نوشته‌ها

بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ در امتداد طرح رهبری در بیانیه گام دوم

امام خامنه‌ای در بیانیه گام دوم که خطاب به جوانان است و ایشان بعد از مقدمه‌ای که به بازخوانی مسیری که آمدیم پرداخته است، می‌فرمایند:

«اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل درباره‌ی گذشته است.»

و بعدها در تاریخ 1 خرداد 98 در دیدار جمعی از همین جوانان عزیز، در تفسیر بیانیه چهار نقطه مورد تأکید در بیانه را 1. «عظمت حادثۀ انقلاب»؛ 2.  «عظمت راه طی‌شده و کارکرد انقلاب تا امروز»؛ 3. «عظمت چشم‌اندازی است که باید به آن برسیم» و 4. «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد» بر می‌شمارند، و با بیان اینکه برای حرکت به سمت آن چشم‌انداز عظیم باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد، محوریت راه‌افتادن و امتداد این حرکت عمومی را جوانان متعهد می‌دانند. بعد هم برای تسهیل ورود جوان متعهد به صحنه پیشرفت کشور به سمت چشم انداز عظیم انقلاب که در بیانیه «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه)» ذکر می‌شود، را تسهیل‌گری و برنامه‌ریزی «جریان‌های حلقه‌های میانی» می‌دانند.

حالا با این نگاه سریع به بیانیه به مطالبه رهبری از دولت سیزدهم در تاریخ 6 شهریور 1400 به «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور سری بزنیم و ببینیم ایشان فرایند محقق شدن این بازسازی انقلابی را چه چیزی تعریف می‌کنند.

یک نکته مقدماتی که در همین سخنرانی توسط رهبری تأکید شد این بود که این سخنان که با عنوان توصیه بیان می‌شود، یک سری امور مستحب نیست بلکه باید عملیاتی بشود، ایشان بعد از اینکه توصیه‌هایی کردند می‌فرمایند:

 اینها توصیه‌های عمومی است؛ البتّه برای اینها باید برنامه‌ی عملیّاتی درست کرد. اگر چنانچه به همین اندازه‌ای که بنده بگویم و شما هم در ذهن شریفتان اینها را نگه دارید یا یادداشت کنید، اکتفا بشود، فایده‌ای ندارد؛ جنبه‌ی نصیحت پیدا کردنِ این گونه حرفها فایده ندارد. اینها باید به برنامه و برنامه‌ی عملیّاتی تبدیل بشود؛ وقتی برنامه شد، آن وقت طبعاً اینها [عملی میشود]. (14000606)

در میان این توصیه‌ها یکی از محورها «فرهنگ و رسانه» بود، ایشان ذیل این عنوان توصیه به «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور کردند؛ بعد از معنا کردن انقلابی به حرکتی «خردمندانه و عاقلانه باشد نه بی هوا و بی حساب» و «بنیانی بودن و برخاسته از اندیشه و حکمت بودن» که نگرانی ایشان را از اینکه این توصیه به کارهای بی حساب و کتاب و بدون تکیه بر بنیان‌های فکری، منتهی نشود را نشان می‌دهد.

در توضیح این توصیه از «شکوفایی ابزارهای فرهنگی مثل سینما و هنر و رسانه» سخن می‌گویند،  و راه حل این شکوفایی را «میدان دادن و کمک کردن دولت به لشکر عظیم جوانان علاقه‌مند به کار فرهنگی که مشغول به کار هستند» می‌دانند. و می‌فرمایند در صورت کمک و میدان دادن دولت به این لشکر عظیم جوانان «طبعاً کارهای بزرگی انجام خواهد گرفت و قدمهای خلّاقانه‌ای برمیدارند» و دولت را دعوت به «حمایت هوشمند» از این لشکر عظیم جوانان می‌کنند، می‌کنند.

