نوشته‌ها

پیوست فرهنگی یا ساختار فرهنگی

ساختار فرهنگی یا پیوست فرهنگی

 

یکی دیگر از چالش های بحث اقتصاد فرهنگ این است که پس از اینکه در اقتصاد توجه جدی به مقوله فرهنگ نشد و آثار مخربی را به بار آورد متولیان امر به این نتیجه رسیدند که پروژه های اقتصادی باید پیوست فرهنگی داشته باشند این درحالی هست که این نگاه نیز نتیجه های مطلوبی را به دنبال نخواهد آورد

 

به طور مثال حکومت وقتی برای مشکلی مثل مسکن به دنبال راه حل می گردد در حالت نخست(بدون توجه به فرهنگ) یک مکانی را پیدا کرده شروع به آپارتمان سازی می‌کند و تنها دغدغه اش برای اینکار علاوه بر تامین مسکن بردن امکانات رفاهی و دسترسی های مناسب برای کاربران هست

 

در نگاه دوم(با پیوست فرهنگی) دولت علاوه بر تامین مسکن با شهرک سازی  و ایجاد امکانات رفاهی اهتمام به تاسیس مساجد، فرهنگ سرا ها، سینما و… نیز دارد تا ملزومات فرهنگی برای زندگی افراد رعایت شود

 

اما در نگاه سوم(ساختار فرهنگی) توجه جدی به این مساله می شود که آیا تناسبی بین آپارتمان نشینی و هویت اسلامی وجود دارد

 

آیا آپارتمان که در نظام سرمایه داری بعنوان خوابگاهی برای تمرکز نیروی کار در شهرها و با فاصله زمانی کم نسبت به کارگاه ها و کمپانی ها طراحی شد می‌تواند سبک زندگی اسلامی یا حتی نیاز های انسانی را بر آورده کند

 

یا اینکه نقش آپارتمان در مسئله جمعیت چه گونه است؟ و ساختاری این چنین آیا مانعی برای تحقق رشد جمعیت نیست؟

 

نقش حیاط در خانه های قدیمی چه بود و آیا جایگزین کردن آن با پارک باعث ایجاد خطرات فرهنگی بسیاری نشده است؟

 

اینجاست که پاسخ به سوالات بالا  و سوالاتی از این دست تفاوت بنیادین پیوست فرهنگی و ساختار فرهنگی  را به طور واضح مشخص می‌کند

کارفرهنگی چاه یا معدن

 

شرکت PEPSI (Pay each penny save Isreal) یک نمونه جالب در اقتصاد فرهنگ هست شرکتی که با شعار کمک به بقای اسرائیل تاسیس شد.

 

این شرکت با استفاده از #سلاح_فرهنگ به یکی از پرنفوذترین و پرفروش‌ترین کمپانی های تولید نوشابه(بخوانید توزیع فرهنگ نجات اسرائیل ) شده است به طوری که در جلسه سازمان تبلیغات اسلامی که برای هم اندیشی پیرامون طرح تحول فرهنگی در استان برگزار شد هم جایگاه خودش را داشت.

 

این یک نمونه موفق و بارز اقتصاد فرهنگ است و تحقق آن به خاطر تغییر دیدگاه به فرهنگ از یک چاه ویل و سیری ناپذیری که برای هر نوع کنش گری در آن نیاز به بودجه های هنگفت هست به یک معدن طلایی است که با هر مقدار فعالیت در آن تولید ثروت اتفاق می افتد و زمینه را برای گام های بعدی نیز مهیا می‌شود.

 

بدین ترتیب یک بازی مثل PEPSI MAN که در عین خلاقیت در تبلیغ دارای زوایای فرهنگی مختلف نیز هست از یک کار فرهنگی هزینه بر تبدیل به یک فعالیت ثروت ساز می شود. به طوری که مخاطب علاوه بر تاثیری که در خلال بازی از فرهنگ غالب بر آن و المان های محیطی آن می‌ گیرید و باعث ثروت آفرینی  و ترویج فرهنگ  مورد هدف کمپانی می شود برای خرید آن نیز باید هزینه کند و رایگان بدستش نخواهد رسید

 

به نظر بنده این مدل کار فرهنگی در ایران به جرات می‌توان گفت که نیست

 

تا زمانی که نگاه ما این است که فرهنگ نیازمند تزریق پول هست رقابت را از پیش بازنده شدیم و در بهترین حالت مجبوریم بنشینیم و نابودی فرهنگ خود را نظاره کنیم

 

پ ن: یک رویداد تاریخی:

 

در خلال جنگ سرد بین شوروی و آمریکا شرکت پپسی با تولید کنندگان #ویسکی قرارداد مبادله پایا پای مشروبات الکلی و نوشابه می‌بندد و تا مدتها این شرکت نوشابه می‌فرستد و ویسکی وارد می‌کند تا جایی که مردم شوروی به حدی به این محصول وابسته می شوند که وقتی آمریکا ورود مشروبات الکلی از روسیه را تحریم می‌کند حکومت شوروی برای بر طرف شدن تقاضای مردم در رابطه ی با آن اقدام به فروش ناوگان دریایی حاصل از جنگ جهانی دوم خود به این شرکت می‌کند و این مسئله تا آنجا پیش می‌رود که کمپانی پپسی به تنهایی به ششمین ارتش دنیا به لحاظ امکانات تبدیل می شود