نوشته‌ها

رهبری و هویت جمعی (۱)

برکات رهبری
حضرت آقا درباره غرب گرایان ایرانی عبارتی دارند با این مضمون که آنها بخلاف آنچه که شما فکر میکنید، از رهبری شدن بی بهره اند و این جانب انقلاب اسلامی است که ذیل ولایت و رهبری امام خود قرار دارد.

نفس رهبری شدن یک جمع، فوق العاده عنصر پراهمیتی در موفقیت و یا حتی در جمع بودن واقعی آن جمع است و اینکه ما قائل به این هستیم که هویت و فرهنگ جمع قابلیت رهبری دارند و بلکه رهبری آن ضروری است.

یک برداشت از آیه شریفه “کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله” این است که مزیت نسبی فئه قلیله اخلاص و ایمان آنهاست. برداشت دیگر میتواند این باشد که آن مزیت نسبی برخورداری از انسجام و رهبری شدن است. هر چند بعد از مطرح نمودن نظام ولایی اسلام، این دو برداشت عملا یکی خواهند شد. چرا که در آیه شریفه هم آنان که از رهبری طالوت سرپیچی کردند طاقت همراهی با او را از دست دادند و طالوت با همراهی همان گروه اندکی که به رهبری او به حکم الهی گردن نهادند موفق شد جالوت را شکست بدهد.

این مضمون در حل مسائل تشکیلاتی و حتی سیاسی و اجتماعی میتواند اهمیت بالایی داشته باشد. این که ما قدرت تشخیص این را داشته باشیم که جمع خودمان در حال رهبری شدن هست یاخیر، سنجه مناسبی جهت ارزیابی به دست ما میدهد و اینکه بتوانیم رهبری شدن جمع ها و جریان های
دیگر را تشخیص بدهیم در جهت انتخاب نحوه تعامل با آن جمع ها ما را یاری خواهد کرد.

چگونه میتوان فهمید یک جمع در حال رهبری شدن است یا خیر ؟
به نظر میرسد راهکار قرآنی تشخیص این موضوع در آیه 14 سوره مبارکه حشر بیان شده باشد.
تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی
جمعی که رهبری نشود، جمع نماست !
هویت جمعی ندارد. بلکه افراد یا گروه هایی هستند که بنا بر منافعی با یکدیگر قراردادهایی بسته اند.

وجه جمع بودن یک جمع، قلب های افراد است.

جمع ، بر محور عواطف انسانی که البته پشتوانه های اندیشه ای و تقویت کننده های رفتاری دارد شکل میگیرد.
رهبری یک جمع نیز به معنای هدایت و سودهی به قلب های اعضای آن جمع است.

مشرکین اولیاء کثیره دارند و اولیائهم الطاغوت !
یک گروه ولی ثروت است. یک گروه ولی قدرت است. یک گروه ولی شهوت است و قس علی هذا ! یعنی هر کدام از آنها تعلق قلبی به یک پدیده ای دارد و این باعث میشود قلوب آنها پراکنده شود و عملا جمعی از میان آنها شکل نگیرد و بشوند تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی !
اما مومنین قلوب خود را بر گرد یک محور جمع نموده اند و اینها حقیقتا جمع هستند زیرا قلوبهم جمع !
تجلی این معنا را امروز میتوان به نحو واضحی در طیف مخالفان انقلاب اسلامی ایران دید. تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی ! یکی دل در گروه سلطنت دارد و یکی دل در گرو زندگی اشتراکی ! اما با هم علیه نظام اسلامی متحد میشوند. تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی

لزوم عطف توجه ایده فرهنگی مادر به تشتت در اندیشه

فرهنگ برآمده از اندیشه است؛ همانگونه که تمدن چهره‌ی سخت فرهنگ است؛ خود فرهنگ چهر‌ه‌ی نرم اندیشه و تفکر است.
به خاطر همین رابطه تنگاتنگ فرهنگ با اندیشه است که می‌بینیم تشتتی که در زمینه‌ی اندیشه وجود دارد، باعث تشتت در فرهنگ هم شده است. و به طبع نمی‌توانیم به سمت تمدن قدم برداریم.

لذا اگر قرار است یک ایده‌ی مادر بیاوریم برای سامان دادن به اوضاع فرهنگ و این ایده فرهنگی مادر اگر قرار است تشتت فرهنگی را سامان دهد و این پراکندگی‌ها را تجمیع کند، باید به گونه‌ای باشد که تشتت در اندیشه که زمینه و باعث این تشتت در فرهنگ است را مد نظر داشته باشد و در صدد سامان آن هم باشد؛ حال اینکه اول به تشتت اندیشه بپردازد یا نه تقدم و تاخری قائل نشویم و همزمانی باشد سخنی دیگر است.