همانطور که می‌بینیم، راه حل تحقق این مطالبه خودشان که «ساختار فرهنگی کشور باید بازسازی انقلابی شود» را دقیقاً همان چیزی می‌دانند که شأن صدور بیانیه گام دوم می‌دانسته‌اند، یعنی اگر در بیانیه گام دوم قرار است با محوریت جوانان و با قیام جوانان پیشرفت به سمت چشم‌اندازهای عظیم جمهوری اسلامی رقم بخورد، در بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ کشور نیز قرار است به همین لشکر عظیم جوانان میدان داده شود و دولت در نقش یک «حلقه میانی» بزرگ از این لشکر عظیم «حمایت هوشمند» بکند تا خود این لشکر که صاحب یک اراده الهی هستند با این اراده متفاوت بیایند و این ساختارهای فشل را بشورند و ببرند؛ که برای تغییر ساختار از نقطه خود ساختار نباید شروع کرد بلکه باید یک اراده متفاوتی که روح خواسته‌ها و مطلوبیت‌های شما را دارد و به گرفتاری‌های ساختاری دست و پایش بسته نیست و منافعش در حفظ وضع موجود نیست را به میدان آورد تا توسط این اراده الهی کنشگر در صحنه میدان به ویرایش ساختاری نیز دست زد. و باید گفت که اگر دعوت رهبری در بیانیه گام دوم «قیام جوانان برای پیشرفت به سمت چشم‌اندازهای با عظمت جمهوری اسلامی ایران» است، محوری‌ترین جمله در بیانیه تأکید بر روی همین عنصر اراده ملی است آن جایی که می فرمایند:

«اراده‌ی ملّی جان‌مایه‌‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است.»

 

#یادداشت_334

آیا منظور از «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ» تغییر سازمانهای فرهنگی است؟

رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای در اولین جلسه با دولت سیزدهم، در تاریخ 6 شهریور 1400 در محورهای مختلف توصیه‌هایی به دولت داشتند، یکی از آن محورها «فرهنگ و رسانه» بود، ایشان ذیل این عنوان توصیه به «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور کردند؛ یکی از فهم‌های اولیه‌ای که از این توصیه ادعا می‌شود این است که این سخن به معنای «تغییر در سازمان‌های متولی فرهنگ» در کشور است، ادعا هم به این صورت است که منطوق بیان رهبری از چنین جمله‌ای آن هم در دیدار مسئولین دولتی چیزی جز این نمی‌تواند باشد، خود جمله هم که بیان می‌کند که ساختار فرهنگی کشور نیاز به بازسازی انقلابی دارد.

اما اگر بخواهیم معنای متبادر از این توصیه را بفهمیم، باید کل توضیحاتی که ایشان در این باره می‌دهند را ببینیم، یک جمله ادبی بریده از توضیحات نیست که بخواهیم معنای تحت اللفظی آن را بگوییم چیست. ایشان در همین سخنرانی همان ابتدا مقصود خودشان از «انقلابی» بودن این بازسازی را بیان می‌کنند که باید «خردمندانه و عاقلانه باشد نه بی هوا و بی حساب» و تأکید می‌کنند که منظورشان از حرکت انقلابی، «بنیانی بودن و برخاسته از اندیشه و حکمت بودن» است.

در گام بعد بر اهمیت «فرهنگ» تأکید می‌کنند که «خیلی از این خطاهایی که ما در بخشهای مختلف انجام میدهیم، ناشی از فرهنگ حاکم بر ذهن ما است. اگر ما اسراف داریم، اگر ما تقلید کورکورانه داریم، اگر ما سبک زندگی غلط داریم، اینها ناشی از مشکلات فرهنگی است؛ فرهنگِ حاکم بر ذهنها است که در عمل، این مشکلات را به وجود می‌آورد. زندگی‌های تقلیدی، زندگی‌های تجمّلاتی و اشرافیگری، غالباً منشأ و ریشه‌ی فرهنگی دارد.»

