نوشته‌ها

قضاوت درباره حکم مرتد

جایگاه اسلام در جامعه اسلامی
جامعه اسلامی بر محور اسلام شکل میگیرد و به حیات هویتی خود ادامه میدهد.
جامعه اسلامی بدون عقیده به اسلام معنایی نخواهد داشت.
این مسئله از نام جامعه اسلامی یا دارالاسلام نیز هویداست. این جامعه هویتش را نه از مرز و نه از نژاد که از عقیده اخذ میکند و این یک مدل راقی از جامعه سازی است که شعار آن در قرن های اخیر توسط دیگران نیز داده شده است. البته آنها محورجامعه را یک رویا ( نه عقیده ) معرفی میکنند.
باید توجه داشت که آن حدی از عقیده به اسلام که هویت جامعه اسلامی را حفظ میکند نه حد اعلای آن و مرتبه حق الیقین ُ بلکه همین اظهار زبانی به وحدانیت خداوند متعال و رسالت نبی اکرم(ص) است. لذا جامعه اسلامی میتواند با حضور منافقین نیز به حیات هویتی خودش ادامه بدهد.
از زاویه رفتار و قوانین نیز سنگ آسیاب همه قوانین و مقررات اسلام است و بلکه اساسا از همین جهت است که عقیده به اسلام چنان جایگاهی را در این جامعه پیدا کرده است.
وضعیت اهل کتاب
قواعد جامعه اسلامی به افرادی اجازه میدهد تا بدون عقیده به اسلام، اما ضمن گردن نهادن به قواعد آن و پرداختن مبلغی بعنوان جزیه در میان جامعه اسلامی زندگی کنند. این گروه میتوانند هویت خود را ضمن مناسک عبادی و آداب و رسوم خود حفظ کنند اما لازم است تابع قوانین جامعه اسلامی باشند و حتی انجاییکه عقاید آنها مانع پرداختن زکات و مشارکت در امور عامه جامعه میشود، جزیه جایگزین شده است.
اسلام از انجا که خود را حق میداند و عقیده این افراد را در بهترین تقریر، ناقص تلقی میکند، وظیفه خود میداند که ضمن ارائه محتوای بینشی اسلامی، سوق عمومی را نیز برای اینها طوری بسازد که به دین کامل گرایش پیدا کنند.
این حد از آزادی رفتاری اهل کتاب مبتنی بر این عقیده اسلامی است که دین آنها را نه مسیحیت و یهودیت ، بلکه نسخه هایی ابتدایی و تحریف یافته از اسلام تلقی میکند. به همین علت، عقاید آنها را دارای اشتراکاتی با عقاید اسلامی میداند که میتواند نقطه وفاق و آغازی برای هدایت باشد.

وضعیت مرتدین
اسلام برای مرتدین یعنی کسانی که از دین اسلام برگشته اند، به طور کلی ( فارغ از ملی و فطری و مرد و زن ) مجازات های نسبتا دشواری را قرار داده که در راس آنها مرگ قرار دارد.
ابتدا باید مورد توجه قرار داد که اسلام فرد فاسق را، به مجرد فسق مجازات حقوقی دنیوی نمیکند. بلکه در صورتی پای مجازات وسط می آید که این فسق علنی شود و شاهدانی بر آن شهادت بدهند.
سنگین ترین مجازات های اسلامی نیز به اموری مانند ” افساد فی الارض” و یا “برهنه کردن سلاح برای ترساندن مردم” تعلق میگیرد.
از این دو نکته میتوان تقریبا به حساسیت های نظام مجازاتی اسلامی پی برد. معمولا جرائمی مورد عقوبت مادی جدی قرار میگیرند که میخواهند جامعه را از چرخه عادی خود بر محور توحید و عدالت و امنیت بیاندازند.

این دو نکته نیز قابل توجه است :
1- در حکومت های اسلامی ( با همه تنوعات ش در تاریخ ) سابقه تفتیش عقاید را نمیتوان مشاهده کرد و این سیره بین متشرعین باب بوده که تا کسی اظهار و تبلیغ به بی دینی و اصرار بر آن نداشته مورد عقوبت قرار نمی گرفته است.

2- روایت مشهور توحید مفضل زمانی صادر شد که مفضل در مسجد پیغمبر (ص) شاهد گفتگوی تعدادی از زنادقه بود و وقتی بر آنان برآشفت از آنان شنید که نزد امام صادق (ع) نیز این سوالات و مطالبشان را مطرح کرده اند و حضرت (ع) با آنان به گفتگو نشسته است.
زندیق طبق تعریف علامه حلی در تحریرالحکام به کسانی اطلاق میشود که معتقد به اسلام نیستند اما تظاهر به اسلام دارند.

