بحران عدم پیشرفت اندیشی
اندیشه انسان میتواند از نگاه رو به جلو برخوردار یا محروم باشد. این مسئله دو زندگی متفاوت را برای انسان ایجاد میکند .
در روایت کسی را که دو روزش مساوی باشد مورد لعنت الهی قرار داده اند و چه بسا این عبارت، بیانی از سنتی تکوینی در دل هستی باشد که عدم پیشرفت دائما ملازم با دوری از نعمات الهی است.
راه ، پدیده ای رو به جلوست ، پدیده ایست که افتادن در آن مساوی با پیشرفت است.
اگر زندگی را راه ببینیم ، اندیشه ما رو به جلو خواهد بود و واقعا انسان های پیشرفت اندیشی خواهیم بود.
اگر زندگی را راه ببینیم ، بین خود تا خدا منازلی تصویر میکنیم و دائما مسل به حرکت در این راه خواهیم داشت.
اگر زندگی را راه ببینیم ، آنگاه نیاز به راهبر را حس خواهیم کرد و امام در جایگاه عادلانه خودش خواهد نشست.
تساوی ایام، عدم التفات به منازل سلوکی، دوری از نعمات الهی، قرار نداشتن امام و راهبر در جایگاه حقیقی خود، همگی یک بحران را تشکیل میدهند : بحران عدم پیشرفت اندیشی !
چرا پیشرفت اندیش نیستیم ؟
شاید بتوان علل و عوامل شکل دهنده این بحران را در چند حوزه مورد توجه قرار داد :
1- خداشناسی : تلقی ما از خداوند متعال در نسبت اندیشه ما با پیشرفت اثرگذار است. چرا که اگر او را موجودی بدانیم در کنار موجودات دیگر که از همه آنها قدرتمند تر، اثرگذار تر، داناتر و بیناتر و شنواتر و … است، یک نوع نسبت با او خواهیم گرفت و اگر او را منبع لا یتناهی تک تک این صفات بدانیم و بهره هر کدام از موجودات را تجلی او بدانیم نسبتی ارتقا یافته با او خواهیم گرفت. در صورت اول همین که بنده او باشیم کافی است اما صورت دوم عطشی بی نهایت را برای رسیدن به موجودی بی نهایت برپا میکند. انسانی که چنین عظشی داشته باشدمحال است دو روز در یک منزل بماند و به سوی منبع حرکت نکند .
2- انسان شناسی : تلقی از انسان نیز میتواند در پیشرفت اندیشی یا عدم آن موثر باشد. انسان در یک تقریر، صفحه ای سفید است که تعالیم مختلف خط به خط روی او نگاشته میشود. طبیعتا این صفحه ظرفیتی دارد و حسب زمان و زمینی که در آن زیست میکند به بخشی از تعالیم الهی و غیر الهی دست پیدا میکند. در تقریر دیگر تمام هستی و از جمله آن، تمامی تعالیم الهی در فطرت انسان به نحو مندمج موجود است. با تقریر اول انسان با عالم تکوین و عالم تشریع غریبه است و ظرفیت محدودی برای ارتباط با این دو دارد اما تقریر دوم انسان را با تکوین و تشریع همراه میداند و ظرفیتی به اندازه تمام آن دو برایش متصور میشود. انسان تقریر دوم انگیزه بیشتری برای اکتشاف خود و خارج از خود دارد و پیشرفت اندیشی را لازم خود میداند.
3- جهان شناسی
4 – تاریخ شناسی