در توضیح بعدی بیانات شریف‌شان از «شکوفایی ابزارهای فرهنگی مثل سینما و هنر و رسانه» سخن می‌گویند،  و راه حل این شکوفایی را «میدان دادن و کمک کردن دولت به لشکر عظیم جوانان علاقه‌مند به کار فرهنگی که مشغول به کار هستند» می‌دانند. و می‌فرمایند در صورت کمک و میدان دادن دولت به این لشکر عظیم جوانان «طعاً کارهای بزرگی انجام خواهد گرفت و قدمهای خلّاقانه‌ای برمیدارند» و دولت را دعوت به «حمایت هوشمند» از این لشکر عظیم جوانان می‌کنند، می‌کنند.

از این نحوه توضیح چند امر برداشت می‌شود.

  1. از تأکید بر اینکه باید یک حرکت «عاقلانه و حساب شده و بنیانی و برخاسته از اندیشه و حکمت» انجام داد، این معنا برداشت می‌شودکه حتی اگر قرار است سازمان‌های فرهنگی کشور را دست بزنید، باید یک فرایندی برای آن تعیین کنید، قطعاً نقطه اصلاح ساختار از یک فرمان حکومتی رهبری به اینکه مثلاً فلان سازمان‌های موازی را حذف کنید، یا فلان سازمان‌ها را در هم ادغام کنید شروع نخواهد شد، مگر این چقدر اتفاق ارزشمندی است؟ و چقدر اثر عمیق دارد؟ لذا فقط همین قسمت بیان را هم بگیریم، معنای این درخواست تغییر سازمان‌ها نخواهد بود، و حتی اگر معنا این باشد، قطعاً دعوت می کند که یک فرایند و مقدمات عاقلانه و حساب شده‌ای برای این تغییرات طراحی کنید، آن هم با دعوت به اینکه ببینید ریشه‌های این بلیات کجاست و دست بر آن ریشه‌ها و بنیان‌ها بگذارید و یک تغییر بنیانی را آغاز کنید که قابلیت ادامه حیات و قابلیت ایجاد تحول ساختاری داشته باشد.
  2. نقطه تأکید ایشان بر استفاده از یک ظرفیت ویژه به نام «لشکر عظیم جوانان علاقه‌مند و مشغول به کار فرهنگی» است، و این لب و روح دعوت ایشان در بیانیه گام دوم است، که برای راه اندازی یک حرکت عمومی به سمت آرمان‌های انقلاب، جوانان را دعوت به قیام برای پیشرفت کشور می‌کنند، اینجا هم بعد از آن دعوت به عقلانیت و حساب شدگی و حرکت بنیانی و مبتنی بر اندیشه، بر این ظرفیت عظیم تأکید می‌کنند و این تأکید این معنا را منتقل می‌کند که روح این توصیه ایشان همان روح بیانیه است که برای بازسازی ساختارهای فرهنگی کشور هم باید یک اراده و خواست جدید به میدان بیاید و با تکیه بر این ظرفیت و میدان دادن به آن، فرایند برای سرریز شدن این روح به میدان آمده به لایه ساختاری طراحی کرد.

 

#یادداشت_333

عدم توانایی عمده سیستم ها در تحول خودشان (نکته ای در باب تحول ساختارهای فرهنگی کشور)

وقتی مطالبه تحول توسط مصلحان اجتماعی نسبت به یکی از شئون مرتبط با زیست اجتماعی شکل می‌گیرد، اولین مسئله این است که علمداران این تحول چه کسانی هستند؟ اساساً به چه شکلی می شود امید داشت که این تحول اجتماعی رقم بخورد؟

به دلیل اینکه هر امری در زیست اجتماعی دارای یک ساختار مشخص اجتماعی است که به مرور شکل گرفته است، طبیعتاً مرتبط ترین اشخاص و ظرفیتها هنگام مطالبه تحول در آن بخش از اجتماع، همین ساختارها و افراد فعال در آن ها خواهند بود. اما در اینجا یک چالش وجود دارد، آن هم اینکه آیا آن ساختار اجتماعی توان پیگیری تحول را دارد؟ آیا ساختاری که با کلی روابط پیچیده اجتماعی شکل گرفته است و به منابع مالی برای اداره آن بخش اجتماع نیز وصل شده است، و اساساً منافع افراد زیادی از این ساختار اجتماعی در حفظ وضع موجود است و تحول به صورت قطعی منافع افراد زیادی در ساختار مذکور را به خطر می اندازد؛ توانایی پیگیری و تحقق تحول خود را دارد؟!