زمانی که این دو شاهد درباره کسانی که عقیده به اسلام نداشته اند و یا از آن عقیده برگشته اند و همچنین نظام حساسیت های مجازاتی در اسلام را در کنار حکم مجازات مرتد قرار بدهیم میتوانیم نتیجه بگیریم که ارتداد در اسلام بعنوان یک جرم اجتماعی شناخته میشود و اساسا ارتداد به معنای طغیان علمی و عملی در برابر سنگ بنای اصیل جامعه و اصرار بر آن است. نه صرف رفض فکری آن ( زندیق شدن ) و نه صرف رفض عملی آن ( فاسق شدن ) . حتی در ادبیات مجازات نیز این مسئله گنجانده شده که واجب است وی را توبه بدهند و توبه دادن صرفا امر به توبه نیست، شامل گفتگو و موعظه و سایر موارد هم میشود. زمانی حکم ارتداد ثابت میشود که با همه این احوال، فرد اصرار کامل بر نفی علمی و عملی اسلام داشته باشد. این جرمی است که نه زنادقه مرتکب میشوند و نه اهل کتاب ذمّی ! این جرم جنسی متفاوت از هر گناه و جرم دیگری دارد زیرا عدم توبه پذیری در خود آن نهادینه شده است. مجازاتی که برای بازدارندگ از این طغیان داخلی وضع شده است همان است که برای هجوم های خارجی توسط کفار حربی وضع شده است.

اعدام چیست ؟ ( ذیل بررسی نسبت آن با دفاع از آزاداندیشی )

در یادداشت “آیا مجازات دیگری، عملی انسانی است ؟ ” بیان شد که مجازات نه تنها عملی انسانی و مورد پذیرش جوامع بشری است، بلکه نیاز مبرم ادامه حیات اجتماعی آنان نیز هست. از زاویه حقوقی نیز میتوان گفت مجازات ضامن اجرای قوانین است و قوانین ضامن حیات و پیشبرد جامعه
در مرحله بعدی باید مختصات قتل بعنوان یک مجازات و ارتداد بعنوان یک جرم بررسی شود و درباره تناسب این دو در جامعه اسلامی به قضاوت رسید.

قتل بعنوان مجازات
قتل و اعدام را نمیتوان دردناک ترین مجازات دانست. چرا که امروزه حجم قابل توجهی از انسان ها مرگ را با اختیار خود انتخاب میکنند و آن را بر زندگی خود ترجیح میدهند. شاهد این مطلب آمار خودکشی در کره زمین است. ترجیح مرگ بر زندگی در دو دسته از انسان ها اتفاق می افتد : انسان هایی که افقی بسیار روشن تر در ورای مرگ میبینند و انسان هایی که اساسا افقی را نه در مرگ و نه در زندگی نمی بینند. دسته اول زندگی را برای نیل به آن افق روشن میخواهد و اگر روزی از دست دادن این زندگی پلی باشد برای تقرب به آن افق، از مرگ استقبال میکند. دسته دوم نیز ممکن است آنقدر از زندگی توام با انواع تحقیر ها و محرومیت ها و نرسیدن ها خسته شده باشد که هر چیزی را به آن ترجیح بدهد.

سوال : اگر قتل و اعدام دردناک ترین مجازات نیست پس چرا سخت ترین مجازات در اسلام شناخته شده است ؟
پاسخ اول این است که در اسلام چیزی به نام شکنجه مشروعیت ندارد. لذا دردناک ترین مجازات دنیوی در دائره اسلام همین اعدام خواهد بود.
پاسخ دوم این است که اگرچه مرگ دردناک ترین مجازات نیست اما بدون بازگشت ترین مجازات هست و برای انسانی که به دنیا وابستگی شدید دارد ، حتی از دردناک ترین شکنجه ها هم میتواند سخت تر باشد.

به نظر میرسد قتل به عنوان مجازات چند ویژگی داشته باشد :
– از آنجا که بدون بازگشت است، برای انسان هایی که برنامه دنیوی دارند بازدارنده است. انسان هایی هم که برنامه دنیوی ای علیه جامعه ندارند خطرناک نیستند. پس این مجازات میتواند خطرناک ها را آرام نگه دارد.
– قتل ، مجازاتی است که فرد مجرم را به طور کلی از جامعه حذف میکند و لذا برای مواردی که حضور فرد مفسده دارد مناسب است.
– انسان به طور کلی زندگی را دوست دارد و نفس قرار دادن مجازات قتل برای یک جرم، شنائت آن جرم را در جامعه به عناون یک منکر عظیم تثبیت میکند. به عبارتی این وضع مجازات در مقام مدیریت عرف مردم اثر میگذارد.

