مسیری برای بهره مندی از آن‌ها در فهم دینی تعریف کرده و همین نو شوندگی اسلام را باعث شده است.

 

پاسخ‌های شهید مطهری به این سؤال

شهید مطهری در بررسی‌های خود برای پاسخ به این سؤال عواملی چند را بر می‌شمرند:[1]

راز اينكه دين مقدس اسلام با قوانين ثابت و لايتغيرى كه دارد با توسعه تمدن و فرهنگ سازگار است و با صور متغير زندگى قابل انطباق است چند چيز است و ما قسمتى از آنها را شرح مى‏دهيم.

  1. توجه به روح و معنى و بى‏تفاوتى نسبت به قالب و شكل‏

اسلام به شكل ظاهر و صورت زندگى كه وابستگى تام و تمامى به ميزان دانش بشر دارد نپرداخته است. دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندگى و بهترين راهى كه بشر بايد براى وصول به آن هدفها پيش بگيرد. علم نه هدف و روح زندگى را عوض مى‏كند و نه راه بهتر و نزديكتر و بى‏خطرترى به سوى هدفهاى زندگى نشان داده است. علم همواره وسايل بهتر و كاملترى براى تحصيل هدفهاى زندگى و پيمودن راه وصول به آن هدفها در اختيار قرار مى‏دهد.

اسلام با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شكلها و صورتها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه تصادمى با توسعه فرهنگ و تمدن پرهيز كرده است؛ بلكه با تشويق به عوامل توسعه تمدن يعنى علم و كار و تقوا و اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلى پيشرفت تمدن را به عهده گرفته است.

  1. قانون ثابت براى احتياج ثابت و قانون متغير براى احتياج متغير

اسلام براى احتياجات ثابت بشر قوانين ثابت و براى احتياجات متغير وى وضع متغيرى در نظر گرفته است.

پاره‏اى از احتياجات، چه در زمينه فردى و شخصى و چه در زمينه‏هاى عمومى و اجتماعى وضع ثابتى دارد، در همه زمانها يكسان است. آن نظامى كه بشر بايد به غرايز خود بدهد و آن نظامى كه بايد به اجتماع خود بدهد از نظر اصول [و] كليات در همه زمانها يكسان است.

قسمتى ديگر از احتياجات بشر احتياجات متغير است و قوانين متغير و ناثابتى را ايجاب مى‏كند. اسلام در باره اين احتياجات متغير وضع متغيرى در نظر گرفته است، از اين راه كه اوضاع متغير را با اصول ثابتى مربوط كرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغيرى قانون فرعى خاصى را به وجود مى‏آورد.

در اسلام يك اصل اجتماعى هست به اين صورت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[2] يعنى اى مسلمانان، تا آخرين حد امكان در برابر دشمن نيرو تهيه كنيد. از طرف ديگر در سنت پيغمبر يك سلسله دستورها رسيده است كه در فقه به نام «سبق و رمايه» معروف است. دستور رسيده است كه خود و فرزندانتان تا حد مهارت كامل، فنون اسب سوارى و تيراندازى را ياد بگيريد. اسب دوانى و تيراندازى جزء فنون نظامى آن عصر بوده است. بسيار واضح است كه ريشه و اصل قانون «سبق و رمايه» اصل «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» است؛ يعنى تير و شمشير و نيزه و كمان و قاطر و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد؛ آنچه اصالت دارد نيرومند بودن است، آنچه اصالت دارد اين است كه مسلمانان در هر عصر و زمانى بايد تا آخرين حد امكان از لحاظ قواى نظامى‏ و دفاعى در برابر دشمن نيرومند باشند.

  1. مسأله اهم و مهم (جنبه عقلانی دستورات دینی)

يكى ديگر از جهاتى كه به اسلام امكان انطباق با مقتضيات زمان مى‏دهد، جنبه عقلانى دستورهاى اين دين است. اسلام به پيروان خود اعلام كرده است كه همه دستورهاى او ناشى از يك سلسله مصالح عاليه است، و از طرف ديگر در خود اسلام درجه اهميت مصلحتها بيان شده است. اين جهت، كار كارشناسان واقعى اسلام را در زمينه‏هايى كه مصالح گوناگونى در خلاف جهت يكديگر پديد مى‏آيند آسان مى‏كند.

اسلام اجازه داده است كه در اين گونه موارد كارشناسان اسلامى درجه اهميت مصلحتها را بسنجند و با توجه به راهنماييهايى كه خود اسلام كرده است مصلحتهاى مهم‏تر را انتخاب كنند. فقها اين قاعده را به نام «اهم و مهم» مى‏نامند.

  1. قوانينى كه حق «وتو» دارند

يكى ديگر از جهاتى كه به اين دين خاصيت تحرك و انطباق بخشيده و آن را زنده و جاويد نگه مى‏دارد اين است كه يك سلسله قواعد و قوانين در خود اين دين وضع شده كه كار آنها كنترل و تعديل قوانين ديگر است. فقها اين قواعد را قواعد «حاكمه» مى‏نامند، مانند قاعده «لا حَرَج» و قاعده «لا ضَرَر» كه بر سراسر فقه حكومت مى‏كنند. كار اين سلسله قواعد كنترل و تعديل قوانين ديگر است. در حقيقت، اسلام براى اين قاعده‏ها نسبت به ساير قوانين و مقررات حق «وتو» قائل شده است.

  1. اختيارات حاكم‏

علاوه بر آنچه گفته شد يك سلسله «پيچ و لو لا» هاى ديگر نيز در ساختمان دين مقدس اسلام به كار رفته است كه به اين دين خاصيت ابديت و خاتميت بخشيده است.

مرحوم آية اللَّه نائينى و حضرت علامه طباطبايى در اين جهت بيشتر بر روى اختياراتى كه اسلام به حكومت صالحه اسلامى تفويض كرده است تكيه كرده‏اند.

  1. اصل اجتهادپذیری

اقبال پاكستانى مى‏گويد: «اجتهاد قوه محركه اسلام است». اين سخن سخن‏ درستى است اما عمده خاصيت «اجتهادپذيرى» اسلام است.

 

[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (نظام حقوق زن در اسلام)، ج‏19، ص: 117 تا 123

[2] ( 1). انفال/ 60.