به نظر می رسد که برای تحول ساختارهای فرهنگی کشور، ذیل مطالبه «بازخوانی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور که توسط مقام معظم رهبری از دولت جدید مطالبه شده است، نباید امید اصلی را به نیروها و ساختارهای فرهنگی موجود ببندیم! اگر ساختار فرهنگی کشور چنان در پیشبرد اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی فشل است که به اصلاح و بهبود که نه، بلکه به تحول نیازمند است، علمداران و سردمداران این تحول قطعاً کسانی نیستند که درون این ساختارها قرار دارند، و در این سالیان طولانی با این روال های فشل خو گرفته اند، و مخصوصاً بودجه های کلان هم می گیرند و خرج کارها و ایده های کم برگ و بار می کنند؛ منافع این افراد و جریاناتی که درون این ساختارهای فرهنگی فعال هستند با ایجاد یک تحول اساسی در این ساختارها را امری بسیار سخت و نشدنی می کند.

البته چالش دیگری که اینجا مطرح است این است که افرادی که این ساختارها و روابط و بروکراسی های آن ها و موانع واقعی در کندی حرکت آن ها و … را مطلع که نه مسلط نیستند، چطور می توانند بر این ساختارها برای یک حرکت تحولی اثر بگذارند؟

شناخت کافی از ساختارهای فرهنگی یکی از پیش نیازهای قطعی برای ایجاد تحول در آنهاست. و به نظر می رسد که اگر بخواهیم به الگویی برسیم که هم در چالش اول سربلند بیرون بیاید و به نوعی توسط یک اراده از بیرون ساختار به تحول ساختاری بپردازیم و هم بتوانیم بر چالش دوم غلبه کنیم و افرادی که شناخت کافی از این فضا دارند اقدام به این کار کنند؛ باید کسانی که سابقه حضور در این ساختارها و حتی مدیریت این ساختارها را دارند ولی همچنان بر آن اراده اصیل انقلابی خود باقی مانده اند دور هم جمع شوند و یک اراده جمعی انقلابی برای تغییرات اساسی در ساختارهای فرهنگی به پشتیبانی رهبر انقلاب شکل بگیرد، و طی مباحثات و رفت و برگشت هایی این جمع نخبگانی که با اضافه شدن افراد صاحب اندیشه و ایده از میان علمای روشن بین اسلامی شکل می گیرد، به طرح هایی برای تحول ساختار فرهنگی برسند؛ و در گام بعد این طرح را با استفاده از بدنه انقلابی که در همه این ساختارها حضور دارد و شناسایی و میدان دادن به آن ها نیز کار سختی نیست، به پیش ببرد.

البته یکی از اضلاع مهم و قطعی آن طرح ایجاد گفتمان تغییر و تحول فرهنگی است که اگر بتوان یک اراده عمومی در جهت این حرکت اصلاحی ایجاد کرد، با استفاده از فشار اراده عمومی مردم بسیاری از کارها به سهولت و راحتی به پیش خواهد رفت، و چه بسا بخش مهمی از محتوای آن طرح تحول همین چگونگی میدان دادن به نیروهای مردمی و در اختیار مردم قرار دادن ظرفیت های حاکمیتی برای اصلاح فرهنگ عمومی باشد.

فرهنگ اسلامی به گونه ای است که باید بر دوش یک سری انسان معتقد به آن به پیش رود، و الا با یک ساختار کارمندی تبدیل به ضد خود می شود کما اینکه در این چهل سال همینطور شده است. البته حتی اقتصاد اسلامی نیز در مغزای حرکت ساختاری خود نیز نیازمند سوار شدن بر دوش انسان های معتقد و اهل ایمان است چه رسد به فرهنگ که اساساً جنس و جوهره‌ی ایمانی دارد، لذا قطعاً باید روی میدان دادن به انسانهای معتقد به فرهنگ اسلامی که بر اساس آن زندگی هم می کنند، قرار بگیرد.