ارتداد بعنوان جرم
در نوشته بعدی ان شاءالله بررسی خواهد شد.

مجازات کردن دیگری؛ عملی انسانی است ؟

بحث درباره مجازات اعدام امروزه یکی از جنجالی ترین و رایج ترین مباحث میان فضاهای روشنفکری که رسالت خود را نقد جوامع دینی میدانند تلقی میشود.
از دیرباز اعدام به عنوان یکی از انحاء مجازات به شمار می رفته است و جوامع مختلف بنا بر سنتی که به آن تعلق داشته اند برای جرایم سنگین این نوع مجازات را بر میگزیده اند.
برای بررسی اینکه آیا مجازات اعدام صحیح است یا خیر ابتدا لازم است تا بدانیم اساسا مجازت کاری درست و انسانی است یا خیر؟ پس از آن با بررسی ویژگی های این سنخ از مجازات به سوال اصلی یعنی تناسب آن با ارتداد و نسبت این دو با آزاداندیشی بپردازیم.
یک سوال مهم : کارکرد مجازات چیست ؟

باید توجه داشت که پدیده مجازات بر جنبه مادی انسان مبتنی است و تنها در صورتی مجازات دارای معنا و کارکرد خواهد بود که انسان را دارای هویتی مادی و حیوانی بدانیم. این به معنای نفی هویت روحانی و الهی انسان نیست. لذا این مبنا هم با تفکر اسلامی که انسان را دارای دو هویت میداند همراه است و هم با تفکر مادی که انسان را صرفا دارای هویت مادی میداند (‌هرچند امروزه خیلی قایل به این نظریه نباشند)

به نظر میرسد مجازات کارکردی جز بازدارندگی نداشته باشد و این مهم را در دو وجه نشان میدهد.
یکی در نسبت با خود فرد مجازات شونده و دیگری با افراد مطلع از این مجازات

سوال بعدی : کارکرد بازدارندگی چیست ؟‌
اگر یک ارزش را بتوان نام برد که همه ابناء بشر در همه اعصار بر روی آن اتفاق داشته باشند آن اصل لزوم چرخش زندگی روزمره انسان هاست !
در علم اصول فقه نظام حیات انسان یک منبع برای استنباط شریعت است.
در جوامع لیبرال آزادی فردی را فقط بخاطر نظام حیات انسان است که محدود میکنند.
همه انسان ها به این مطلب گرایش و اذعان دارند و حتی انارشیست ها بخلاف آنچه مشهور است عدم اقتدار سیاسی را مفید به حال همین نظام حیات انسانی میداند.
در عرف عامیانه فارسی برای نفی هر عنصری که مخل به نظام حیات انسانی باشد از عبارت : سنگ روی سنگ بند نمیشود استفاده میکنند.
ممکن است فردی یا افرادی تمام رفتارهای بشری را با هر کم کیفی مبتنی و ناشی از فطرت پاک او بدانند. چنین افرادی اساسا منکر اصلی ترین اصل انسانی یعنی همین لزوم چرخش حیات انسانی هستند زیرا اگر در اختلافات و نزاع های بین انسان ها هردو طرف را مصیب بدانیم و قضاوتی صورت ندهیم زندگی انسان فاسد و مختل میشود. از دیرباز انسان ها بدنبال این بوده اند که فردی را قاضی کنند تا اختلافات را حل کند و به نفع یکی حکم دهد. این یعنی انسان ذاتا گرایش به این دارد که از بلاتکلیفی بیرون بیاید. سر این گرایش نیز در همان گرایش فطری به چرخش حیات انسانی است.

در نتیجه
– بخشی از رفتارهای انسان ناشی از وجه مادی و حیوانی اوست نه وجه روحانی و الهی او
– این بخاطر هویت دوعاملی اوست
– در تعامل انسان ها با یکدیگر باید به هردو بعد التفات داشت و از ابزارهای مناسب هردو استفاده کرد
– کارهایی که چرخه حیات انسانی را مختل میکند معمولا از هویت مادی سرچشمه میگیرند
– این اعمال نیاز به بازدارندگی دارند تا از تکرار و ترویج آن جلوگیری شده و چرخه حیات انسانی حفظ شود. و ابرز ابزار بازدارندگی مجازات است. هر چه عمل (جرم) سنگین تر باشد مجازات سنگین تری نیز در پی خواهد داشت.