 

#یادداشت_328

خود بینی و غرور عامل واگرایی متولیان فرهنگ کشور!

تِلْكَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ  ﴿القصص‏، 83﴾

اگر در حیات اجتماعی فرهنگ اساس حرکت و مطلوب اساسی ماست، اگر فرهنگ است که می تواند اهداف متعدد دیگر غیر فرهنگی از جمله اهداف اقتصادی را حامل باشد، و اگر ما دشمنی داریم که این عنصر را برای تغییرات اجتماعی شناسایی کرده است و تلاش می کند به واسطه تمرکز سنگین بر روی این عرصه، جامعه ما را دچار تغییراتی در جهت اهداف خبیث و شیطانی نظام سلطه بکند؛ و اگر این واقعیت را باید دید که در زیر همه این فشارهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دشمن ما دوام آورده‌ایم، باید روی این نکته که دوام آوردیم ولی مشکلات زیادی هم داشته ایم تأکید ویژه‌ای کرد.

یکی از آن مشکلات بی ربطی بودن و بلکه واگرا بودن مراکز و متولیان فرهنگی ماست. واقعیت این است که حتی نهادهای فرهنگی که از دل یک اراده خالص انقلابی جوشیده اند و بالا آمده اند، به مرور زمان با فضای کارمندی صرف گرفتن به خود، و با دور شدن نیروهای متعدد آن در لایه های مختلف از آن آرمان‌ها و اهدافی که این تشکیلات برای آن شکل گرفته است، از آن آرمان‌های الهی فاصله گرفته است.

واقع قضیه این است که امکانات حاکمیتی و دسترسی به منابع مالی ما را دچار یک غروری کرده است که فکر می کنیم، می توان آرمان های الهی را بدون در صحنه بودن انسان هایی که تا پای جان حاضرند پای این آرمان ها بایستند، حفظ و ادامه داد. در کنار این غرور قدرت، یک غرور دیگری هم کم‌کم ما را گرفت و آن هم غرور حقانیت و حق محض دانستن خودمان بود که این هم باعث شد که کم‌کم احساس کنیم که خدا با ماست و خودش کار را پیش می برد، و احساس ضرورتی برای پر کاری و بی امان تلاش کردن و احساس نیازی برای دست به دست هم دادن و عبور کردن از حجاب ظلمانی خودخواهی نکردیم؛ که ریشه همه این غرورها همین خود بینی ست که ما را دچار یک «علو فی الارض» کرده است.

این شد که دستگاه ها و متولیان متعدد فرهنگی تأسیس کردیم، لیکن به خاطر اینکه ارزش‌ها و آرمان‌های حاکم بر این دستگاه‌ها و روابط بین آن‌ها ارزش‌های الهی نماند و یک فضای کارمندی بر نهادهای فرهنگی حاکم شد، روز به روز موازی کاری در کارهای بی ارزش و کم اثر، تواکل، رقابت و زیرآب همدیگر را زدن، مانع از پیشروی کارهای همدیگر شدن، چوب لای چرخ کارهای همدیگر کردن، و سخت تر و بدتر از آن خفه کردن هر جریان و حرکت مردمی که می خواهد شکل بگیرد گاهی با نیت یک رقیب و گاهی با نیت مصادره کردن به نام خود! در این دستگاه‌های فرهنگی بیشتر و بیشتر شد!

باید برای این واگرایی عمیق و این بی ربطی متولیان فرهنگی با اهداف و آرمان‌های فرهنگی چاره‌ای برداشت و الا خود همین نهادهای متولی مهمترین مانع در مسیر پیشبرد اهداف فرهنگی کشور خواهند بود. لذاست که این ایده اخیر مقام معظم رهبری «حفظه‌الله‌تعالی» که به دولت امر به بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور کرده اند، بسیار ایده مهم و راهگشایی است اگر درست اخذ شود.